سقوط مرگبار کوهنورد شاهرودی از کوه دختر جوان برای انتقام از مرد تبهکار اراذل و اوباش اجیر کرد واژگونی خودرو پراید در نزدیکی مشهد با یک کشته و سه مصدوم (۱۴ آبان ۱۴۰۳) نقشه تجاوز و قتل پسر نوجوان برای دخترخاله ۴ ساله نسخه طب سنتی برای درمان سرفه‌های مزمن «مرگ» پایان رابطه مخفیانه با مرد متاهل بارش باران در جاده‌های خراسان رضوی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) مرگ زن جوان به‌خاطر سقط غیرقانونی جنین شیوه برگزاری کنکور ۱۴۰۴ تغییر می‌کند؟ کشف ۴ هزار عدد قرص مخدر و غیرمجاز در مشهد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) استخدام ۱۰ هزار پرستار، به زودی سرقت از ساکنان پایتخت در پوشش پرستار سند «هوشمندسازی سلامت» تدوین شد ۱۳ درصد بزرگ‌سالان غربالگری‌شده مبتلا به دیابت هستند اضافه‌کاری پرستاران به ساعتی ۱۰۰ هزار تومان می‌رسد؟ اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاه جامع علمی‌کاربردی تا چهار سال آینده تضمین می‌شود خطر پیشی‌گرفتن آمار «مرگ» بر میزان «تولد» در کشور بارگذاری مدارک رتبه‌بندی معلمان از فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) آغاز می‌شود کارت آزمون وکالت ۱۴۰۳ آماده شد متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در انتظار اعتبار و مجوز‌های قانونی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) روند رسیدگی به پرونده‌های قصور پزشکی در کشور چگونه است؟ جداول متناسب سازی حقوق بازنشستگان کشوری اصلاح شد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) انهدام شبکه بزرگ سارقان پراید در مشهد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳) | آغاز کاهش محسوس دما از چهارشنبه مهلت ثبت‌نام غیرحضوری پذیرفته‌شدگان کارشناسی پیام‌نور فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) به پایان می‌رسد هلال احمر ایران، رتبه اول تعداد اعضای جوان در جهان اینترنتی‌شدن ثبت اعتراض به جرائم تا پایان سال ۱۴۰۳ تعیین تکلیف پروژه‌های نرگس منطقه ثامن مشهد تعویق پذیرش بدون کنکور در دانشگاه فرهنگیان واژگونی کوئیک در سبزوار ۳ فوتی و مصدوم بر جای گذاشت (۱۴ آبان ۱۴۰۳) سهم ارزی داروخانه‌ها و یارانه شیرخشک پرداخت شد افزایش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد فوق‌العاده ویژه مشاغل عمومی سازمان بهزیستی کشور
سرخط خبرها

بر فراز ابر‌ها

  • کد خبر: ۱۳۹۵۱۷
  • ۲۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۰۸
بر فراز ابر‌ها
خیلی وقت‌ها به این نکته فکر می‌کنم که اگر روزی بفهمم توانایی پرواز کردن در من هست، آیا قدرت رها شدن در آسمان را پیدا خواهم کرد؟

پرواز بر فراز ابرها، از آرزو‌های دیرینه آدم هاست؛ کنده شدن از زمین چسبناک و رها شدن در آسمان بی انتها، همراه شدن با پرندگان مهاجر و کوچ کردن از تمامی تعلقات. حتی حس پرواز هم روح آدم را بی تاب می‌کند، طوری که دیگر در پوست نمی‌گنجد و میل به اوج رسیدن در او بیداد می‌کند.

خیلی وقت‌ها به این نکته فکر می‌کنم که اگر روزی بفهمم توانایی پرواز کردن در من هست، آیا قدرت رها شدن در آسمان را پیدا خواهم کرد؟ آیا خواهم توانست دست هایم را بگشایم و بدون ترس از سقوط (که انگار در وجود همه آدم‌ها نهادینه شده است) به بی کرانه‌های آسمان رجعت کنم؟ هیهات که این زمین جذاب، میلش به رهایی آدم نیست!

با دوستان همدل، سفر می‌کنیم به منطقه الموت (آله آموت) در استان قزوین. آله به معنی عقاب و آموت به معنای آشیان است و آله آموت یعنی آشیانه عقاب. جاده‌های پیچ درپیچ را می‌پیماییم و از قلعه حسن صباح و دریاچه اوان می‌گذریم. مقصد ما جایی دیگر است. از میان زیبایی‌های چشم نواز و طبیعت متفاوت و زیبای روستا‌های آرام می‌گذریم و به ارتفاع سه هزاروسیصدمتری می‌رسیم. کاروان سرای پیچ بن در آرامش و سکوتی چندصدساله، در انتظار ما نشسته است. این کاروان سرا در منتهاالیه ارتفاعات الموت و هم مرز با استان مازندران قرار دارد.

درکنار کاروان سرا و بر فراز کوه، منظره‌ای است که تماشای آن، احساس پرواز را در آدم زنده می‌کند. حجم انبوهی از ابر‌های سپید در زیر پای ما همچون دریایی آرام، در آغوش دره خفته است و آهسته و نرم نرمک، می‌لغزد و دره عمیق را همراه روستای کوچکی که درمیان آن نشسته است، می‌پوشاند و در خود فرومی برد. بر فراز ابر‌ها ایستادن، برای آدمی که درمیان ساختمان‌های بلند محصور شده است و هرجا نگاه می‌کند چشمش به دیواری آجری می‌خورد، تجربه هیجان انگیزی است.

من و همسفران، مبهوت این زیبایی شگرف و آرامش بی نظیر می‌شویم. «محو تماشا شدن» اینجا معنی پیدا می‌کند. ابر‌های سپید، با ناز و کرشمه، رقص کنان و دامن کشان به بالا می‌آیند و ما در اوج، از این بالا، که بالاتر از ما زمینی نیست، این فرازوفرود و دلبری‌ها را به تماشا نشسته ایم. دلم می‌خواهد دست هایم را باز کنم، نسیمی بوزد و مرا همراه خودش در این گستره زیبا بچرخاند و زندگی را از این بالا نشانم بدهد. نشانم بدهد که چقدر کوچکم و ریشه هرچه غرور و تکبر است، در من بخشکاند و جایش، دانه رهایی را در دلم بکارد و به یادگار بگذارد.

یک جفت عقاب، رها و سرمست، از آن بالا‌ها به ما نگاه می‌کنند و سری تکان می‌دهند و می‌گذرند؛ دست بالای دست بسیار است. هوا تاریک می‌شود و ابر‌ها به ما می‌رسند. در دل ابر‌ها گم می‌شویم. این گم شدن، دست کمی از پرواز ندارد. باران می‌بارد، ما درون بارانیم. ما با باران و ابر‌هایی که می‌بارند، یکی می‌شویم. در دل باران بودن، با زیر باران بودن، خیلی تفاوت دارد و این تفاوت را کسی می‌فهمد که آن را تجربه کرده باشد؛ مثل این است که آدم خودش یک تکه از طبیعت شود. می‌رویم درون چادر. تا صبح باران می‌بارد و خواب من، شبیه خواب ابری است که هنوز تا باران شدنش، راهی طولانی مانده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->