سرخط خبرها

هریک از ما یک سلیمانی هستیم

  • کد خبر: ۱۴۱۴۶
  • ۱۹ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۹
هریک از ما یک سلیمانی هستیم
زهرا فرخی پژوهشگر دفاع مقدس و ساکن محله جاهدشهر
سردار عزیزم، سپهبد غیور مملکتم، «حاج قاسم سلیمانی» برای تو می‌نویسم که تو را یک جهان بعد از شهادتت آموخت و در قلب‌ها و یاد‌ها نهادینه کرد.
سردار دل‌ها، تو را باید به بلندای نام و آوازه‌ات خواند و سرود.
خون تو جوششی شد بر تارک وجودمان، تو با قطره قطره خونت بر ممات یک ملت، بذر حیات پاشیدی و ایرانی سراسر خروش را در مقابل چشم اجنبیان به تصویر کشیدی، چه زنده‌ها که از قلب مرده‌مان بیرون نکشیدی و چه انگیزه‌ها که از زیر خاکسترمان به باروری نرساندی.
شیدایی شدنت مبارک، داغ تو، چون داغ برادری، درونمان را سوزاند و آبمان کرد، اما دشمنانت کور خوانده‌اند، آن‌ها تو را تمام نکردند که تو با شهادتت آغاز شدی، تو خود به‌تن‌هایی آغاز یک ملتی.
تنها تو می‌توانستی با این‌گونه چشم بستنت بر جهان،  چشمان یک جهان را به روی خود و نگاه متعالی‌ات بگشایی، بر قلب‌های همه بنشینی و با جای خالی‌ات تا ابد عمق جان‌ها را به سوز واداری و ما امروز آماده پیکار در صف ایستادگی، علم سیدالشهدا را برافراشته‌ایم و فریاد می‌آوریم که «هر یک از ما یک سلیمانی هستیم»، هرچند تو تویی و تاریخ دیگر، چون تویی را تکرار نخواهد کرد.
در شرایطی که ددمنشان سعی داشتند خیلی چیز‌ها را از یادمان ببرند.
تو با عروج افتخارآمیزت همه چیز را به یادمان آوردی، اصالتمان را و شرافتمان را، خون غیرت و غرور ملی‌مان را به جوش آوردی.
تو زنده‌کننده طریق اهل بیتی، تو با پاره پاره‌های تنت، جهان اسلام را از گسستگی درآوردی و اتحاد ماندگار را به تماشا نشستی، تو بر دست‌های متحدانمان افزودی و حالا دیگر ایران فقط ایران نیست که ایران یک جهان است.
خون تو بر زمین ریخت، در رگ‌های زمین جاری شد و در وجود همگان نفوذ کرد، در دل اهلش شجاعت و پایمردی ایجاد کرد و در دل نااهلش وحشت و پشیمانی.
باید کاری کرد، باید دست‌هایمان را بر زانوهایمان بگذاریم، از اراده آهنین تو وام بگیریم و بر ایرانی‌بودنمان مهر دیگری از تأیید بزنیم که ما در این راه از جان فرمانده‌مان مایه گذاشتیم و از جانانمان گذشتیم.
راستی حاج قاسم، اشک‌هایمان تمامی ندارد انگار، چه سخت گذشت شهادتت و چه سخت‌تر می‌گذرد هر دقیقه بعد از آن. تو جغرافیای عشق را برهم زدی و با شهادتت از مرز‌های هر دلی گذر کردی و در وجود هر بی‌دلی نشستی.
زمان تو را تازه‌تر می‌کند و فراموشی‌ات را غیرممکن، کاش جان ما بر زمین می‌افتاد و جان تو سبز می‌ماند تا بر پیکر زرد دشمنانت لرزه بیندازد، هرچند از این به بعد هر قطره از خون تو جوششی دربرخواهد داشت و پیدایشی در پی که بی‌وقفه بر پیکره سست‌بنیان صاحبان پوشالی قدرت خواهد تاخت و تا نابودی‌شان به تکرار
خواهد ایستاد.  
دل‌نوشته‌هایم برای تو، باشد که مقبول تو افتد، چراغ راهم باش و دستگیر دلم.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->