مرتضی اخوان - سال ۷۸ بعد از ۲ سال دوری از فوتبال بهخاطر آسیبدیدگی دوباره به میدان برگشت. ششهفت بازی از فصل گذشته بود و مهند مهدی عراقی و ابراهیمی هر کدام ششهفت بار پایشان به گلزنی باز شده بود. باوجوداین، برای استارت گلزنیاش یک اتفاق هنرمندانه و اعجابانگیز کافی بود. سوت آغاز دیدار به صدا درمیآید و محتشمی با تقهای توپ را چند سانتیمتری به زمین ایرسوتر میراند. او هم که متوجه جلوترآمدن مهریار شمس، دروازهبان ایرسوتر نوشهر، میشود، از همان وسط زمین توپ را از بالای دستان گلر به تور دروازه حریف میچسباند. فقط ۴ ثانیه زمان برای ثبت سریعترین گل تاریخ لیگهای فوتبال ایران؛ گلی که در قلب تاریخ به نام هادی عبدا...زاده ماندگار شد. پیشکسوت این هفته «سهشنبهها با پیشکسوتان فوتبال» یک گلزن بالفطره است که با پیراهن شماره۱۷ ابومسلم خاطرات خوشی را در دهه۷۰ برای فوتبالدوستان مشهدی رقم زد.
به وقت تولد
من ۱۹ شهریور سال۴۹ در بغداد عراق متولد شدم؛ اما از دوسالگی تابهامروز در مشهد زندگی میکنم. خانهمان در محله خیابان تهران بود.
تعداد فرزندان
۲ بچه دارم. پسر کوچکم یکساله است و پسر بزرگم هم ۶ سال دارد.
فعالیتها و افتخارات فوتبالی
فوتبال را از بازی در کاپهای محلات شروع کردم.در تیمهای شاهین، پیام چینچین،ابومسلم،تراکتور، استقلال رشت، ذوبآهن و پایانه اصفهان، بازی کردم. با پیام قهرمان لیگ استان شدم و با ابومسلم هم قهرمان شدیم و به جام آزادگان صعود کردیم. سال۷۶ با یک مصدومیت از ناحیه مهره کمر در بازی چوکا تالش روبهرو شدم. بین ۲ نیمه به میثاقیان گفتم نمیتوانم بازی کنم؛ اما او گفت که اشکال ندارد و من به زمین رفتم. ۲ سال با نظر پزشکان فوتبال را کنار گذاشتم. قرار بود ابتدای فصل بعد اولین نفر با من قرارداد ببندند؛ اما این کار را نکردند. به میثاقیان گفتم قرارداد من چه شد؟ گفت حالا بیا فعلا تا ببینیم چه میشود! همانجا به او گفتم پشت گوشت را دیدی، مرا دیدی! همانموقع اصفهانیها به من پیشنهاد دادند تا با ویلچر به اصفهان بروم. در سال۷۸ که به فوتبال برگشتم، در فصلی که ششهفتبازی اول را از دست داده بودم، توانستم ۱۱ گل برای ابومسلم بزنم و فقط ۲ گل با مهند مهدی که آقای گل شد، فاصله داشتم. یادم میآید در یک بازی ۲ گل زدم که ناظر بازی به اشتباه به نام ابراهیمی ثبت کرد و تا یک سال عادل فردوسیپور در ۹۰ پیگیر ۲ گل زده من بود که اگر ثبت میشد، شاید آقایگل لیگ میشدم.
دوران مربیگری
حقیقت چون در فوتبال آسیبدیدگیام زیاد بود و به آن چیزی که دوست داشتم نرسیدم، بعد از پایان فوتبالم هفتهشتسالی از فوتبال کنار رفتم و دیگر کاری به کارش نداشتم تا اینکه بادامکی از من خواست که به امیدهای ابومسلم برویم. اما وقتی دیدم ارزشی برای تجربهات قائل نیستند، کار را رها کردم.
شغل در کنار فوتبال
کارمند شرکت آبوفاضلاب بودم و الان چندسالی تا بازنشستگی فاصله دارم.
خودرو و منزل
پژو و یک منزل در محله فرامرز عباسی دارم.
آخرین فعالیت ورزشی
به همان سالی که بهعنوان مربی با ابومسلم یکیدوماهی در لیگ دسته۲ بودم، برمیگردد.
تلخترین و شیرینترین اتفاق فوتبالی
شیرینترین اتفاق که خب فکر میکنم همین آسیاییشدن پدیده بود که برای فوتبال این شهر یک ارزش است. اتفاق تلخ هم به نظر من این است که با ازبینرفتن ابومسلم و پیام، اعتبار فوتبال مشهد را از آن گرفتند.
حالوروز امروز فوتبال مشهد
خراب. الان ما در لیگ۱، ۲ و۳ کشور هیچ تیمی نداریم. باید ببینیم چرا نداریم و نمیتوانیم یک تیم سرجمع کنیم! ما در فوتبال این شهر بینهایت استعداد داریم؛ اما متأسفانه سلیقهای عمل میشود و نمیآییم یک کار درست و واحد انجام بدهیم.
گله فوتبالی
من میگویم تا پیشکسوت نباشد، نوجوان رشد پیدا نمیکند. پیشکسوت باید جایگاه و ارزش داشته باشد. پیشکسوتان باید به فوتبال این شهر کمک کنند. والا اگر سراغ منِ پیشکسوت نیایند، چیزی از من کم نمیشود؛ بلکه با استفاده از پیشکسوتان به فوتبال شهر کمک میکنند.