انتشار یک فیلم کوتاه از یک روحانی که در حال آتش زدن کتاب مرجع پزشکی مدرن است، بازتابهای گوناگون و تندی داشت. مقامات وزارت بهداشت، افراد و گروهها و بهویژه برخی از روحانیون اعتراض کردند. بنده گمان میکنم که این اعتراضها وجاهت چندانی ندارد و به تعبیر دیگر ناشی از طرح نادرست صورت مسئله است. در دنیای مدرن که هر انسانی یک دستگاه فیلمبرداری دارد و بهراحتی میتواند هر واقعهای را که حتی در یک جمع چندنفره انجام میشود به کل جهان مخابره کند، چنین اقداماتی را نباید برجسته کرد و اهمیت داد، مگر اینکه گمان کنیم قدرت پشت آن است. اهمیت دادن به آن دقیقا تأمین هدف همان شخص است. اصولا چه اشکالی دارد که یک نفر به هر دلیلی که دوست دارد، یک کتاب را آتش بزند؟ مگر فقط آتش زدن بد است؟ سانسور کردن و مانع انتشار شدن که بدتر است. چون آتشزننده کتاب حداقل حاضر است جلو دوربین و شفاف این عمل را انجام دهد و بدنامی آن را به جان بخرد، ضمن اینکه او آزاد است و دوست دارد کتابی را که خودش خریده است، آتش بزند و هیچ خسارتی هم به دیگران وارد نمیشود. حق کسی را نیز ضایع نکرده و فقط نظرش را درباره پزشکی نوین به این صورت ابراز کرده است. درحالیکه ممیزی کتاب بسیار بدتر از این است. ممیزی بهصورت غیرشفاف و در ابعاد وسیع انجام میگردد و از همه بدتر اینکه حق نویسنده و خواننده را ضایع میکند. اینها به معنای دفاع از کتابسوزی نیست. این عمل زشتی است، ولی خیلی از کارهای زشتتر دیگر هم هست که از همین نوع و بدتر است، ولی در برابر آنها سکوت میشود و حتی تأیید هم میشوند.
نمونهاش ضدیت با علوم اجتماعی است. چه فرقی میان علوم اجتماعی با پزشکی مدرن وجود دارد که در کتابها و سخنان رسمی این علوم به سخره گرفته میشود و مورد بیتوجهی قرار میگیرد و در عین حال به این کار افتخار هم میشود. خب این بنده خدا کاری نکرده جز آتش زدن یک جلد کتاب که به هیچ جایی برنمیخورد، اتفاقا نتیجه معکوس هم خواهد داشت. بعد هم دنبال کار تجاری خودش است، چه جای نگرانی دارد؟ فراموش نکنیم استدلالهای این شخص در انجام این کار، بسیار رایج است و در موارد دیگر هم استفاده میشود، بنابراین نمیتوانند او را از کاربرد چنین منطقی برای کتابسوزی منع کنند. در حقیقت باید بگویم که مشکل جای دیگری است. سعی میکنم توضیح دهم.
اولین مشکل مراجعه مردم و بهویژه افراد شناختهشده به این شخص و افراد مشابه او برای درمان است. اگر مردم عوام و کمسواد چنین کنند که یا آگاهی اندکی دارند یا پول کافی برای درمان پزشکی ندارند، بر آنان حرجی نیست، ولی هنگامی که برخی افراد شناختهشده و حتی متمکن خود را تحت درمان؟! این افراد قرار میدهند و بعد هم جان به جانآفرین تسلیم میکنند و صدای ماجرا هم در نمیآید تا مبادا مشکلی پیش آید، در اینجا دیگر نمیتوانیم این حکیمنما؟! را مقصر بدانیم. آن معتقدان و نیز نهادهای ناظر و غیرشفاف مسئولیت بیشتری دارند.
مشکل دوم امکان پنهان شدن پشت کلمه اسلامی برای انجام هر کار است. اگر کسان دیگری بدون مجوز به درمان اقدام کنند و برای مردم دارو تجویز نمایند، مطابق قانون جرم است و با آنان باید برخورد شود. ولی چرا تا به حال با این فرد برخورد نشده است؟ اگر تاکنون درمان نکرده، که هیچ، ولی اگر دست به چنین اقدامی زده است، مطابق قانون باید با او برخورد شود. پس مشکل در برخورد نشدن با اوست که ناشی از تبعیض نظاممند در عمل به قانون است.
مشکل سوم، قدسی شدن روحانیت و حتی یککاسه شدن آنهاست. به همین علت برخی از روحانیون از اقدام او بیشتر عصبانی شدند و سریعتر موضعگیری کردند، زیرا عمل آن را منسوب به خود دانستند. چرا اصلا باید چنین تمایز و امتیازی برای آنان قائل شد که رفتار یکی از آنان، متوجه همه آنها شود؟ روحانیون هم مثل دیگران هستند و آدمهای گوناگونی در میانشان هست. لباس به تنهایی تشخص نمیآورد و نباید همه را با یک پیشفرض در نظر گرفت.
اگر این ۳ مشکل را حل کنیم، دیگر کسی نگران آتش زدن یک جلد کتاب نخواهد شد. او جزتلف کردن هزینه خودش، کار دیگری نکرده است.