با توجه به تحولات صدساله جهان در شئون گوناگون زندگی بشر، خواستهها و نیازهای بانوان هم دچار تحول و دگرگونی شده است. از این رو، باید مطالبات و جنبشهای زنانه در ادوار و اعصار گوناگون را با توجه به اقتضائات و شرایط خاص آن دوره مورد بررسی قرار داد که این شرایط از کشوری به کشور دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوتهای زیادی دارد.
اینکه بگوییم در دهکده جهانی که تکنولوژی صنعت حرف اول را میزند همه ملتها باید یکسان باشند و جنبشهای زنانه و خواستههای آنان هم از این همسانگزینی ناگریزند، ناشی از فهم اشتباه از مفهوم انسانیت و حقوق بشر است، زیرا انسانها به اندازه فهم بشر میتوانند برای خود خواسته و نیاز تعریف و حقی را مطالبه کنند.
کارکرد فرهنگ اینجا مشخص میشود که به کمک اقتضائات روز میرود و به مردم مدد میرساند تا برای داشتن هویت مستقل چگونه مطالبه داشته باشند و اگر آن فرهنگ خلاف مسیر آن کشور باشد، بسیاری از افراد در نیمه راه از آن عقبنشینی میکنند که نمود آن را بهوضوح میتوانیم در جنبشهای زنانه در جهان و بهخصوص جریانات فمنیستی غرب مشاهده کنیم.
وقتی دقیقتر به این جنبشها مینگریم متوجه میشویم که اگر فرهنگ ملتها به کمک آنان نرود و درستی و نادرستی مطالبات چنین جنبشهایی را به آنان گوشزد نکند، ممکن است پس از کسب یک تجربه تلخ دوباره شرایط قبل از آن مطالبه را طلب کنند. این یعنی تلف شدن سرمایهها و اتلاف انرژی یک ملت که میتوانسته است با یک هدایتگری صحیح از سوی نخبگان و خواص از آن جلوگیری شود. به همین علت، اگر جنبشهای زنانه شکلگرفته در طول تاریخ از جمله دوران معاصر ایران توسط نخبگان و نظریهپردازان حوزه زن و خانواده که نگاهی عمیق به مسئله انسانی جایگاه زنان دارند، در راستای کسب یک هویت والا هدایت شوند رنگ و بوی مطالبات آنان هم نهتنها همسو با فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی میگردد بلکه منجر به اصلاح ساختارهای عرفی و قانونی خواهد شد که به واسطه رسوم منحرفشده به باور و ساختار عمومی تبدیل شده است.
اهمیت هدایتگری دقیقا همین است که یک جنبش را به سمتی ببرد که ساختار غلط را اصلاح کند و باید مراقب بود که سلایق فردی و حزبی روی منافع جمعی و عقلایی پرده نیفکند و مطالبه و خواسته عبث گروهی به جای رشد افراد جامعه از جمله بانوان منجر به سوق دادن آنان به لبه پرتگاه انحطاط اخلاقی و تمدنگریزی نگردد. در دورانی که به واسطه فضایمجازی و ایجاد شایعات روایتهای حقیقی پنهان میماند، کار نخبگان و خواص جنبشها و جریانات بسیار مهم است تا بتوانند روایت صحیح را استخراج و راه صواب از ناصواب را به مطالبهگران این جنبشها نشان دهند تا تصمیمسازان هم دچار خطای محاسباتی نشوند و در پس این مطالبات همیشه اصلاح نگرشها مدنظر قرار بگیرد.
مطالبات بانوان و جریانهای زنانه ایرانی در دوران حاضر به عنوان افراد نقشآفرین در دل خانوادهها میتواند بر سرنوشت جمعی کل جامعه اثرگذار باشد. جامعهای مثل ایران که دارای کانونهای قوی اجتماعی همچون نهاد خانواده است، میتواند با یک هدایتگری بههنگام و مناسب از دل مطالبات و خواستههای بانوان، نشاط آنان را افزایش داده و موجب ارتقای اندیشه خانوادهها شود که در نتیجه، به ارتقای فرهنگی و بنیادی کل جامعه بینجامد.