حق سرانه درمان بیمه‌شدگان صاحبان مشاغل آزاد ۲۳۵ هزار تومان اعلام شد ماجرای مفقود شدن زن جوان در بلوار توس مشهد چه بود؟ قتل همسایه به‌خاطر پول شارژ ! تذکر ۵۵ نماینده مجلس به وزیر تعاون درباره کمک هزینه معیشت معلولان انجام نخستین عمل جراحی ضایعه عروقی مغز از طریق ورید چشمی در بیمارستان قائم (عج) لحظه به لحظه با ردیابی قاتل الهه حسین‌نژاد؛ از ردیابی موبایل دوم تا آخرین کارت به کارت جزئیات از برگزاری آزمون استخدامی آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۴ دستگیری عاملان کلاهبرداری ۲.۵ میلیون دلاری در مشهد انتقاد متخصصان از «بستن دهان با چسب»، یک ترفند اشتباه هنگام خواب که بسیار محبوب شده! کشف دپوی ۶۰ هزار لیتر سوخت قاچاق در مشهد (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) کدام کیسه، ایمنی بیشتری برای نگهداری غذا دارد؟ معاون علمی رئیس جمهور خبر داد: صادرات تجهیزات پزشکی به ۶۰ کشور ارتباط بدنسازی با مرگ ناگهانی ناشی از حمله قلبی سرگردانی ۱۲ ساعته مسافران آبادان پارس ایر در مشهد | اتوبوس جایگزین هواپیما شد (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) هشدار محیط زیست خراسان رضوی درباره وقوع آتش در طبیعت درخواست نماینده مردم اصفهان در مجلس برای تشکیل ستاد احیای زاینده‌رود مجموعه تاریخی «چغازنبیل» خوزستان به نام دولت سند خورد انتقاد نماینده مجلس از کنکور دومرحله‌ای رئیس موسسه تحقیقات آب کشور: چهار سال گرم در پیش است کمبود نیروی انسانی یکی از مشکلات محیط زیست گلستان است تذکر عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در خصوص نحوه اعطای وام ازدواج بهترین سن برای تزریق واکسن پاپیلوما چه زمانی است؟ نظارت کامل وزارت بهداشت بر تولید تا عرضه محصولات آرایشی چند توصیه برای تقویت و رشد مجدد ابرو‌ها بخش‌های وی‌آی‌پی بیمارستان‌های دولتی به بیمه تکمیلی بازنشستگان کشوری اضافه شدند جزئیات قتل هانیه بهبودی، ورزشکار فریمانی، از زبان دادستان عمومی و انقلاب فریمان | قاتل دستگیر شد معاون محیط زیست دریایی سازمان محیط زیست: ۵۰ درصد آب‌شیرین‌کن‌های دنیا در خلیج‌فارس و دریای سرخ متمرکز است تبر در دست گل فروش
سرخط خبرها

دختر ۱۸ ساله باعث رسوایی مرد مشهدی شد

  • کد خبر: ۱۴۴۵۸۲
  • ۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۱
دختر ۱۸ ساله باعث رسوایی مرد مشهدی شد
صاحب یک کارگاه تولیدی در مشهد، پس از شکایت یکی از کارگرانش از رابطه خود با دختر ۱۸ ساله پرده برداشت.

به گزارش شهرآرانیوز، مرد ۴۵ ساله‌ای که با شکایت یکی از کارگرانش به کلانتری آبکوه مشهد احضار شده بود، درباره این حادثه وحشتناک به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده ۸ نفره زندگی کردم و تا مقطع کاردانی درس خواندم، اما بعد از آن ادامه تحصیل ندادم و به پیشنهاد پدرم با دختر عمه ام ازدواج کردم چرا که پدرم اعتقاد داشت او تنها دختری است که عصای روزگار پیری من می‌شود و از من مراقبت می‌کند.

«ژینوس» یک سال از من بزرگ‌تر بود و من هیچ گونه احساس عاطفی به او نداشتم و همواره ژینوس را مانند خواهرم می‌پنداشتم. از سوی دیگر نیز من از همان دوران کودکی به دوستی و رفاقت با افراد کم سن و سال‌تر از خودم علاقه زیادی داشتم و این حس درباره دختران خیلی بیشتر بود. در واقع نوعی احساس ترحم می‌کردم، ولی هیچ کس احساسات و عواطف مرا درک نمی‌کرد.

با آن که پدرم اوضاع مالی خوبی داشت و مشکلی در این باره نداشتیم، اما هیچ کدام از اعضای خانواده ام درباره خواسته‌ها و تصمیمات مهم زندگی با من سخنی نمی‌گفتند به همین دلیل همواره در برابر خواسته‌های پدر و مادرم سکوت می‌کردم و چیزی نمی‌گفتم.

من با ژینوس ازدواج کردم، چون پدرم خواسته بود، اما او نیز رفتار‌های سنتی داشت و از همان روز‌های آغازین زندگی مشترک خودش را درگیر خانه داری وتربیت فرزندانش کرد. در حالی که تقریبا شوهرداری را به فراموشی سپرده بود.

من چند نفر کارگر خانم برای کارگاه تولیدی ام استخدام کردم. در میان آن‌ها دختر ۱۸ ساله‌ای بود که اوضاع مالی به هم ریخته‌ای داشت. دوباره حس ترحم و دلسوزی به سراغم آمد و طبق عادت به ماندانا توجه بیشتری داشتم چرا که از همه کارگران کارگاه جوان‌تر بود و چهره‌ای مظلوم داشت.

طولی نکشید که این حس دلسوزی جای خود را به ارتباطی شیطانی داد و روابط سیاه من و ماندانا هر روز بیشتر شد تا جایی که او افسار مرا در دست گرفت و هر کاری که دوست داشت با من می‌کرد.

حالا دیگر فهمیده بود می‌تواند به دلیل این ارتباط پنهانی از من اخاذی کند. هر بار که به کارگاه می‌رفتم تقاضای جدیدی از من داشت به طوری که دیگر همه کارگران کارگاه متوجه این ارتباط شیطانی شده بودند.

بالاخره کار به جایی رسید که دیگر اخاذی پول و طلا را کنار گذاشت و از من خواست تا یک خودروی خارجی برایش بخرم! دیگر از رفتار‌ها و خواسته‌های او کلافه شده بودم و از سوی دیگر هم نگرانی و استرس سراسر وجودم را فرا گرفته بود چرا که می‌ترسیدم ژینوس از این ارتباط پنهانی مطلع و زندگی ام متلاشی شود.

در همین شرایط بود که حدود یک هفته قبل ماندانا وارد اتاقم شد و ادعا کرد باردار شده است و من باید برای این موضوع چاره‌ای بیندیشم!

سقف اتاق دور سرم می‌چرخید و نمی‌توانستم این موضوع را باور کنم. خلاصه آن روز اجازه دادم کارگران زودتر از همیشه کار را تعطیل کنند و به منازلشان بروند. وقتی کارگاه خلوت شد به ماندانا گفتم نتیجه آزمایش را نشانم بدهد، اما او نگاهی خشمگین به چهره ام انداخت و گفت: «بعدا می‌بینی!» و سپس ادامه داد، ۲ راه بیشتر نداری یا باید به خواستگاری ام بیایی یا منزل ویلایی ات را به نام من سند بزنی! آن وقت من از زندگی تو می‌روم! و ...

به او گفتم پس تکلیف این بچه که می‌گویی چه می‌شود؟ زیر چشمی نگاهم کرد و گفت شناسنامه اش را به نام خودت بگیر تا او هم از تو ارث ببرد. ماندانا در حالی این سخنان را بر زبان می‌راند که چهره‌ای شیطانی داشت.

در همین حال ناگهان کنترل خودم را از دست دادم و او را به شدت کتک زدم. بعد هم از کارگاه بیرون رفتم تا این که او از من شکایت کرد، اما‌ای کاش ...

بررسی‌های قانونی و قضایی درباره این ماجرای تاسف بار با صدور دستوری از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->