گسترش قلمرو ایران تا رود سندِ هند و شمال آفریقا از سویی و تا بالکان و اروپای خاوری و آسیای مرکزی از سوی دیگر، سرزمین نیاکان ایرانیان را به بزرگترین امپراتوری جهان باستان بدل کرد.
امپراتوری هخامنشیان یا به زبان فارسی، شاهنشاهی هخامنشیان حدود پنج سده ونیم پیش از میلاد حضرت مسیح این اتفاق را رقم زد و نام خودش را به عنوان نخستین ابرقدرت جهان به ثبت رساند.
به این ترتیب، توجه باخترزمین (جهان غرب) و گل سرسبدشان یونان به مثابه مادر تمدن اروپایی، به سوی کشور ما و حکومتهای تابع آن جلب شد. آنها با کشور پهناوری روبه رو بودند که حاکمانش کمابیش بر همه جهان آن روزگار چیره شده بودند و حتی برخی یونانیان مزدور ایرانیان بودند و برایشان شمشیر میزدند. پیامد این توجه، ورود مردمان ایرانی به صفحات کتابهای اهالی باختر بود. از نخستین کسانی که درباره نیاکان ما نوشت، هرودوت بود.
این یونانی که شهر زادگاهش زمانی جزو شاهنشاهی ایران بود، با ایرانیان و مسائلی درباره شان آشنا بود. او در کتاب نامدارش، «تواریخ»، به جنگهای ایران و یونان پرداخت و ضمن آن سرگذشت برخی شاهان هخامنشی مانند کورش و خشایارشاه را روایت کرد. منابع هرودوت در نگارش این اثر که گویا نخستین کتاب تاریخ در جهان است، منابعی شفاهی بوده و محتمل است خود او به برخی مناطق نام برده در کتابش سفر نیز کرده باشد.
دراین میان، رویدادهایی که تاریخ نگار پیش گام یونانی مینویسد، گاهی به افسانه پهلو میزند و گاهی نیز بی طرفی لازم برای تاریخ نگاری رعایت نمیشود (دراین باره میتوان به جانب داری هرودوت از آتنیها اشاره کرد). گِزِنُفون دیگر مورخ یونانی است که درباره ایران نوشته است. این فلسفه دان و شاگرد سقراط، در کتاب معروفش «آناباسیس» درگیریهای میان شاهزادگان هخامنشی و سپس بازگشت ۱۰ هزار یونانی مزدور را شرح میدهد که اجیرکرده یکی از این شاهزادگان پارسی بودند.
خود گزنفون سرپرست آنها شد تا ایشان را به یونان برگرداند. او کتابی به نام «کورش نامه» هم درباره سرگذشت کورش بزرگ نوشته است. اما رومیان، مردمانی که از لحاظ فرهنگی بسیار به یونانیان نزدیک بودند و در زمان اشکانیان و ساسانیان، رقیب این دو شاهنشاهی ایرانی و به عبارتی یکی از دو قدرت برتر جهان آن روزگار به شمار میآمدند هم درباره ما نوشته اند. آمیانوس مارسلینوس، سپاهی رومی که یونانی تبار بود، کتابی درباره تاریخ روم دارد و در آن، وقایع و جزئیاتی را بر پایه مشاهداتش در ایران نگاشته است.
او در سده چهارم میلادی همراه با یولیانوس مرتد، امپراتوری مخالف مسیحیان قدرت گرفته در روم، به ایران آمد. لشکرکشی امپراتور مرتد به قلمرو شاپور دوم ساسانی با وجود پیشرفتهای نخستین به شکست انجامید، اما این شکست یک دستاورد فرهنگی داشت و آن شرح مشاهدات آمیانوس مارسلینوس از مردم و سرزمین ایران بود که در کتابش آمد. کتابهای یادشده از منابع تاریخ نگاران و داستان نویسان باختر (غرب) درباره ایران باستان بوده اند.