توجه به ترویج فرهنگ رضوی در شورای فرهنگ عمومی خراسان رضوی کتاب «خورشید هشتم» منتشر شد | روایتی از نقش آفرینی امام رضا (ع) در فرهنگ و تمدن دوران عباسی «اگر آوینی بود» جنگ ۱۲ روزه را چطور روایت می‌کرد؟ مسابقه قرآنی ویژه ایثارگران و خانواده شهدا فراخوان پیشنهاد شعار مشترک فاطمیه ۱۴۰۴ منتشر شد اعلام همکاری مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی با سینمای جوان بیش از ۵ میلیون ایرانی در صف انتظار اعزام به عمره، باوجود افزایش ظرفیت مسئله غزه نشان داد که لازمه اصلی صلح، برقراری عدالت است لایحه جدید قانون ممنوعیت حجاب در ایتالیا جنجال به پا کرد انتشار فراخوان نوحه‌های فاطمی با محور «استقامت و مقاومت در اقشار امت» اعتبار ویزای حج عمره به یک ماه کاهش یافت + علت نقشه‌خوان رزم و ایثار | یادی از شهید مهدی زین‌الدین، یکی از فرماندهان عملیات محرم در دوران دفاع مقدس شخصیت را به‌سوی عزت ببریم راز گفتن «ان‌شاء‌الله» | نگاهی قرآنی و روایی به نقش مشیت الهی در زندگی انسان ناگفته‌هایی از شخصیت آیت‌الله میرزا جوادآقا تهرانی(ره) فهم ظلم؛ پیش‌شرط عطش واقعی برای عدالت ۵ دستورالعمل از امام زمان (عج) برای رهایی از سردرگمی | مهدی (عج) قبله هدایت انسان امروز پیشینه ترمیم بنای مسجد جامع گوهرشاد به بهانه تعمیر گلدسته‌های آن | تاریخ ۶۰۰‌ساله مرمت در میراث گوهرشاد‌بیگم هدیه‌ای به نام مهربانی پناه بی‌پناهان بود | یادی از عباس تربتی، معروف به حاج آخوند، واعظ و عارف مدفون در حرم مطهر رضوی
سرخط خبرها

روایتی از سرگذشت شهید ابوالفضل رفیعی، فرمانده ارشد سپاه | یار در خانه و ما گرد جهان می‌گشتیم

  • کد خبر: ۱۵۲۹۷۹
  • ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۸
  • ۱
روایتی از سرگذشت شهید ابوالفضل رفیعی، فرمانده ارشد سپاه  | یار در خانه و ما گرد جهان می‌گشتیم
ابوالفضل رفیعی با زمزمه فعالیت گروهک‌های ضد انقلاب در غرب، در مقام «فرمانده عملیات سپاه سقز» به سرکوب گروهک‌های محارب پرداخت و با شروع جنگ تحمیلی، «جانشین فرمانده لشکر ۵ نصر خراسان» و «فرمانده تیپ امام صادق (ع)» شد.

شهرآرانیوز؛ مادرش می‌گوید هفت پسر دنیا آوردم،  اما یکی یکی در اثر بیماری از دنیا رفتند. پسر هشتم را که گذاشتند در دامنم، پدرش اصرار داشت نامش را بگذاریم جواد. به یاد آخرین فرزندی که عمرش به دنیا نماند. اما مدت زیادی نگذشت که جواد هم بیمار شد. باردار که بودم جایی میان خواب و بیداری ندایی می‌گفت: نامش را بگذار ابوالفضل تا بماند. پدرش هم رضایت داد صدایش کنیم ابوالفضل. پسر ماند، اما پدر در هشت ماهگی فرزندش او را تنها گذاشت و تا شش سالگی در آغوش مادر قد کشید و پس از آن در سایه امن عمویش بزرگ شد. به مدرسه رفت و هم زمان برای تأمین هزینه‌های تحصیل در مزارع چغندر و کارخانه قند مشهد مشغول به کار شد.

پس از این دوره، در حجره‌ای از حجره‌های حوزه علمیه مشهد ساکن شد و همچنان که از محضر استادان علوم فقهی بهره می‌برد، آن سوی دیوار‌های مدرسه «محراب خان»، در حال تدارک مبارزات انقلابی علیه رژیم پهلوی بود و بار‌ها در لباس روحانیت تحت تعقیب نیرو‌های ساواک قرار گرفت، اما تهدیدات حکومت نه تنها او را وادار به عقب نشینی نکرد که با راه اندازی هیئت خاتم الاوصیا (عج) علاوه بر برگزاری مراسم مذهبی، به سامان دهی نیرو‌های انقلابی پرداخت. عشق و ارادت همیشگی اش به امام خمینی (ره) با پیروزی انقلاب اسلامی او را به شهر قم کشاند تا با عضویت در سپاه پاسداران قم، به محافظت از بیت امام (ره) مشغول شود.

تا پیش از آغاز جنگ تحمیلی نیز در سمت «مسئول گشت سپاه مشهد»، بسیاری از منافقین را دستگیر کرد. با زمزمه فعالیت گروهک‌های ضد انقلاب در غرب، در مقام «فرمانده عملیات سپاه سقز» به سرکوب گروهک‌های محارب پرداخت و با شروع جنگ تحمیلی، «جانشین فرمانده لشکر ۵ نصر خراسان» و «فرمانده تیپ امام صادق (ع)» شد. دوازده اسفند سال ۶۲ بود که در جریان عملیات خیبر، سرلشکر ابوالفضل رفیعی جایی در نزدیکی پل العزیر کنار نهر فرات به پشت خاکریز‌ها آمد تا با دوربین، منطقه را رصد و به فرمانده لشکر مخابره کند در حالی که به قدر اصابت یک تیر با آرزوی دیرینه اش، شهادت، فاصله داشت.

پس از لحظاتی در خاک گرم جنوب بر زمین افتاد و پیکر مطهرش همانجا باقی ماند و با عنوان مفقودالاثر برای خانواده و دوستدارانش به جرگه شهدا پیوست. سال ۹۰،  اما در مراسم تشییع شهدای گمنامی که به مقصد دانشگاه فردوسی مشهد همراهی می‌شدند، دختر شهید ابوالفضل رفیعی گمان نداشت یکی از همان شهدا که بر شانه‌های جمعیت در حال حرکت است، پیکر مطهر پدر اوست.

این را شش سال بعد در تیر ۱۳۹۶ فهمید. هنگامی که آزمایش‌های دی ان‌ای او و خانواده اش، با پیکر یکی از شهدای گمنام مدفون در دانشگاه فردوسی مطابقت یافت و سنگ قبر بی نشانی که برابر مسجد الزهرا (س) دانشگاه وجود داشت، به نام علم دار خیبر، سردار خط شکن شهید ابوالفضل رفیعی تغییر کرد. شهیدی که سال‌ها بود به زادگاه خود بازگشته بود، اما خانواده اش غریبانه در شهر، غم بی مزاری اش را نجوا می‌کردند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علیرضا رانی
Iran (Islamic Republic of)
۰۵:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۶
0
0
سلام من از همرزمان شهید هستم ودر سقز با ضد انقلاب مبارزه کردیم مردی مومن انقلابی وبسیار شجاع بود امیدوارم خداوند روحش را شاد وبه درجاتش بیافزاید ومارا مدیون خونش نگرداند
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->