یک کیلو گوشت مرغ، چند؟ (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) رئیس اتاق بازرگانی ایران: ایران دهمین تولیدکننده بزرگ موادمعدنی دنیاست خرید کدام نوع طلا برای سرمایه‌گذاری بهتر است؟ رئیس اتاق مشترک ایران و افغانستان: نمایشگاه اکسپو فرصتی برای امیدبخشی به بخش خصوصی در ایران است فروشندگان پرقدرت در صحنه بورس امروز ظاهر شدند + عکس (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) محکومیت هزار میلیارد ریالی برای عرضه خارج‌ازشبکه گندم در خراسان‌رضوی واردات ۱.۸ میلیارد دلار طلا برای رفع تعهد ارزی در سال گذشته اولویت اختصاص ارز به صنایع داخلی اعلام شد ریزش قیمت دلار به کانال ۵۰ هزار تومان (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) برنامه جلسات اتاق بازرگانی ایران در نمایشگاه ایران اکسپو ۲۰۲۴ قیمت طلا و سکه در بازار امروز مشهد (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) | ادامه ریزش قیمت در بازار تکلیف جدی دولت به وزرا؛ نرخ رشد اقتصادی هر دستگاه در سال ۱۴۰۳ هدف‌گذاری شد ایران‌خودرو قیمت جدید هایما S۷ را اعلام کرد (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) دلار ارزان شد، کالا نه | شهرآرا علت کاهش‌نیافتن قیمت اقلام را پس از فروکش‌کردن تلاطم‌های ارزی بررسی می‌کند نبود کارگر ماهر دلیل افزایش حوادث ناشی از کار کاهش قیمت دلار حباب سکه را کوچک کرد + جدول (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) کارِ «طرح ساماندهی کارکنان» قبل پایان کار مجلس یازدهم تمام شود رهن و اجاره در منطقه الهیه مشهد چقدر است؟ + جدول (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) معاون امور کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی: پیشنهادی برای افزایش حق مسکن کارگران نداریم کالابرگ الکترونیک یک ماه زودتر از یارانه نقدی شارژ می‌شود آخرین تغییرات درباره زمان واریز یارانه معیشتی (۹ اردیبهشت ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

وقتی اسکناس، برای خرید لباس نیست

  • کد خبر: ۱۵۳۲۳۳
  • ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۸
وقتی اسکناس، برای خرید لباس نیست
امروز که از جلو یک مغازه پوشاک رد شدم چشمم به مانکن پلاستیکی افتاد که لباس‌های قشنگی تنش بود.

امروز که از جلو یک مغازه پوشاک رد شدم چشمم به مانکن پلاستیکی افتاد که لباس‌های قشنگی تنش بود. ایستادم و نگاهش کردم. گفتم: خوش به حالت که لباس‌های به این شیکی تنت هست! برخلاف انتظارم مانکن شروع به سخن گفتن کرد و پرسید «چیه؟ از لباس هام خوشت اومد؟»

گفتم: آره، خیلی. هم این تی شرتی که تنت هست قشنگه، هم این شلوار. مانکن گفت: «خوب بیا، همین‌ها که من پوشیدم را بخر. اینجا پر از لباس‌های نو و قشنگ است تو این‌ها را بخر و ببر. فکر کنم اندازه ات باشد. آقای مغازه دار یک چیز دیگری تنم می‌کند.»

گفتم: اتفاقا لباس هام این قدر کهنه هستند که حتی به درد دستمال هم نمی‌خورند. دوست دارم همین لباس‌هایی که تن تو هست تن من باشد، ولی پولش رو ندارم. می‌دونی چیه؟ دوست داشتم جای تو باشم! مانکن خندید و گفت: «جای من! نه! اصلا فکر خوبی نیست. باید تمام بیست وچهار ساعت یک جا ایستاده باشی.» گفتم: کاش آن تی شرتم را مامانم تبدیل به دستمال نمی‌کرد

«حتما یکی دو سالی پوشیده بودی دیگه»

هفت هشت سال پوشیده بودمش.

«پس زمان دستمال شدنش رسیده بود دیگه.».

ولی هنوز می‌شد پوشیدش.

اون تیشرت الان بخشی از وجودش تبدیل به دستگیره قابلمه شده، بخش دیگری از وجودش تبدیل به دستمال تمیز کردن شیشه‌ها شده و یک قسمتش هم.

«حالا این طور بغض نکن. یک طوری داری درباره تکه تکه شدن تی شرتت حرفی می‌زنی، انگار وجود خودت رو تکه پاره کردن. اصلا فکر کنم با این وضعیت روحی که داری از اینجا بری بهتره تا به بعضی چیز‌ها فکر نکنی.»

نفس عمیقی کشیدم و از همان پشت شیشه به علامت خداحافظی برای مانکن دست تکان دادم و داشتم دور می‌شدم که صدایی از پشت سرم شنیدم. می‌گفت: «این آقای جلوی مونو ببین زن! ما پول نداریم بیایم یه دست لباس بخریم، بعد بعضی‌ها مثل این جلویی با پولشان از این لباس‌های جدید مد شده تنگ و کوتاه و پاره و پوره می‌خرند و آن قدر هم شیشه و کوکائین می‌کشند که به خاطر اثرات مخربش برای مانکن‌های پلاستیکی دست تکون می‌دن!»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->