سیدحسن نصرالله، سرچشمه جریان مقاومت قطره‌های اشک و گریه‌های آسمان من هم شمعی روشن می‌کنم بیعت با شهیدان مقاومت، شهید سیدحسن نصرالله و شهید سیدهاشم صفی‌الدین امضای بیانیه تکریم جبهه مقاومت توسط صدها نفر از علمای اهل سنت کاربردی‌شدن قرآن در زندگی، یک ضرورت فرهنگی است گسترش سبک زندگی قرآنی با اجرای طرح «زندگی با آیه‌ها» اعزام اردوهای راهیان نور در سال جاری ۳۰ درصد افزایش یافت اهتزاز پرچم «نَصرُ مِنَ الله و فَتح قَریب» در جوار گنبد بارگاه منور رضوی (۵ اسفند ۱۴۰۳) شاهده؛ تازه‌ترین اثر حسن روح‌الامین برای شهید نصرالله + عکس تأکید حجت‌الاسلام قرائتی بر لزوم احیای زکات در سراسر کشور طرح «زندگی با آیه‌ها» با هدف تربیت ۱۰ میلیون حافظ قرآن اجرا می‌شود پخش زنده مراسم تشییع پیکر شهید نصرالله از شبکه قرآن آزمون مرحله استانی رقابت علمی طلاب خواهر، چهارشنبه (۸ اسفند ۱۴۰۳) برگزار می‌شود بیمار در چه صورتی می‌تواند روزه نگیرد؟ | فتوای آیت الله خامنه‌ای درباره روزه بیماران چگونه می‌توان جریان فقهی جدید ایجاد کرد؟ تصمیمات لازم برای ارائه خدمات بهتر به زائران عتبات گرفته می‌شود رونمایی از مجموعه آثار فقه بورس و اوراق بهادار مراسم گرامیداشت شهید سیدحسن نصرالله فردا (۵ اسفند ۱۴۰۳) در سراسر کشور برگزار می‌شود آخرین مهلت ارائه مقالات به دبیرخانه چهارمین همایش بین‌المللی اربعین اعلام شد + جزئیات
سرخط خبرها

شب قدر، شب اهل خلوت!

  • کد خبر: ۱۵۷۹۲۳
  • ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۷
شب قدر، شب اهل خلوت!
یک دستش به قرآن و دست دیگرش به تسبیح عقیق است. نجوا می‌کند و با «بک یا الله» چشمه اشکش جاری می‌شود.
مرتضی اخوان
خبرنگار مرتضی اخوان

باباصفر سال هاست که شب‌های قدر توی حیاط خانه بی بی صفورا روی تخت کنار حوض خلوت می‌کند. ماهی‌های قرمز توی حوض به سمتش صف می‌کشند و صدای رادیو قدیمی خانه که پیش پای باباست، حیاط را برداشته است. بی بی سر شبی ظرف خرما و بامیه را کنار سماور و بساط چای پای تخت می‌گذارد و همچنان که چادرش را روی سرش صاف می‌کند، خطاب به باباصفر می‌گوید: «من که رفتم مسجد. تا سحری یک استکان چای بخور آب بدنت خشک نشه.» باباصفر از زیر عینک بی بی را بدرقه می‌کند. سرش را تکان می‌دهد و همچنان زمزمه به لب و قرآن به دست دارد. عبایش را روی دوشش جمع می‌کند و قرص ماه را که روی تخت و حوض وسط حیاط سایه انداخته نگاه می‌کند.

چند دقیقه‌ای که چه می‌دانم شاید چند نیم ساعتی خیره می‌ماند. توی رویاهایش همه آرزوهایش را رج می‌زند. توی دلش به خدایش از آرزوی سفر کربلا و بعدترش اگر قسمت شود زیارت خانه خدا می‌گوید. برای مشکلات زندگی طاهره و سعید غصه می‌خورد و وقتی یاد بیماری لاعلاج منیره دختر حاج بدری می‌افتد، بی اختیار اشک در چشمانش حلقه می‌زند. ذاکر رادیو می‌گوید: «قرآن‌ها رو روی سر بذارید...» باباصفر قرآنش را به پهنه تمام آرزوهایش باز می‌کند و روی سر می‌گذارد.

یک دستش به قرآن و دست دیگرش به تسبیح عقیق است. نجوا می‌کند و با «بک یا الله» چشمه اشکش جاری می‌شود. باباصفر هیچ شب قدری را به مسجد نرفته و هر وقت بی بی از او می‌پرسد و غر سرش می‌زند، لبخندی تحویلش می‌دهد و به ذکر یک مصرع حافظ بسنده می‌کند. با همان لهجه شیرین آذری اش می‌گوید: «آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است عزیز جان. باید خلوت کرد. خلوت.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->