لیلا کوچک زاده | شهرآرانیوز؛ هنوز سه روز از درگذشت حاج فضل الله برهانی، گلاب پاش معروف، نگذشته بود که مشهد دوباره شاهد از دست دادن یکی از چهرههای هویتی اش شد. محمدباقر اوحدی، عکاس پیشکسوت مشهد که بخش مهمی از تاریخ شهرمان را در روزهای انقلاب ثبت کرده بود، در هشتادسالگی به رحمت خدا رفت.
هر دو چهره که از قضا با هم رفاقت داشتند، با ویژگیهای خاصی بین مردم معروف شده بودند، آن قدر که وقتی هر کدام از آنها از خانه خارج میشد، مورد لطف و توجه مردم قرار میگرفت. محمدباقر اوحدی از چین و ژاپن تا مکه و سوریه و لبنان را در سفرهای افتخاری، نه یک بار که چندین بار گشته و عکاسی کرده بود و خاطراتش را با همان صدای گرم و شیرینش برای دوستان و آشنایانش تعریف میکرد.
متولد ۲۴ اسفند ۱۳۲۲ در قوچان بود و نزدیک به شصت سال سابقه عکاسی داشت. مهمترین عکس هایش هم به دوران انقلاب برمی گشت؛ سالهایی که کارمند شرکت برق مشهد بود و احتمالا این را هم باید گذاشت پای خوش شانسی اش که در شرایطی قرار گرفته بود که با وجود کارمندی، میتوانست از اداره بیرون بزند و آزادانه در کوچه و خیابان بگردد و بخش مهمی از تاریخ مشهد را در روزهای انقلاب اسلامی ثبت کند.
سالها بود که پارکینگ خانه اش در خیابان تورج را به گالری عکسهای ورزشی اش تبدیل کرده بود و روی همه دیوارها و حتی سقف را عکس چسبانده بود و میتوانستی بسیاری از چهرههای هویتی مشهد را در اتاق کوچکش ببینی؛ با عشق و علاقه درباره شان حرف میزد و خاطرات مشترکی را که با آنها داشت بازگو میکرد.
او مهمترین عکسی را که از انقلاب اسلامی در مشهد گرفته بود تصویری میدانست که در بیمارستان امام رضا (ع) از رهبر معظم انقلاب گرفته بود، در ۲۳ آذر سال ۱۳۵۷. تعریف میکرد: «ایشان در آن عکس روی سقف یک آمبولانس سفید ایستاده بودند؛ عینک هم داشتند و محاسنشان آن زمان مشکی بود. شروع به سخنرانی کردند و من هم عکس گرفتم. البته پلیسها نمیگذاشتند. بابتش کتک هم خوردم، اما، چون لج بازم کارم را انجام دادم. آن پشتها ایستاده بودم و از آقا و جمعیت عکس میگرفتم.»
او جزو معدود عکاسان مشهد و کشور بود که چهل سال پیش عکسهای پانوراما گرفته بود، آن هم با دوربینهای آنالوگ که چنین قابلیتی نداشتند. در این باره میگفت: «وقتی نمیتوانستم همه تصویر را در یک قاب جا بدهم، چندین عکس عمودی به صورت پشت سرهم میگرفتم و بعد عکسها را کنار هم میچیدم و میچسباندم و دوباره از روی آنها یک عکس واحد میگرفتم. عکسهای پانوراما زیاد گرفته ام. در دهه ۵۰ یک عکس از ورودی حرم از خیابان شیرازی داشتم و عکسهای ورزشی ام نیز معمولا به همین شیوه بود.»
پارسال که رفتیم سراغ محمدباقر اوحدی، کلی حرف زدیم و این عکاس فقید از خاطراتش گفت، از آرزوهایش، از مشهد و از آنچه که دوست داشت عکاسی کند. بخشی از آن گفت وگوی نسبتا بلند، به چند پرسش و پاسخ کوتاه آقای اوحدی اختصاص داشت که بد ندیدیم بار دیگر این بخش را باز نشر کنیم و با شما به اشتراک بگذاریم.
(می خندد) فقط کافی ا ست توی خیابان راه بروم.
مرده مشهد هستم، مرده امام رضا (ع) و مرده زائران امام رضا (ع) و مردمش. امام رضا (ع) اینها را خواسته است که آمده اند زیارت. چون خوب بوده اند.
از شهر مشهد امام رضا (ع) را دوست دارم و امام رضا (ع) و امام رضا (ع) را.
در خیابان که راه میروم، مثل رفتگرها زبالهها را جمع میکنم. شهر امام رضا (ع) باید پیش زائران تمیز دیده شود.
پدر و مادرم خیلی خوب بودند. آنها برایم دعا میکنند.
میلیون میلیون عکس است. اصلا شمرده نمیشود. اگر عکسها را بچینید، احتمالا بیست کیلومتری میشود.
بله، میروم زمین ورزشی آستان قدس.
گرفتن عکس از بچه شیرخواره را دوست دارم، چون ده بیست سال بعد که عکسش را ببیند، حسابی کیف میکند.
من از دنیا عکس گرفته ام؛ از شوروی، چین، ژاپن و دبی. لبنان هم از بهترین جاهایی بود که رفتم و عکس گرفتم. اما حالا در حدود هشتادسالگی دیگر کسری ندارم.