فهیمه شهری
خبرنگار شهر آرا محله
ورزش شنا، بدن شناگر را نرم و انعطافپذیر کرده، هیجان و اضطراب او را کاهش میدهد و عضلاتش را قوی و محکم میکند. همچنین قدرت، سرعت و انعطافپذیری مفاصل شانه و مچ پا و استقامت دستگاه گردش خون و تنفس را افزایش میدهد و باعث میشود که شناگر انرژی بیشتری برای انجام کارهای روزانه خود داشته باشد. یادگیری شنا آنقدر اهمیت دارد که در دین اسلام تأکید بسیاری بر آن شده و تعلیم دادنش، یکی از حقوق فرزندان بر والدین شمرده شده است. در این شماره سراغ یکی از اهالی محله دانشجو رفتیم که از پیشکسوتان و بنیانگذاران ورزش شنای بانوان در استان است و افزون بر داشتن مدرک مربیگری بینالمللی رشته شنا، مقامهای متعددی در مسابقات شنا و غریق نجات کسب کرده است. فلورا صفایی نیکویی، سال ۱۳۳۲ در خانوادهای ورزش دوست در تهران به دنیا آمده است. کنجکاوی، تحرک و انرژی زیاد، از اصلیترین خصیصههای او است و همین باعث شد که تا بزرگسالی ورزشهای مختلفی را تجربه کند.
سال ۱۳۵۰ پس از گرفتن مدرک دیپلم، رشتههای مختلفی در دانشگاه را انتخاب کرد؛ حدود یک سال در کلاسهای آمار و انفورماتیک حضور یافت، اما دید علاقهای به این رشته ندارد، مدتی وارد عرصه خبرنگاری شد، اما استعدادهایی همچون ذوق نویسندگی، تندنویسی و ظرافتهای مورد نیاز این رشته را در خودش نمیبیند و از آن هم انصراف میدهد، به دلیل علاقه به درس زیست، وارد رشته بهداشت میشود، اما باز میبیند که با محیط بیمارستان و حال و هوای آن نمیتواند کنار بیاید، سرانجام راهش را در رشته تربیت بدنی پیدا میکند و با ورود به این عرصه، زندگی جدیدی را برای خود رقم میزند.
سال آخر دانشگاه در مقطع کارشناسی بود که به او پیشنهاد تدریس را میدهند. پس از مدتی، ترجیح میدهد وارد سازمان آموزش و پرورش شود، از آنجایی که جزو نفرات برتر به لحاظ رتبه بوده است، اجازه داشت خودش انتخاب کند که میخواهد به چه شهری برود. برخلاف تصور دیگران، او نه شهرهای بزرگ و برتر، بلکه شهرستان تفرش از توابع استان مرکزی را انتخاب میکند که جاده آسفالته نداشت و رفت و آمد به آن دشوار بوده است. صفایی اعتقاد داشت شهرستانهای دور از پایتخت هم باید از استاد بهرهمند باشند بنابراین از خودش شروع میکند. هیچ کس گمان نمیکرد او بتواند در این شهر دوام بیاورد. مسئولان آموزش و پرورش با او اتمام حجت میکنند و میگویند پس از قطعی کردن تصمیمت، اجازه تغییر آن را نداری، اما صفایی با این انتخاب، نشان میدهد چقدر به توسعه کشورش اهمیت میدهد. او در شهر تفرش در یک مرکز شبانهروزی پسرانه ابتدایی و دبیرستانهای دخترانه آن شروع به تدریس میکند. ازدواج او در سال ۵۷ هم زمان با انقلاب انجام میشود. البته قرار این ازدواج به سال ۵۳ باز میگردد. در این سال قرار بوده اولین دوره بازیهای آسیایی در ایران برگزار شود. صفایی برای این دوره از مسابقات، در کلاسهای داوری مجید صفایی جوان که داور بینالمللی شمشیربازی بود، شرکت میکند. همین کلاسها باب آشنایی او با همسرش را فراهم میکند و سرانجام سال ۵۷ پس از اینکه مجید صفایی جوان، سربازیاش را به اتمام میرساند، این دو به طور رسمی با یکدیگر ازدواج میکنند.
روحیه خیرخواهانه این دو ورزشکار آنها را بیش از پیش به اهداف انسانیشان نزدیک میکند. مجید صفایی جوان که تا قبل از ازدواج با مؤسسه خیریه آن زمان که معادل بهزیستی کنونی است، همکاری داشت، پس از ازدواج، با حمایت همسرش صفایی نیکویی و در کنار وی وارد عرصه کمک و آموزش به کودکان بیسرپرست میشود. این دو برای اولین بار، فعالیتهای ورزشی را وارد مؤسسههای بهزیستی میکنند و از همین کودکان بیسرپرست بهزیستی، افراد متعددی را روانه مسابقات کشوری شمشیربازی و شنا میکنند که مقام هم به دست میآورند.
گرفتن اولین شیفت استخر برای بانوان
با پیگیریهایی که فلورا صفایی انجام میدهد، استخر شهید هاشمینژاد مشهد که اولین استخر سرپوشیده این شهر است و قرار بود سال ۵۶ افتتاح شود، بهمن سال ۵۸ افتتاح میشود و از این پس، صفایی به عنوان مسئول انجمن ورزشهای آبی استان گمارده میشود. سال ۵۹ که انجمنهای ورزشی شکل میگیرد و در آن، خانمها از آقایان جدا میشوند، اولین استانی که همراه سیاستهای تربیت بدنی میشود، خراسان آن زمان بود و صفایی با این دید که باید به فکر سلامت و تحرک خانمها باشیم، با جدیت، امور ورزش بانوان را دنبال میکند. او از مدیریت وقت میخواهد برای اولین بار یک نفر را به عنوان مسئول ورزش بانوان بگمارد. صفایی تلاشهای زیادی میکند تا یک روز از استخر شهید هاشمینژاد را به خانمها اختصاص دهند و این امر را محقق میکند، اما هیچ نیروی کمکی برای گرداندن شیفت بانوان استخر نداشته است. برای امور جاری از نیروهای خدماتی تربیت بدنی استفاده میکند و طی یک آگهی در روزنامه، از دانشآموختگان آشنا به شنا، دعوت به همکاری میکند. خودش هم به عنوان ناجی و مربی، بدون دریافت هیچ حقالزحمهای شروع به کار میکند. پس از مدتی یکی از آشنایانش در تربیت بدنی به او میگوید که قرار است شیفت بانوان را بگیرند و استخر فقط در اختیار مردان باشد. صفایی تلاشهایش را مضاعف میکند تا با کمک دیگر همکاران خانم در تربیتبدنی، به همگان ثابت کند، بانوان هم برای حفظ سلامتی و نشاط، به ورزش و شنا احتیاج دارند بنابراین نزد پزشکان میرود و نظرات آنها درباره ضرورت ورزش شنا برای حفظ سلامتی و تأثیر آن بر بانوان بیمار را جمعآوری میکند، اما باز موجی از افکار منفی پیش میآید که «آوردن افراد بیمار به استخر باعث بیمار شدن دیگران میشود» صفایی باید مسئولان و افکار عمومی را توجیه میکرد که قصد آنها آموزش شنا به افراد دارای بیماریهای واگیردار نیست بلکه قرار است با این ورزش، بانوان از سلامت جسمانی و روحی بیشتری برخوردار شوند. در این راستا سراغ ائمه جمعه میرود و با همکاری آنها موفق میشود، ضرورت وجود استخر برای بانوان را تأیید کند و نگذارد شیفت بانوان، حذف شود. در این راستا حتی روزی بود که خشاب اسلحه در عمق ۸ متری استخر افتاده بود و مردان میگفتند استخر را خالی کنید تا آقایان بیایند و خشاب را بردارند، اما صفایی میگوید خودمان میتوانیم این کار را انجام دهیم. از آن پس وقتی میبینند بانوان حتی توانایی شنا کردن در عمق هشت متری را دارند، دیگر تلاشها برای حذف شیفت بانوان کمرنگ میشود و حتی در دوران جنگ، آنها ساعت حضورشان در استخر را کم نمیکنند. صفایی در همین استخر علاوه بر آموزش شنا به افراد عادی برای تفریح و ورزش، دورههای غریق نجات را برگزار میکند و در واقع زیرساختی برای شنای استان فراهم میشود. به دنبال تلاشهای وافری که داشت، سال ۶۱ مسئول ورزش بانوان استان میشود و از این پس ورزش بانوان به شکل رسمی در استان آغاز میشود. او اولین مسئول ورزش بانوان استان است که از تهران حکم دریافت کرده است. داشتن این مسئولیت رسمی، انرژی او را برای برگزاری همایشهای مختلف ورزش بانوان بیشتر میکند. همچنین با همتی مضاعف، بانوان رشتههای بسکتبال، هندبال، والیبال، تنیس روی میز و بدمینتون را گرد هم جمع میکند تا روحی تازه در این ورزشها بدمد و آنها را هم از انحصار آقایان خارج کند. او در رشته شنا، چه بسیار مربیان و ناجیانی تربیت میکند که مقامآور میشوند و مدال کسب میکنند بنابراین امروز میگوید: «با افتخار اعلام میکنم که ناجیهای ما در مشهد جزو قویترین ناجیهای کشور هستند.»
سوق دادن ورزشکاران شهرستانی به مسابقات کشوریسال ۱۳۷۰ که در مسئولان آموزش و پرورش این دید ایجاد میشود که باید به ورزش بانوان اهمیت بیشتری دهند، صفایی را به عنوان اولین کارشناس زن آموزش و پرورش در تربیت بدنی میگمارند و از این پس او توسعه ورزش برای بانوان را از طریق آموزش و پرورش دنبال میکند؛ بنابراین در این سازمان هم انجمنهای ورزشی را راهاندازی میکند. او همچنان ارتباطش با بانوان فعال رشتههای ورزشی در تربیت بدنی را حفظ میکند تا در آموزش و پرورش هم هر جا لازم بود، از کمک آنها استفاده کند. یکی از اقداماتی که او در این سالها بر آن تأکید زیادی داشت، فعال کردن بانوان ورزشکار شهرستانها بوده است. او از مخالفان این رویکرد بود که هنگام مسابقات، فقط نفرات برتر مشهد اعزام شوند. اعتقاد سرسختی بر شایستهسالاری داشت و معتقد بود ورزشکاران شهرستانها هم که شایستگی حضور در مسابقات را دارند، باید این امکان برایشان فراهم شود بنابراین با سیاستهای مختلف سعی بر ترغیب کردن ساکنان شهرستانها برای شرکت در فعالیتهای ورزشی داشته است. در این راستا او از شهرستانهای نیشابور، تربتجام، بیرجند، قاین و ... ورزشکارانی را وارد عرصه کرد که مقامآور شدهاند.
او که سال ۵۵ کارت بینالمللی غریق نجات را دریافت میکند، سال ۶۹ هم در کلاسهای بینالمللی مربیگری شنا شرکت داشت و در مسابقات بسیاری کار داوری را انجام داده است، در اثر یک اتفاق در سال ۷۱ چنان متأثر میشود که بالارفتن از پلههای موفقیت برایش دشوار میشود. او تا سال ۷۱ با حمایت و تشویقهای همسرش، همچنان پر انرژی، اهداف بلندمدت در سر میپرورانده است. سال ۷۱ آنها میخواستند به تهران بروند، چون قرار بود همسرش مشاور وزیر آموزش و پرورش شود، اما سرنوشت بازی دیگری را رقم میزند و مجید صفایی جوان در مسیر بازگشت از تهران، طی یک حادثه رانندگی جانش را از دست میدهد. این سانحه شوق آرمانهای طولانیمدت را از صفایی میگیرد و او از این پس فعالیتهایش را کمتر، اما همچنان جدی دنبال میکند.
سختگیریهای زنگ ورزش
صفایی از سال ۷۳ دوباره به عنوان معلم ورزش وارد دبیرستان میشود. او با اصرار، تلاش داشت که اهمیت درس ورزش را به دانشآموزان، اولیا و والدین بشناساند. صفایی همواره نمرههای ورزش را واقعی میداده است به عبارتی دیگر اگر دانشآموزی در زنگ ورزش فعال نبود و مهارتهای لازم را یاد نمیگرفت، نمرهای پایین از این درس در کارنامهاش ثبت میشد. این امر همواره مخالفتهایی را به دنبال داشت چراکه والدین و مدیران مدارس شاکی میشدند و میگفتند فلان دانشآموز که نمره تمام درسهایش ۲۰ است چرا از درس ورزش ۱۲ گرفته است. صفایی در این موارد فقط یک پاسخ داشت مگر نمره درس ریاضی، شیمی، فیزیک و ... براساس نمره ورزش داده میشود که من نمره ورزش را براساس نمره دیگر دروس بدهم.
سختگیریهایی که او در این عرصه داشت باعث میشد حتی گاهی پایش به اداره باز شود تا به اعتراضهای مطرح شده علیهاش پاسخ دهد، اما هیچکدام از این فشارها او را از تصمیمی که میدانست درست است، منحرف نمیکند. صفایی همواره در زنگ ورزش از دانشآموزان میخواست این درس را جدی بگیرند، لباس ورزش بر تن داشته باشند و فعالیتهای ورزشی و مهارتهای حرکتی خود را بهبود بخشند. حرکات اصولی را به آنها یاد میداد و از دانشآموز میخواست تمرین کند تا ورزش اصولی را فرا گیرد.
علاوه براین، برخلاف آنچه مرسوم بود، او هیچ وقت ساعت زنگ ورزش را به درس دیگری اختصاص نداد و تأکید داشت که ورزش برای سلامتی دختران و زنان واجب است و نباید کم اهمیت شمرده شود. به گفته خودش گرچه آن زمان سختیهای زیادی را تحمل کرد، بهانهگیریهای فراوانی از دانشآموزان و اولیا و والدین شنیده و پشت سرش حرفهای زیادی زده شده است، اما اکنون که دانشآموزان آن زمانش او را در خیابان میبینند، میگویند چه لطف بزرگی در حق ما کردی. حتی آنهایی که او را به دلیل سختگیری در کلاس ورزش توبیخ میکردند اکنون میگویند به دلیل بیماریهای مختلف باید ورزش کنیم، کاش همان زمان اهمیت حرف تو را درک میکردیم.
کسر امتیاز به خاطر پا نگذاشتن روی وجدان!
او از اینکه میبیند مخالفان دیروز، امروز پی به درستی و اهمیت حرفهایش بردهاند، خوشحال است، اما زخمی هم بر دل دارد و آن اینکه به دلیل اعتراضهای پیاپی، مبنی بر اینکه «به خاطر نمره پایین تربیت بدنی، معدل دانشآموز پایین آمده»، در نهایت مدیر مدرسه امتیازهای او را نمیدهد و اکنون که بازنشسته شده است حقوق و مزایایی بسیار کمتر از آنچه حقش است، دارد، اما از این هم ناراحت نیست. او هیچ وقت حاضر نبود اهمیت ورزش را فدای پول کند و همواره این هدف را دنبال میکرد که اهمیت ورزش و سلامت جسم را برای بانوان آشکار سازد. او در کلاسهای غریق نجات و مربیگری نیز چنین رویکردی داشته است و به هیچکس تا زمانیکه تواناییهای لازم را کسب نمیکرد، نمره نمیداده است.
صفایی دراین باره به ذکر خاطرهای میپردازد و میگوید: روزی در کلاسهای غریق نجات، یکی از مسئولان با من تماس گرفتند و گفتند فلانی با مشکل مالی مواجه است، نمره او را بدهید تا بتواند در یکی از استخرها به عنوان غریق نجات مشغول به کار شود، اما من گفتم بایدی در کار نیست، وقتی توانمندی لازم را ندارد نمره را نمیدهم.
به عقیده صفایی غریق نجات با جان افراد سر و کار دارد و اگر کسی بدون کسب مهارت لازم، بر اساس پارتی و با سفارش این و آن، مدرک بگیرد جان خودش و دیگران را به خطر انداخته است. صفایی میگوید: هیچ وقت وجدانم به من اجازه نداد چنین کاری انجام دهم و اکنون هم که گاهی میشنوم مدرک برخی افراد بر اساس رابطه داده میشود، بسیار دلگیر میشوم.
او با وجود اینکه در مشهد غریب است و از طرفی شرایط سکونت در خارج از کشور برایش فراهم، هیچگاه فکر رفتن به شهر یا کشور دیگری را نکرده است چراکه به قول خودش خاطرهها با مردم این دیار دارد و شاگردانش که اکنون نوه دارند، هنوز با او در ارتباط هستند و این ارتباطها او را دلخوش میکند.
این بانوی بنیانگذار ورزش بانوان در استان خراسان، میگوید: ما از حداقل امکانات بیشترین بهره را بردیم و راه را برای بانوان باز کردیم. اکنون نوبت جوانان است که از امکانات فراهم شده بهره لازم را ببرند و قدر خودشان و سلامتیشان را بدانند. همینجا هم از مسئولان کنونی هیئت شنا و غریق نجات برای زحماتشان تشکر میکنم و امیدوارم بانوان از این عرصهای که برایش مهیاست بهره کامل را ببرند.
او خودش را نوعی کارآفرین میداند و اظهار میکند: در گذشته فقط یک استخر در مشهد بود، اما پس از اینکه من عرصه ورزش شنا را برای بانوان فراهم کردم و به تربیت مربیان و ناجیان خانم پرداختم، کم کم استخرهای دیگری احداث شد و بانوان آموزش دیده در همین استخرها مشغول به کار شدند.
نیاز به توسعه ورزشهای غیررقابتیاو که در بین سخنانش بارها و بارها بر اهمیت ورزش و تأثیر آن بر سلامتی بانوان تأکید دارد، میافزاید: گرچه افرادی که وارد ورزش حرفهای میشوند برای مسابقات و کسب مقام هم تلاش میکنند، اما فراتر از کسب مقام و قهرمان پروری، ما به ورزشهای گروهی نشاط آور دوستانه که رقابتی نباشند احتیاج داریم چراکه در ورزشهای رقابتی، گاهی ورزشکار فشار و استرسهای بیش از حد را تحمل میکند که همین خودش میتواند آسیبزا باشد، اما در ورزشهای غیر رقابتی، شادی و نشاط خاصی وجود دارد که به سلامت بدن کمک میکند.
به عقیده او آنچه اهمیت دارد سلامت بانوان به عنوان مادران و همسران این دیار است و برای رسیدن به چنین هدفی، ورزش باید جزئی از زندگی بانوان باشد.
او همچنین تأکید میکند که شکستها و ناکامیها نباید موجب ترس و ناامیدی ما شود بلکه جوانان باید هر شکست را پلی به سمت موفقیت ببینند. او در این راستا به خاطرهای از کودکی خودش اشاره میکند و میگوید: زمانی که حدود ۸ سال سن داشتم با خانواده به یک خانه روستایی برای تفریح رفته بودیم. آن زمان در خانهها حوضهای آب گودی بود که از یک طرف آب به آن وارد میشد و از طرف دیگر خارج میشد. اغلب هم این حوضها خزه داشت و دیوارهاش لیز بود. ظهر قرار بود همه بچهها بخوابند، خواهرم هم من را کنار خودش خواباند. پس از مدتی من از کنارش بلند شدم و کنار حوض آمدم و آفتابه مسی را در حوض کردم، اما جریان آب زیاد بود و من را به داخل حوض کشاند. چون دیوارهها خزه داشت نمیتوانستم دستم را به دیواره بگیرم داشتم غرق میشدم که خواهرم متوجه میشود من کنارش نیستم و دنبالم آمده بود. او، چون شنا یاد داشت به داخل حوض پرید و من را نجات داد. همین اتفاق باعث شد من از آن پس به جای اینکه از آب بترسم، به یادگیری شنا و ورزشهایی مثل قایقرانی و اسکی روی آب علاقهمند شوم و مهارتم در اینباره را بیشتر کنم.
بازنشستگی و آموزش رایگان به زنان بدسرپرست
صفایی اکنون یک دختر ۳۹ ساله و یک پسر ۳۶ ساله به نامهای ساناز و سامان دارد که هر دو علاوه بر فعالیتهای ورزشی، گواهینامه نجات غریق دارند و در این عرصه مربی هستند. او حتی در آموزش به فرزندانش سختگیریهای زیادی داشت و همین باعث شد که آنها نه بر اثر ارتباطات مادر بلکه بر اثر توانایی خودشان مدرک بگیرند و مدارکشان را به تأیید مراجع بینالمللی برسانند. او توصیهای که همواره به فرزندانش داشت این است که شایستهسالاری را مدنظر قرار دهند و با آموزش اصولی، در درجه اول از وقوع حادثه جلوگیری کنند و در مرحله بعدی اگر حادثهای روی داد، مطمئن باشند که شاگردانشان به خوبی از عهده کار برمیآیند.
این بانوی پیشکسوت ورزش شنا، اکنون که عرصه برای ورزش بانوان در تربیت بدنی و آموزش و پرورش مهیاست، سراغ مرکزی رفته که از زنان بیسرپرست و بدسرپرست حمایت میکند. او به این مرکز میرود و به طور رایگان، به بانوان آنجا ورزشهای مختلف را آموزش میدهد تا بدین واسطه مرهمی بر روحیه و جسم زخم خورده آنها باشد.