مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ صحبتمان درباره پیشینه کاشیهای سنجری، یکی از قدیمیترین آثار هنری برجای مانده در حرم رضوی و نشاندهنده تاریخ «مشهد خیلی قدیم» است. برخی از مورخان و اهل نظر، این کاشیها را منسوب به سلطان سنجر سلجوقی میدانند.
در بررسی وقایع تاریخی، ما چیزی به نام حقیقت نداریم، آنچه هست شواهد است و تصمیمگیری بر اساس شواهد، ما را به قطعیت نمیرساند.
اگر بخواهم از منظر فلسفه تاریخ بگویم، اینطور میشود گفت که تاریخ یک مفهوم پدیدارشناسانه (فنومنوتیک) است و هر مورخ، از زاویه دید و اعتقادات خود به یک ماجرای تاریخی مینگرد و لاجرم، نمیشود آنچه را که یک تاریخنویس یا حتی یک سند تاریخی درباره موضوعی بیان میکند، حرف اول و آخر بدانیم. وانگهی، غرض ما از طرح تاریخ کاشیهای سنجری، نقبی به تاریخ مشهد خیلی قدیم است که کمتر درباره آن اطلاعاتی ارائه شدهاست. برای همین، سعی میکنیم بعد از آن مقدمه، برویم سراغ توضیحاتی که بتواند سرگذشت یکی از قدیمیترین اسناد موجود تاریخ مشهد را با جزئیات بیشتر و جذابتر توضیح دهد.
کاشیهای سنجری از چند نظر اهمیت فوقالعادهای دارند. اولا؛ طرح و شکل آنها و نوع موادی که برای ساخت کاشیها به کار رفته، کمنظیر است. نمیدانم اطلاع دارید یا نه؟ ولی این کاشیها طوری ساخته شدهاند که انعکاس نور در آنها رنگهای متنوع ایجاد میکند. دوم؛ این کاشیها یکی از قدیمیترین نمونه کاشیهای تاریخدار در شرق ایران و بلکه جهان اسلام است، کاشیهایی کوکبیشکل و دارای ستارههای شش و هشتضلعی که شامل احادیث و روایات قرآنی است. این کاشیها در آن دوره، در کاشان و از سوی فرزندان هنرمند خاندان ابوطاهر کاشانی ساخته میشد. همانها که محراب چینینمای حرم حضرت معصومه (س) را هم ساختهاند.
یکی از نکات مهمی که کار بررسی تاریخ کاشیهای سنجری را سخت میکند، اسامی متعدد و عبارتهایی است که روی آنها نوشته شده است؛ مانند «بن محمد بن طغرلخان»، «سنجر ابیالفتح محمد بن سـلطان»، «دستور خراسان ابی»، «المعالی بنالحسین»، «بن عیسی بن علی بن جعفرالموسوی انارا... برهانه»، «ابنهبة الحسینی»، «الحسن بن علی بن محمد بن یحیـی»، «صـدرالعالم»، «شاهنشاه اعظم»، «ترکان زمرد ملک بنت سلطان شهید محمود»، «الدهر عصمةالدین صفوه»، «نساءِ اهلالبیت بنت طاهر الموسوی» و .... برخی از این نوشتهها، کاملا نامفهوم هستند و نمیشود مقصود آنها را فهمید، مانند «صدرالعالم» یا «شاهنشاه اعظم»؛ اصلا معلوم نیست که اینها چه کسانی هستند و چرا اینطور نامشان روی کاشیها حک شدهاست؟
اعتمادالسلطنه در کتاب «مطلعالشمس»، بر این باور است که علت تعدد این نوشتههای درهم و برهم، تعمیر و مرمت کاشیها در زمانهای مختلف است: «بلاترتیب و گسسته که علیالتحقیق و بالبداهه، این تفرق از بابت تلاحق مرمتها به هم رسیده و هر دفعه که این مقام را عمارت کردهاند، چون کاشیهای ازاره در نهایت نفاست بودهاست، با همانها داخل حرم را مـزین سـاختهانـد و بلافاصله ترتیب و ربط عبارات را نمودهاند.»
اعتمادالسلطنه فرضیه دیگری را هم برای عبارات و اسامی نامفهوم ارائه میکند و آن را ناشی از جابهجا کردن کاشیها و حذف برخی نامها در زمان ترمیم و بازسازی میداند. دیدگصاه او تأملپذیر است، اما از دردسر ما برای کشف پیشینه این کاشیها که از قدیمیترین اسناد هویتی شهر مشهد محسوب میشود، کم نمیکند. ما درباره خیلی از این نامها اطلاعاتی نداریم و بلکه، اصولا در بررسی تاریخ سلجوقی، در عصر سلطان سنجر، به هیچکدام از آنها بر نمیخوریم؛ پس تکلیف چیست؟ آیا باید به صِرف اینکه نام کاشیها را سنجری گذاشتهاند، آنها را مربوط به عهد سلطان سنجر بدانیم؟ بهتر است به دنبال شواهد بیشتر باشیم.
برای کشف پیشینه کاشیهای سنجری، سه مستند درخور بررسی داریم؛ اول، خودِ نام سنجر که به کاشیها اطلاق شدهاست، دوم، نام «ترکان زمرد ملک بنت سلطان شهید محمود» که میشود از او رد و نشانی در تاریخ یافت و سوم، کاشیهای دیگر روضه منوّره، بهویژه کاشیهایی که اعتمادالسلطنه از آنها با عنوان کاشیهای چینینمای ضلع جنوبی روضه منوره یاد میکند و کار هنرمندی به نام «ابوزید» است و نیز، کاشیهایی نفیس و نقش برجسته که در اطراف سردر پیش روی مبارک از جانب رواق دارالحفاظ قرار دارد؛ با رنگ بنفش و کتیبهای با خط ثلث که بانی آن علی بن محمد القمری و سازنده آن محمد بن ابیطاهر کاشانی است و طبق گزارش روانشاد استاد عزیزا... عطاردی در کتاب «تاریخ آستانقدس رضوی» ساخت آنها مربوط به حدود سال ۶۱۲ ق است.
عنوان سنجری، یعنی منسوب کردن کاشیها به شخصی که نام او «سنجر» بوده، خودش دردسر بزرگی است. لابد میپرسید تو که دفعه قبل درباره سلطان سنجر و اتفاقات دوره او در خراسان کلی حرف زدی، پس الان، این تردید برای چیست؟ راستش تردیدی که وجود دارد، مربوط به تاریخ ثبت شده بر روی کاشیهاست؛ اینکه تاریخهای ثبت شده، ارتباطی به دوران حکومت سلطان سنجر ندارد.
او بین سالهای ۵۱۱ تا ۵۵۲ قجری قمری حکومت کرد و تازه، سالهای پایانی این حکومت، چنانکه اشاره کردیم، سالهای توأم با آشوب و درگیری بود. خراسان از چند طرف مورد هجمه قرار داشت و به قول راوندی در «راحةالصدور»، «فروغ از خوراسان بیفتادی و بر عراق بازتابیدی».
در چنین وضعی، ساخت کاشیهای به این نفیسی و با این کیفیت، البته هزینه سنگین و زمان فراغتی میخواهد که نمیشود در دوره پایانی زندگانی سنجر، زمانی که به تقریب برخی آن را دوره ساخت کاشیها دانستهاند، نشانی از آن یافت. این ایرادی منطقی است که برخی از مورخان و پژوهشگران به نظریه منسوب بودن کاشیها به عهد سلطان سنجر وارد دانستهاند. پس نام سنجر که میتوان آن را بر روی کاشیها مشاهده کرد، از آن کیست؟ در قسمتهای بعد، ادامه این بحث را پی میگیریم.