همنشینی با نیکان، نیکی میآورد؛ مثل باد که، چون بر بوی خوش بگذرد، با خودش بوی خوش بههمراه میآورد. این کلام معیار امام حکمت و معرفت، علی (ع)، است که مسیر تعالی را برای ما چراغگذاری میکند؛ بایستگیای که، چون تراز رفتاری ما را تنظیم کند، شایستگی اخلاقی و زیستیمان را هم تضمین خواهد کرد.
این بایستگی را در کلام تعالیبخش امامسجاد (ع)، نیز به این کلمات میخوانیم که: «مجالَسَهُ الصَّالِحیِنَ داعِیَهٌ إلى الصَّلاحِ وَ أَدَبُ الْعُلَماءِ زِیادَهٌ فِى الْعَقْلِ؛ همنشینى با صالحان، انسان را بهسوى صلاح و خیر میکشاند و معاشرت و همصحبت شدن با علما، سبب افزایش شعور و بینش است». این آموختهای آزمونشده است که اهل خرد، از دیرباز بدان التفات دارند. آنچه به روزگاران از زبان شیخ اجل، سعدی (ره) میخوانیم، نیز ناظر به همین موضوع و تبیین همین منطق است:
گِلی خوشبوی در حمام، روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟
که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
آدمی هم که از خاک برخاسته است، با همان خاصیت زندگی میکند، تأثیر میپذیرد و گاه تأثیر میگذارد. همین مؤلفه هم حکم میکند خود را در مسیر بادهای عبیرآمیز و نسیمهای عطرآگین قرار دهیم. ما نمیخواهیم بوی لجنزار بگیریم. نمیخواهیم تعفنی که از مردار برمیخیزد، به پیراهن ما بخزد، پس باید از مسیری که بویی چنین ناخوش میآورد، دور شویم. هرکه در این مسیر بماند، هنگام گرفتار شدن در ازدحام بوهای بد، جز خود را نباید ملامت کند.
ائمه و حکیمان به ملاحت و ملایمت، ما را هشدار دادهاند. حدیث در کلام معصومی دیگر نیز مکرر شده است که: «وقتی باد و نسیم از لجنزار و مزبله میگذرد، با خودش بوی تعفن و بد به مشامها میرساند. ولی وقتی از گلستان میگذرد، عطر گلها را با خود میآورد.» این تکرار را باید درس مکرر و حتی قند مکرر شمرد برای شیرین شدن کام زندگی. با مجالست ابرار است که به فهم نیکی میرسیم؛ والا از همنشینی اشرار جز شرارت برنمیخیزد.
ضربالمثل قدیمی، ما را از مسیر درست به امروز میرساند که:
«همنشین تو از تو به باید/ تا تو را عقل و دین بیفزاید»، پس برای افزایش عقلانیت و دینورزی، اهل صحبت خویش را از میان نیکان و خردمندان برگزینیم تا بهگزینی ما به «بهآموزی» و «بهرفتاری» ما بینجامد. این نکته هم در ذخیره ذهنی ما به یادگار مانده است که: «تو اول بگو با کیان زیستی/ پس آنگه بگویم که تو کیستی»؛ یعنی ما را با رفیقانمان عیار میسنجند. حق هم همین است.
واقعیت رفتار هرشخصی به دوستانش مانند است. تجربه زیست امروزی هم همین را میگوید. در شناخت فرد حتی بیش از خانواده که از آن برخاسته است، باید دید در چه محفل و انجمن و با چه دوستانی مینشیند. ما به دوستان خود شبیهتریم تا آنانی که در ژن شبیههستیم. شباهتهای خویی و اخلاقی بر مشابهتهای خونی میچربد. بله؛ همنشینی، عرصه دادوستد است. هم خوبان بر ما تأثیر میگذارند، هم بدان. همنشینی با نیکان، انسان را به نیکی و صلاح میکشاند. همنشینی با بدان، اخلاق و افکار و شخصیت انسان را تباه میکند.
اگر به دوران زندگی خود، دقتی درسآموز داشته باشیم، برای این واقعیت، نه ورقها که کتابها خواهیم نوشت. ما موفقیتهای خود را رهین همراهی با افراد موفق و صالح هستیم. شکستها هم نتیجه قدم گذاشتن جای پای کسانی است که از صلاح و توفیق، بیبهره بودهاند.