سرخط خبرها

معرفی کتاب‌های مشهوری که قصه‌هایشان در زمستان سرد برفی روایت می‌شود.

  • کد خبر: ۱۴۱۲۲۹
  • ۰۱ دی ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۱
معرفی کتاب‌های مشهوری که قصه‌هایشان در زمستان سرد برفی روایت می‌شود.
ادبیات و زمستان در کنار هم معنای دیگری می‌سازد همچنان که قصه‌های زیاد و مشهوری وجود دارند که ماجراهایش در فصل زمستان و در سرمای استخوان‌سوزی می‌گذرد

به گزارش شهرآرانیوز، ‌نمی‌دانم چه رازی است که خواندن قصه‌ها در روز‌های سرد زمستانی بیشتر می‌چسبد. سرگرم شدن و خیال کردن و رؤیاپردازی که تا نیمه‌های شب ادامه داشته باشد. ادبیات و زمستان هرچند در کنار هم معنای دیگری می‌سازد با این حال قصه‌های زیاد و مشهوری وجود دارند که ماجراهایش در فصل زمستان و در سرمای استخوان‌سوزی می‌گذرد. احسان رضایی در نوشته زیر به مهم‌ترین قصه‌های زمستانی پرداخته و کوتاه هرکدام از آن‌ها را معرفی کرده است.

احسان رضایی سال‌هاست که به‌عنوان نویسنده، رونامه‌نگار، مترجم و پژوهشگر در حوزه ادبیات فعالیت می‌کند. درواقع هرجا ردی از کتاب است او هم حضور دارد. رضایی را این سال‌ها بیشتر در برنامه «کتاب باز» وهمراه با سروش صحت می‌دیدیم و حالا هم بیشتر در فضای مجازی. کتاب آخر او «آداب کتابخواری» خاطره‌ها و جستار‌های او درباره کتاب و کتاب‌باز‌های مطرح تاریخ است.

سرود کریسمس (چارلز دیکنز)

معمولا داستان‌های کریسمسی، سرمایشان آن قدر‌ها هم زیاد نیست.  اما چون در این داستان، ابنزر اسکروچِ طماع و پول پرست با روحِ سه کریسمس برخورد می‌کند که به او زندگی سخت مردم در شب‌های سرد زمستان را نشان می‌دهند، پس می‌شود این رمان را هم جزو دسته سرد‌ها گذاشت. سرمایی که ممکن بود جان تیم کوچولو، پسر آقای کریچت را هم بگیرد که شکر خدا به خیر گذشت.

بینوایان (ویکتور هوگو)

چند صحنه اساسی این رمان طولانی، در زمستان است: ژان والژان به دلیل کار گیر نیاوردن در سوز و سرمای زمستان بود که دست به دزدی نان می‌زند، در یک زمستان سرد به کوزت برخورد می‌کند، فانتین، مادر کوزت، بر اثر سرما مریض می‌شود و می‌میرد، صحنه‌های انقلاب در زمستان می‌گذرد و... خلاصه زمستان است.

دخترک کبریت فروش (هانس کریستین آندرسن)

داستان معروف طفل دست فروشی در شب سال نو، که ملت دنبال رفت وآمد‌های خودشان هستند و کسی از او کبریت نمی‌خرد تا عاقبت یکه و تنها در خیابان می‌ماند و سعی می‌کند با روشن کردن یکی یکی کبریت‌ها و دیدن چهره مادربزرگش در نور آن ها، گرم شود که نمی‌شود. آندرسن یک داستان سردِ دیگر هم دارد: «ملکه برفی» سنگدلی که دنیا را زیر برف برده است. با این حال عمق احساسات «دخترک کبریت فروش» به قدری است که راحت می‌شود گفت این داستان، سرد‌تر است.

نیروی اهریمنی اش (فیلیپ پولمن)

ایده اصلی این داستان، وجود دنیا‌های موازی است. تعدادی از این دنیا ها، گرم و استوایی هستند، اما در یکی از دنیا‌ها به قطب شمال سفر می‌کنیم، جایی که شفقِ قطبی پلی است برای سفر میان دنیاها. در اینجا، حضور خرس‌های قطبی، عنصر پیش برنده داستان است. توصیفی که پولمن از خرس‌های قطبی، زره‌هایی که خودشان می‌سازند و روحیه جنگندگی آن‌ها به دست داده، فوق العاده است.

میشل استروگف (ژول ورن) فرمانده ارتباطات تزار، مأمور می‌شود پیام مهمی را به شهر دورافتاده ایرکوتسک در شرق سیبری برساند. دیگر خودتان حسابش را بکنید رمانی که در دشت‌های سیبری می‌گذرد چقدر سرد است. کتاب چنان در توصیف جغرافیای یخی سیبری و مردمانِ زمخت این منطقه موفق است که وقتی ژول ورن قبل از چاپ، نسخه‌ای از کتاب را به سفیرِ روسیه در فرانسه داد، آقای سفیر متن را بدون حتی یک کلمه تغییر برگرداند و گفت: «هیچ نکته غیرعادی در آن به چشم نخورد.»

دکتر ژیواگو (بوریس پاسترناک)

متخصص اصلی توصیف سرما، روس‌ها هستند. نمونه اش همین کتاب: داستان پزشکی که تا عاشق شد انقلاب اکتبر می‌شود و حوادث بین او و معشوقش فاصله می‌اندازد و باقی رمان، شرح جست وجو‌های این دو نفر برای وصال دوباره همدیگر است. توصیف سرمای شدید در کنار فقر و تنگدستی طبقه متوسط روسیه که دو جنگ جهانی را از سر گذرانده اند، این رمان را به اثری درخشان، سرد و سوزناک تبدیل کرده است.

جنگ و صلح (لئو تولستوی)

اگر در سینما، تصویر تحلیل رفتن ارتش هیتلر در زمستان سخت استالینگراد به خوبی تصویر شده است، در دنیای ادبیات، تصویر گیر کردن ارتش ناپلئون در سرمای سخت سال ۱۸۱۲ روسیه را با قلم جادویی تولستوی داریم. در جنگ ارتش روسیه با ناپلئون، بعضی قهرمانان داستان مثل پرنس آندره و نیکلای روستوف درگیر هستند و صحنه مرگ ژنرال کوتوزوف در زیر بارش برف از صحنه‌های معروف ادبیات است. به جز «جنگ و صلح»، داستان «آنا کارنینا» هم در زمستان می‌گذرد، ولی آنجا سرما نقش کلیدی ندارد.

سپیددندان (جک لندن)

جک لندن دوتا رمان «سگی» دارد، یعنی رمان‌هایی که راوی آن‌ها یک سگ است: در اولی (آوای وحش) باک، سگ اهلی و سربه زیرِ یک قاضی از انسان‌ها جدا می‌شود و سر از محیط خشن طبیعت درمی آورد. در دومی، یک سگ-گرگی از میان گرگ‌ها به دنیای انسان‌ها وارد می‌شود. این دومی کلا در سرزمین‌های یخبندان قطب می‌گذرد و سپیددندانِ نیمه وحشی، اما وفادار، جزو سگ‌های سورتمه می‌شود.

نارنیا (سی. اس. لوییس)

ایده ملکه یخی آندرسن، اینجا کامل شده و جادوگر، سرتاسر سرزمین مخفیِ نارنیا را در تاریکی و یخبندان اسیر کرده و باعث شده است نارنیا صد‌ها سال در زمستان فرو برود. دشمن او، شیری با اسم شرقیِ اصلان است که غرشش می‌تواند یخ و برف را آب کند، اما جادوگر خود اصلان را هم اسیر کرده و حالا بچه‌ها که شاگرد مدرسه‌هایی معمولی هستند، باید به نارنیا بروند و اصلان را بیدار کنند تا نارنیا را نجات بدهد.

ترانه آتش و یخ (جورج آر. آر. مارتین)

و بالاخره می‌رسیم به یکی از هولناک‌ترین تصاویر سرما و زمستان. جایی که بشر، دیواری جلو سرزمین‌های یخبندان کشیده است تا موجودات آن سوی دیوار نتوانند حمله کنند، اما حالا «زمستان طولانی» فرارسیده و هفت قلمرو در خطر است و جز نگهبانان دیوار هم کسی حواسش نیست. بله، وینتر ایز کامینگ.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->