دستمزد عجیب سوادآموزی هر بیسواد در کشور خراسان‌رضوی پیشگام در واکسیناسیون دام نمرات امتحان نهایی چه زمانی اعلام می‌شود؟ بی‌اختیاری ادرار، یکی از علائم اصلی اختلال در کف لگن است بهره‌مندی ۵ هزار دانش‌آموز مشهدی از خدمات بهزیستی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (دوشنبه یکم مرداد ۱۴۰۳) | تداوم وزش باد در استان تا پایان هفته برای اولین بار در خراسان‌رضوی؛ افتتاح مرکز نگهداری شبانه‌روزی موقت اوتیسم تجویز آنتی‌بیوتیک در ایران ۱۰ درصد بیشتر از میانگین جهانی قاچاق معکوس دخانیات به دلیل قیمت پایین در ایران توصیه‌هایی در خصوص خشکی چشم | زائران اربعین مبتلا به خشکی چشم، اشک مصنوعی همراه داشته باشند کشف و ضبط ۱۳۰ قبضه سلاح جنگی غیر مجاز در شادگان خوزستان تغذیه و تحرک کافی از عوامل اثر گذار در حفظ سلامت استخوان و مفاصل است علت تأخیر در واریز حقوق تیرماه ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین‌اجتماعی | تعطیلات رسمی بهانه تأخیر در واریز حقوق و مستمری نشود! چرا مدیریت مصرف آب در تابستان امسال ضرورت دارد؟ | مراقب گرمای غیر طبیعی تابستان امسال باشید ابلاغ بیش از ۶۱ هزار میلیارد ریال از اعتبارات سرمایه‌ای خراسان رضوی ماجرای نامه مخبر برای حداقل‌بگیران تامین اجتماعی چه بود؟ | سه میلیون تومان برای متناسب‌سازی نیست! راه اندازی چهارمین مرکز خدمات جامع سلامت آموزشی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد اعمال‌قانون ۱۸۳۷ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | توقیف ۴۴ خودروی متخلف (یکم مرداد ۱۴۰۳) آخرین وضعیت بانک‌ها در پرداخت وام ازدواج | ۲۷۰ هزار نفر در صف انتظار هستند (یکم مرداد ۱۴۰۳) چرا کمک هزینه معیشتی معلولان متوقف شده است؟ چرا قانون متناسب ‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی به درستی اجرا نمی‌شود؟
سرخط خبرها

یک عصر دخترانه با رؤیای ایمیل به آقای وزیر

  • کد خبر: ۱۳۸۳۶۵
  • ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۱۶:۱۳
یک عصر دخترانه با رؤیای ایمیل به آقای وزیر
دختر‌ها کتاب‌خوان و هنرمندند. سر پرشوری دارند برای بحث و جدل درباره مسائل روز و خواسته‌ها و مطالبات دختر ایرانی.

جلسه گفت‌وگوی این هفته در کافه‌کتاب دخترانه ما در مدرسه، معرفی «هابر ماس» فیلسوف و جامعه‌شناس مکتب فرانکفورت بود. می‌گویم: بچه‌ها، می‌دانستید هابر ماس جایزه صلح گرفته است، آن هم از کتاب‌فروشان آلمان؟ همین، خود، جذابیت شروع بحث بود تا دختر‌ها با شور و هیجان، نظرات مخالف و موافق خود را بگویند. می‌گویم: هابر ماس می‌گوید تصمیم‌های جمعی و عقلانی شهروندان باعث به وجود آمدن دموکراسی مشارکتی می‌شود. همین یک جمله باعث می‌شود دختر‌ها اندازه یک دنیا حرف و نظر داشته باشند. درباره صلح حرف می‌زنند. درباره دموکراسی، درباره خرد جمعی و حتی رؤیا‌ها و آرزو‌های خودشان. من دیگر حرفی نمی‌زنم و تنها شنونده هستم.

دختر‌ها کتاب‌خوان و هنرمندند. سر پرشوری دارند برای بحث و جدل درباره مسائل روز و خواسته‌ها و مطالبات دختر ایرانی. به حرف‌هایشان گوش می‌دهم و چشم‌های شرقی ایرانی‌شان پر از شور جوانی و غرور و آرزوست. گاهی پر از خشم می‌شوند و زمانی مثل رودی آرام و روان خیال‌پردازی می‌کنند. دوباره حرف می‌زنند و شلوغ می‌کنند و آخر هر اختلاف نظر و یکی‌به‌دو با دوستانشان رفاقت می‌کنند و می‌خندند و خوراکی‌هایشان را قسمت می‌کنند. این بعد زنانه وجودشان را دوست دارم. حمایتگرند.

هم‌دردی را خوب بلدند. پرستار و مادرند. همدلی می‌کنند و غم‌خوارند. انگار زن‌ها در ذات خود به صلح و یگانگی با جهان رسیده‌اند. حالا وسط شلوغی کلاس، من هستم که رودخانه شده‌ام. به فکر فرو رفته‌ام و به این نسل جوان گاهی عصیانگر و شعله‌ور فکر می‌کنم. به اینکه چقدر دختران ما تغییر می‌کنند. واقعا این‌ها همان بچه‌های دو سال پیش‌اند که این همه حرف‌ها و نظرات جدی و جدید درباره هستی و زندگی و مسائل اجتماعی دارند؟ در رؤیاهایم ایمیل می‌زنم به آقای وزیر آموزش و پرورش و تأکید می‌کنم کافه‌کتاب‌ها را در سراسر مدارس دخترانه اجباری کند و به بچه‌ها کیک و قهوه بدهد. راستی! شمع هم روشن کند، شمعی برای دانایی.

بعد بچه‌ها دور هم بنشینند و حرف بزنند و هی تعجب کنیم از این همه تغییر نگرش. به آقای وزیر حتما درباره سرمایه اجتماعی هم می‌نویسم. می‌نویسم که سرمایه اجتماعی کنش اجتماعی را تسهیل می‌کند. در این شرایط، افراد به هم اعتماد می‌کنند و برای هدفی مشترک جمع می‌شوند. درباره فاصله اجتماعی هم می‌نویسم. رؤیاپردازی در دختر‌ها بخش شیرین خیالشان است. من هم انگار از این قسمت شیرین ماجرا بدم نمی‌آید. ایمیل زدن به آقای وزیر را ادامه می‌دهم. مثل چارلی چاپلین در عصر جدید خانه‌ای می‌سازم که میوه‌هایش از پنجره اتاق در دسترس باشد.

مدرسه‌هایش پر از سرمایه اجتماعی باشد و ما معلم‌ها شنونده خوبی برای تغییرات اجتماعی و افکار جدید باشیم. صدای جیغ مانند زنگ مدرسه همه رؤیا‌های شیرین ما را تا چهارشنبه دیگر و صندلی داغ دیگری با خود می‌برد. دختر توی کافه‌کتاب کلاس مقنعه‌اش کمی سر خورده است. می‌گوید: چه اتفاقی می‌افتد مگر؟ آرام و با لبخند، مقنعه‌اش را جلو می‌کشم و می‌گویم: گیسوی تو پیچیده‌ترین معضل دنیاست! غش‌غش می‌خندد و می‌گوید: خانم، مفید بود جلسه. ممنون!

یک عصر دخترانه با رؤیای ایمیل به آقای وزیر

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->