واژگونی تانکر حامل نفت در جاده سبزوار- نیشابور (۳۰ تیر ۱۴۰۴) + فیلم تولد دختر سنگین وزن در آبادان + عکس تایید حکم قصاص قاتلان معاون شهرداری تهران صدا‌های مهیب در تبریز مربوط به پاکسازی مهمات عمل‌نکرده جنگ ۱۲ روزه است امضای تفاهم‌نامه مشترک مرکز وکلا و سازمان اراضی کشور برای پیگیری پرونده‌های تغییر کاربری اراضی دستگیری قاتل مسلح بعد از ۱۴ ماه فرار صدور حکم دادگاه برای شرکت‌های بورسی که سود سهام عدالت را واریز نکردند کلاهبرداری تلفنی برای تهیه دیه ۷ میلیاردی ! آخرین وضعیت مصدومان حادثه واژگونی اتوبوس در محور فیروزآباد ـ کوار ویدئو| آتش‌سوزی گسترده در کارگاه فرآورده‌های نفتی شرق اصفهان اجتماع کودکان مشهدی علیه ظلم | پرواز موشک‌های کاغذی در پارک ملت (۳۰ تیر ۱۴۰۴) +فیلم هزینه سفر به باکو در سال 1404 چقدر است؟ مراکز آموزشی و مدارس در آذربایجان غربی به مدت یک هفته غیرحضوری شد فایده طرح کاشت یک میلیارد درخت چیست؟ آخرین جزئیات از نحوه برگزاری امتحانات ترم بهمن و تابستان دانشگاه‌های آزاد اسلامی (۳۰ تیر ۱۴۰۴) وقوع آتش‌سوزی در جنگل ابر | عملیات مهار آتش در جریان است (۳۰ تیر ۱۴۰۴) هیچ محدودیتی برای حمل و نقل زائران عتبات عالیات وجود ندارد فعالیت ۱۷ هزار کارگاه زیر پوشش تامین‌اجتماعی در غرب خراسان رضوی واریز حقوق بازنشستگان لشکری آغاز شد (۳۰ تیرماه ۱۴۰۴) سهم ۴۷ درصدی موتورسواران در تصادفات منجر به فوت بزرگ‌راه‌های پایتخت کارت ورود به جلسه سی‌امین المپیاد دانشجویی کشور منتشر شد (۳۰ تیر ۱۴۰۴) پایان جعل مأموریت | باند کلاهبرداران دولتی‌نما دستگیر شدند آغاز فرآیند مرمت یکی از گنبد‌های مسجد جامع اصفهان (۳۰ تیر ۱۴۰۴) دریاچه ارومیه تا آخر تابستان کاملاً خشک می‌شود (۳۰ تیر ۱۴۰۴) اجرای طرح ملی سنجش سلامت پایه ششمی‌ها احیای صنعت گردشگری کشور در دوران پساجنگ با محوریت صلح، فرهنگ و زیارت افشای سوالات سمپاد، عدالت آموزشی را زیر سوال برد | برخورد جدی مجلس با متخلفان ضروری است بازگشت دوباره کرونا به صدر بیماری‌های تنفسی کشور جنگ ۱۲ روزه چه آسیبی به صنایع دستی کشور زد؟
سرخط خبرها

فانوسی روشن در گردنه کوه‌های آذربایجان

  • کد خبر: ۱۳۷۶۵۷
  • ۱۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۴
فانوسی روشن در گردنه کوه‌های آذربایجان
یادی از ریزعلی خواجوی که دهقان فداکار کتاب‌های درسی مان بود و ۱۱ آذر ۹۶ بدرود حیات گفت.

کلاس سوم که بودیم، توی کتاب فارسی مدرسه، زمانی که به درس «دهقان فداکار» می‌رسیدیم، خورشید پشت کوه‌های پربرف آذربایجان پایین می‌آمد. هوا سرد می‌شد و از لای پنجره کلاس طوری سوز می‌آمد که هر شعله فانوسی را خاموش می‌کرد. داستان جلو می‌رفت و هوا تاریک‌تر می‌شد و ریزعلی خواجوی در آستانه یک اتفاق ماندگار بود.

به ما گفته بودند دست از کار کشیده بود و داشت به ده برمی گشت. اما واقعیت این بود که باجناقش را تا رسیدن به راه آهن، همراهی کرده بود و داشت برمی گشت خانه. برای دانش آموز کلاس سوم چه فرقی می‌کند قهرمان داستان از کجا برمی گشت؟ برای دانش آموزها، آن صدای غرش ترسناک کوه و ریزش سنگ ها، قسمت دلهره آور ماجرا بود.

تصور نزدیک شدن قطار و برخورد با کوه و خرده سنگ ها، آن‌ها را به ادامه روایت ترغیب می‌کرد. قرار بود در این درس درکنار آشنایی با معنای کلمات «واژگون»، «اندیشه» و «مضطرب»، با مفهوم «فداکاری» هم آشنا شوند.

جوان سی ویکی دوساله‌ای را تصور کنند که لباس از تن می‌کند و با نفت فانوس، شعله‌ای دست وپا می‌کند تا لوکوموتیوران آگاه شود و ترمز قطار را بکشد و جان ده‌ها مسافر و کودک را نجات دهد. این تصویر یک قهرمان شجاع بود. اما نقطه که به آخر داستان نشست و رفتیم به سراغ درس بعدی، دیگر کسی سراغ ادامه داستان ریزعلی خواجوی را نگرفت. صفحات کتاب درسی، جای خوبی برای روایت مصائب زندگی او نبود. بعدها، وقتی خبرنگاران یکی یکی او را بیرون از کتاب‌ها پیدا کردند، دیگر یک جوان سی ویک ساله نبود.

پیرمرد رنجور، اما باعزتی بود که نامش با کتاب‌های فارسی بر سر زبان‌ها افتاده بود، اما یک کلمه فارسی حرف نمی‌زد. ترک زبان بود و با آن کلاه شاپوی معروف، از ناگفته‌های آن شب سرد پاییزی می‌گفت. ازبرعلی حاجوی که اول بار با اشتباه روزنامه اطلاعات در نشر خبر، با نام ریزعلی خواجوی شناخته شده بود، وقتی به مرور آن شب معروف می‌پردازد، تعریف می‌کند: «وقتی قطار متوقف شد، با حمله مأموران قطار از من استقبال شد!»

لبخند می‌زند و ادامه می‌دهد: «سوءتفاهم بود. خیال می‌کردند بی دلیل می‌خواستم قطار را متوقف کنم.» او با هزار مکافات، بالاخره مجال حرف زدن پیدا می‌کند تا ثابت کند راستی راستی کوه ریزش کرده است. بعد‌ها هم که در تصویر کتاب‌های درسی، بر تن عریانش یک زیرپیراهنی می‌پوشانند، غائله حواشی را ختم و اعلام می‌کند آن شب اصلا برهنه نبوده است.

کتش را آتش زده و یک لا پیراهن به تن داشته است، اما دیگر کسی نمی‌گوید بعد از آن دویدن‌های نفس گیر و تعریق بسیار و سرمای استخوان سوز، چطور سینه پهلو می‌کند و دوهفته‌ای تمام بدنش در اثر عفونت، او را روی تخت بیمارستان می‌اندازد و بهای فداکاری اش می‌شود فروختن گوسفندهایش برای هزینه‌های درمان.

سال ۸۵ در سومین همایش اعطای تندیس فداکاری، درحالی از او تجلیل می‌شود که قامت شریفش زیر بار هزینه‌های زندگی خم شده است و این بار حریف قطار مشکلات و مصائبی که با شتاب به سمتش می‌آید، نیست.

او که سال‌ها در معرض مصاحبه‌های گوناگون قرار گرفت، بار‌ها با زبان بی زبانی از شرایط دشوارش گلایه کرد، اما آنچه هربار بی تردید به آن اقرار می‌کرد، پشیمان نشدن از کاری بود که سال ۴۱ مسیر زندگی اش را عوض کرد و تا پایان عمر هشتادوشش ساله اش به آن افتخار می‌کرد. ۱۱ آذر ۹۶، ازبرعلی حاجوی بر اثر بیماری ریوی درگذشت، درحالی که شعله فانوسش همچنان در گردنه‌های کوه‌های آذربایجان روشن است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->