هزینه حج تمتع ۱۴۰۴ چه زمانی اعلام می‌شود؟ ممنوعیت اخراج دائم دانش‌آموز از مدرسه‌| استفاده از راهکارهای جایگزین برای برخورد با تخلفات دستگیری سرشاخه‌های یک جریان انحرافی در تربت‌حیدریه + ویدئو زمان ثبت نام بیمه تکمیلی بازنشستگان تامین اجتماعی اعلام شد + جزئیات صدور ۳۷ اخطاریه بهداشت محیط برای مدارس مشهد کم‌آبی در مشهد از پاییز آغاز شد! | زنگ خطر کم‌آبی خراسان رضوی به صدا درآمده است بازنشستگان تأمین اجتماعی حساب خود را چک کنند | پرداخت حقوق همراه با مبلغ متناسب‌سازی آغاز شد (۲۳ آبان ۱۴۰۳) همه چیز درباره شرایط ذخیره خون بندناف در سازمان انتقال خون آلودگی هوا، دومین عامل مرگ زودرس است ارتباط بین اضافه وزن با اینترنت پرسرعت چیست؟ متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان اجرایی شد | جزئیات بیشتر از مابه‌التفاوت حقوق بازنشستگان (۲۳ آبان ۱۴۰۳) پیش بینی بورس فردا چهارشنبه (۲۳ آبان ۱۴۰۳) برخی محور‌های خراسان رضوی لغزنده و مه آلود شد (۲۲ آبان ۱۴۰۳) ویدئو| دعوای عجیب اداره برق و شهرداری دزفول | از قطع برق تا مسدودسازی مسیر آغاز متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی دو حادثه حریق خودرو در مشهد (۲۲ آبان ۱۴۰۳) ضریب آمادگی کشور در بحران فقط ۱۲ درصد است معضل «نسل ساندویچی» در کمین کشور و پیامدهای سالمندی جمعیت در نود و ششمین جلسه کمیسیون بانوان و خانواده تاکید شد: توانمندسازی و شبکه سازی زنان محلات مشهد پنجمین مراسم ازدواج زوج های جوان ارتش جمهوری اسلامی در مشهد برگزار شد | دریادار سیاری: دشمن به دنبال تغییر سبک زندگی ماست+ویدئو یک وکیل دادگستری در تهران زن و فرزند خود را به قتل رساند (۲۲ آبان ۱۴۰۳) چرا برای آیفون سرودست می‌شکنیم؟ | تمایز با سیب گاززده! ریه‌­های سالم، تضمینی برای تندرستی بدن قتل برای ۶ میلیون تومان ضوابط پذیرش متقاضیان ورود به دانشگاه در سال تحصیلی ۱۴۰۵-۱۴۰۴ اعلام شد مدیرعامل جمعیت هلال‌احمر خراسان رضوی در بازدید از مؤسسه فرهنگی شهرآرا: به دنبال ارائه گزارش صحیح و دقیق از حوادث هستیم + فیلم قاتل پزشک متخصص یاسوجی دستگیر شد قانون «جوانی جمعیت»؛ پرهزینه، اما کم اثر
سرخط خبرها

دختر ۱۸ ساله باعث رسوایی مرد مشهدی شد

  • کد خبر: ۱۴۴۵۸۲
  • ۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۱
دختر ۱۸ ساله باعث رسوایی مرد مشهدی شد
صاحب یک کارگاه تولیدی در مشهد، پس از شکایت یکی از کارگرانش از رابطه خود با دختر ۱۸ ساله پرده برداشت.

به گزارش شهرآرانیوز، مرد ۴۵ ساله‌ای که با شکایت یکی از کارگرانش به کلانتری آبکوه مشهد احضار شده بود، درباره این حادثه وحشتناک به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده ۸ نفره زندگی کردم و تا مقطع کاردانی درس خواندم، اما بعد از آن ادامه تحصیل ندادم و به پیشنهاد پدرم با دختر عمه ام ازدواج کردم چرا که پدرم اعتقاد داشت او تنها دختری است که عصای روزگار پیری من می‌شود و از من مراقبت می‌کند.

«ژینوس» یک سال از من بزرگ‌تر بود و من هیچ گونه احساس عاطفی به او نداشتم و همواره ژینوس را مانند خواهرم می‌پنداشتم. از سوی دیگر نیز من از همان دوران کودکی به دوستی و رفاقت با افراد کم سن و سال‌تر از خودم علاقه زیادی داشتم و این حس درباره دختران خیلی بیشتر بود. در واقع نوعی احساس ترحم می‌کردم، ولی هیچ کس احساسات و عواطف مرا درک نمی‌کرد.

با آن که پدرم اوضاع مالی خوبی داشت و مشکلی در این باره نداشتیم، اما هیچ کدام از اعضای خانواده ام درباره خواسته‌ها و تصمیمات مهم زندگی با من سخنی نمی‌گفتند به همین دلیل همواره در برابر خواسته‌های پدر و مادرم سکوت می‌کردم و چیزی نمی‌گفتم.

من با ژینوس ازدواج کردم، چون پدرم خواسته بود، اما او نیز رفتار‌های سنتی داشت و از همان روز‌های آغازین زندگی مشترک خودش را درگیر خانه داری وتربیت فرزندانش کرد. در حالی که تقریبا شوهرداری را به فراموشی سپرده بود.

من چند نفر کارگر خانم برای کارگاه تولیدی ام استخدام کردم. در میان آن‌ها دختر ۱۸ ساله‌ای بود که اوضاع مالی به هم ریخته‌ای داشت. دوباره حس ترحم و دلسوزی به سراغم آمد و طبق عادت به ماندانا توجه بیشتری داشتم چرا که از همه کارگران کارگاه جوان‌تر بود و چهره‌ای مظلوم داشت.

طولی نکشید که این حس دلسوزی جای خود را به ارتباطی شیطانی داد و روابط سیاه من و ماندانا هر روز بیشتر شد تا جایی که او افسار مرا در دست گرفت و هر کاری که دوست داشت با من می‌کرد.

حالا دیگر فهمیده بود می‌تواند به دلیل این ارتباط پنهانی از من اخاذی کند. هر بار که به کارگاه می‌رفتم تقاضای جدیدی از من داشت به طوری که دیگر همه کارگران کارگاه متوجه این ارتباط شیطانی شده بودند.

بالاخره کار به جایی رسید که دیگر اخاذی پول و طلا را کنار گذاشت و از من خواست تا یک خودروی خارجی برایش بخرم! دیگر از رفتار‌ها و خواسته‌های او کلافه شده بودم و از سوی دیگر هم نگرانی و استرس سراسر وجودم را فرا گرفته بود چرا که می‌ترسیدم ژینوس از این ارتباط پنهانی مطلع و زندگی ام متلاشی شود.

در همین شرایط بود که حدود یک هفته قبل ماندانا وارد اتاقم شد و ادعا کرد باردار شده است و من باید برای این موضوع چاره‌ای بیندیشم!

سقف اتاق دور سرم می‌چرخید و نمی‌توانستم این موضوع را باور کنم. خلاصه آن روز اجازه دادم کارگران زودتر از همیشه کار را تعطیل کنند و به منازلشان بروند. وقتی کارگاه خلوت شد به ماندانا گفتم نتیجه آزمایش را نشانم بدهد، اما او نگاهی خشمگین به چهره ام انداخت و گفت: «بعدا می‌بینی!» و سپس ادامه داد، ۲ راه بیشتر نداری یا باید به خواستگاری ام بیایی یا منزل ویلایی ات را به نام من سند بزنی! آن وقت من از زندگی تو می‌روم! و ...

به او گفتم پس تکلیف این بچه که می‌گویی چه می‌شود؟ زیر چشمی نگاهم کرد و گفت شناسنامه اش را به نام خودت بگیر تا او هم از تو ارث ببرد. ماندانا در حالی این سخنان را بر زبان می‌راند که چهره‌ای شیطانی داشت.

در همین حال ناگهان کنترل خودم را از دست دادم و او را به شدت کتک زدم. بعد هم از کارگاه بیرون رفتم تا این که او از من شکایت کرد، اما‌ای کاش ...

بررسی‌های قانونی و قضایی درباره این ماجرای تاسف بار با صدور دستوری از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->