یکی از اتفاقاتی که تقریبا هر هفته در حرم امام رضا (ع) به عنوان یک خادم برای من میافتد این است که نزدیک یک ساعت یا بیشتر در کنار ضریح مطهر امام رضا (ع) میایستم و به زوار حضرت خیره میشوم، البته رسالت خادمی که آنجا میایستد این است که به نظم جمعیت کمک کند تا همه افراد بتوانند بدون مشکل زیارت کنند، اما در آن شلوغی بیشتر اوقات کاری نمیتوان کرد، ولی باز هم سخن خادمی که آنجا ایستاده بی تأثیر نیست و عده زیادی به خاطر احترامی که برای خدام قائل هستند تأثیر میپذیرند و به جملاتی که گفته میشود گوش میدهند.
اما در کنار کاری که آنجا باید انجام بدهم و انجام میدهم به عنوان یک عاشق امام رضا (ع) این دقایق برای من خیلی لذت بخش است. از طرفی حرف دل خودم را در آن دقایقی که به ضریح مطهر چنگ زده ام به امام رئوف میگویم و از طرفی به حال افرادی که با زبان ساده با امام معصوم، که به منزله پدر امت است، درد دل میکنند، غبطه میخورم.
فردی که میآید، در کنار ضریح مطهر میایستد، با زبان ساده خودش قربان صدقه حضرت میرود و شروع میکند یکی یکی مشکلات خودش را بدون توجه به فضای شلوغ آنجا به حضرت میگوید و به قول خودش حاجت نگرفته به شهرش باز نمیگردد و به خاطر همین این فیض را رها نمیکند و این زیارت را دوست دارد. به امام رضا (ع) و حرمش به عنوان ملجأ و پناهگاه دل شکستگیهای خودش نگاه میکند.