دانشگاه یک نهاد مدرن در نظام آموزش عالی ما محسوب میشود و در سال ۱۳۱۷ اولین نهاد آموزش عالی در کشور تأسیس شده است؛ اما نهاد علم یا همان میراث علم در تاریخ و تمدن ایران سابقهای طویل دارد. ایده و فکر حضرت امام (ره) در ابتدای انقلاب اسلامی در قالب جمهوری اسلامی در بهمن سال ۵۷ به یک تغییر اجتماعی و سیاسی در جامعه ایران تبدیل شد؛ ولی نهاد دانشگاه تمام و کمال خودش را در خدمت این ایده و آرمان قرار نداد و این موج تفکر اسلامی و موج تغییر در شناخت جامعه مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی در نهاد دانشگاه ما تبدیل به یک رویکرد یا یک رهیافت غالب نشد.
این غالب نبودن منجر به این شد که نهاد دانشگاه همواره فاصلهای بین خودش و اندیشه دینی حس کند؛ البته در دورههای مختلف اندیشمندان بزرگی آمدند که تلاش داشتند این فاصله و خلأ را پر کنند، اما چیزی که امروز بیشتر خودش را نشان میدهد، این است که نهاد دانشگاه به جای آنکه ناظر به جامعه ایرانی و جامعه اسلامی تلاش کند تا مجموعه معضلات و مشکلات و بحرانها و ناآرامیهای جامعه را به عنوان مسئله خودش و جامعه خودش حل کند، بیشتر تحت تأثیر شبه علمها و شبه آرمانهایی است که ریشه چندانی در تاریخ و تمدن ایران ندارند.
در این شرایط اولین راهکار برای استفاده از این ظرفیت علمی این است که یک راهبرد باید وجود داشته باشد. ما در جمهوری اسلامی نیازمند این هستیم که در فضای آموزش عالی یک استراتژی داشته باشیم.
در جلسه اخیر دانشجویان با رهبر معظم انقلاب ایشان گفتند ما در خصوص آموزش عالی به یک سند جامع و آمایش ملی نیاز داریم. این سند خیلی سند مهمی است. علم یک ابزار برای اداره جامعه است و نباید سربار جامعه باشد. باید تلاش کنیم تا این ایده به صورت کلان در خدمت جمهوری اسلامی باشد.
نکته دوم اینکه به یک تربیت نیروی انسانی سالم، خوش فکر و علاقهمند و دغدغهمند نسبت به ایران و جامعه ایرانی نیاز داریم. برخی نخبگان علمی ما دچار مجموعه آفتهایی ازجمله سطحی زدگی، رعایت نکردن اخلاق و عدم باورمندی نسبت به انقلاب اسلامی و ایران قوی هستند.
راهکار بعدی، مسئله معنویت در دانشگاه هاست.
دروس معارفی دانشگاه در وضعیت موجود منجر به گرایش جوانان و دانشجویان به دین و معنویت نمیشود؛ حتی باعث گریز آنها نیز میشود. به عبارتی نیاز داریم یک تغییر و دگردیسی در دروس معارفی دانشگاهها نیز اتفاق بیفتد تا شاید شاهد تغییراتی باشیم.