برای آنها که از لذت شخصی سواری گذشته و گاه زحمت استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی را به خود میدهند، زیاد پیش آمده است که ناگاه توجهشان به گفت وگوی دونفری که روی صندلی عقب یا جلو نشسته یا از نردههای اتوبوس و مترو آویزان هستند، جلب شود. گفت وگویی که یا خبر است یا شایعه. تجربه نشان داده که دومی وفور گفتار بیشتری دارد و اغلب یک کلاغ چهل کلاغش هم بیشتر به جان مینشیند.
نمونه اش همین آخری که صدقه سر خرابی خودرو شخصی نگارنده، در اتوبوس مسیر خانه تا محل کار نصیبمان شد و هنوز شایعه به زبان گوینده بخت برگشته ننشسته بود که نقل محافل خبری و رسانههای مجازی شد. شایعه از این قرار بود که مدیر فدراسیون فوتبال، بعد از قطعی شدن خداحافظی سرمربی سابق حالا در به در دنبال مربی برای نیمکت تیم ملی است.
البته تا اینجایش که خبر واقعیت بود، شایعه از آنجا دامن گرفت که شخص دوم طرف مکالمه که دست هایش هنوز آغشته به روغن کاری بود و سر رشته اش از فوتبال به ظاهر در قواره فهم نگارنده از اقتصاد و تورم کنترل شده مملکت از سوی دولت بود، نه گذاشت و نه برداشت و جلوتر از رؤسای فدراسیون اعلام کرد قرار است زوج «هاشمیان- باقری» روی نیمکت تیم ملی فوتبال بنشینند. به گفته جناب مطلع، وحید هاشمیان قرار است سرمربی باشد و کریم آقای باقری هم دستیارش و بزرگتر نیمکت برای کنترل یاغیان احتمالی پرتغال و آلمان نشین.
جالبتر آنکه مطلع همه چیزدان مدعی بود این انتخاب برای آن است که این دو تن مورد وثوق و احترام همه هستند. چه آنها که بر طبل جدایی اسکوچیچ دمیدند و سینه چاک مربی پرتغالی بودند و چه آنها که از صدقه سر سرمربی سابق نفت آبادان و ملوان بندرانزلی در تیم ملی ارج و قربی پیدا کرده بودند.
با تعجب و چشمهای از حدقه بیرون زده چند ساعتی بعد شایعه در ابعاد گستردهتر در فضای مجازی بازنشر شد تا نه گذاشته و نه برداشته، یک شایعه به واقعیت نزدیک شود. اگرچه هنوز مدیران ساختمان سئول انگشت به دهان، کاسه چه کنیم چه کنیم در دست گرفته اند و گرد بازار در پی بیچارهای برای سپردن نیمکت داغ و پرحاشیه تیم ملی فوتبال هستند.