خادم | شهرآرانیوز؛ کتابهای کاواباتا به عنوان «غزل مالیخولیایی» توصیف شده اند و اغلب به بررسی جایگاه جنسیت در فرهنگ و زندگی فردی میپردازند. کاواباتا در طول زندگی خود رمانهای بسیاری و بیش از صد داستان دو یا سه صفحهای نوشت. او این داستانها را «تاناگوکورو نو شوسِتسو» یا داستانهای کف دستی نامید و گفت که آنها گوهر هنر او را بیان میکنند. یاسوناری کاواباتا سال ۱۸۹۹ در خانوادهای مرفه در اوزاکای ژاپن به دنیا آمد.
پدرش، ایکیچی کاواباتا، پزشک برجستهای بود که وقتی یاسوناری تنها دو سال داشت بر اثر بیماری سل درگذشت. او در سه سالگی مادرش را هم از دست داد، همچنین مادربزرگش را در هفت سالگی و تنها خواهرش را وقتی ۹ سال داشت. مرگ خانواده، یاسوناری را از تجربه یک کودکی عادی محروم کرد و او اغلب میگفت که تنهایی و بی ریشه بودن را زود آموخته است. بعدها خود را به عنوان کودکی «بدون خانه و خانواده» توصیف کرد.
برخی از منتقدان این آسیبهای اولیه را زمینهای برای احساس از دست دادن و پشیمانیای ارزیابی میکنند که در نوشتههای او نفوذ کرده است. کاواباتا تحصیل در رشته ادبیات را در دانشگاه امپراتوری توکیو در سال ۱۹۲۰ آغاز کرد و در سال ۱۹۲۴ دانش آموخته شد. او و گروهی از نویسندگان جوان، مجله بونگه ئی جیدائی (ادبیات معاصر) را تأسیس کردند. با این مجله، آنها از جنبشی ادبی دفاع کردند که با جریان نویسندگی رئالیستی غالب و غربی مخالفت میکرد.
کاواباتا اولین بار طعم موفقیت ادبی را در سال ۱۹۲۵ و با نوشتن رمان «رقصنده ایزو» چشید. او سال ۱۹۳۱ ازدواج کرد و پس از آن در کاماکورا، پایتخت باستانی سامورایی ها، ساکن شد. در طول جنگ جهانی دوم، به منچوری سفر کرد و درباره زیبایی شناسی سنتی ژاپنی که نمونه آن در رمان قرن یازدهمی «افسانههای گِنجی» است، مطالعه کرد.
سفر به نقاط مختلف امپراتوری خورشید هویت ملی او را تقویت کرد. کاواباتا مشهورترین رمانش یعنی «سرزمین برف» را بلافاصله پس از جنگ منتشر کرد؛ داستان یک روشنفکر میان سال و دچار ملال و یک گِیشای سالخورده - زنی نیمه دیوانه-نیمه قدیس. از این رمان اقتباسهایی انجام شده که نسخه شیرو تویودا که در سال ۱۹۵۷ ساخت، موفقترین آنها محسوب میشود. یاسوناری کاواباتا در سال ۱۹۵۴ رمان «آوای کوهستان» را منتشر کرد که برخی منتقدان آن را بهترین اثر او دانسته اند. این اثر جایزه ادبی آکادمی ژاپن را برایش ارمغان آورد، اما خود کاواباتا «استاد گو» را بهترین اثر خود میدانست و بسیاری از منتقدان این کتاب را تفسیر کاواباتا درباره فرهنگ ژاپن و جنگ جهانی دوم ارزیابی میکنند.
او پس از انتشار این آثار و ترجمه آنها به انگلیسی و زبانهای دیگر به نویسندهای مشهور در سراسر جهان تبدیل شد. در دهه ۱۹۶۰، قبل از دریافت جایزه نوبل، در توری در ایالات متحده حضور یافت و در دانشگاههای آن کشور سخنرانی کرد.
در اواخر دهه ۱۹۶۰ کاواباتا در مبارزات انتخاباتی نامزدهای سیاسی محافظه کار در ژاپن حاضر شد و به همراه یوکیو میشیما و دیگر نویسندگان، بیانیهای در محکومیت انقلاب فرهنگی چین امضا کرد. او همچنین رئیس انجمن قلم (PEN) ژاپن بود و از کمک به نویسندگان جوان و مشتاق دریغ نمیکرد.
اما مرگ تکان دهنده دیگری که زندگی کاواباتا را تحت تأثیر قرار داد، خودکشی بهترین شاگرد و به نوعی فرزند معنوی اش، یوکیو میشیما بود. کاواباتا با خودکشی مخالف بود و در سخنرانی خود هنگام دریافت جایزه نوبل خودکشی را محکوم کرده و گفته بود: هر چه هم انسان با جهان بیگانه شده باشد، خودکشی راه حل نیست. هر اندازه انسانی که دست به خودکشی زده باشد، در خور ستایش باشد، بسیار دورتر از قدیسان جای دارد. او در ۱۶ آوریل ۱۹۷۲، دو سال پس از خودکشی میشیما و یک سال ونیم پس از دریافت جایزه نوبل، خوابید و از رنج بیماریای که مدتی بود عذابش میداد و از ناامیدی خلاص شد.
در نامهای به دوستی گفته بود همه امیدهایش را از دست داده است. کنار جسدش یک بطری خالی پیدا کردند بی هیچ یادداشتی. قدیس بودن را انتخاب نکرد.
*این نوشته، ترجمه خلاصهای است از مطلبی از سایت authorscalendar.info همچنین از مقدمه محمدحسن شهسواری بر رمان آوای کوهستان، نشر چشمه، نیز بهره برده ایم.