به گزارش شهرآرانیوز، این جنایت وحشتناک یازدهم اردیبهشت در بولوار شهید شیرودی مشهد هنگامی لو رفت که گزارش نزاع دسته جمعی در یک منزل مسکونی نیروهای گشت انتظامی را به پاتوق اجارهای کشاند، اما دقایقی بعد با کشف جسدی که زیر درخت انجیر دفن شده بود، ماجرا رنگ جنایی به خود گرفت و بدین ترتیب سرهنگ ولیان (رئیس کلانتری مصلی) به همراه گروهی از عوامل تجسس، در محل مذکور حضور یافت. بررسیهای مقدماتی بیانگر آن بود که نزدیکان جوان ۳۶ سالهای به نام «محمود – ص» که گم شدن وی را از چهارم اردیبهشت به پلیس اعلام کرده بودند، بعد از مشاهده موتورسیکلت او در دست یک مالخر، موضوع را از طریق خریدار موتورسیکلت پیگیری کرده و در نهایت به پاتوق پدر و پسر معتادی رسیده بودند که موتورسیکلت محمود را به مالخر فروخته اند، اما هیچ کس در حیاط پاتوق ویلایی را باز نمیکرد و آنها به ناچار با شکستن قفل ها، وارد منزل شده و بعد از دیدن کفشهای موتورسوار مذکور در این مکان، با پدر و پسری که درون خانه بودند، درگیر شده اند، اما لحظاتی بعد در میان بهت و ناباوری جسد دفن شدهای را زیر درخت انجیر مشاهده کرده اند و ...
در حالی که بررسیهای ماموران انتظامی ادامه داشت، رئیس کلانتری مصلی، ماجرای کشف جسد را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع داد و این گونه با حضور قاضی دکتر صادق صفری در منزل مسکونی مذکور تحقیقات قضایی هنگامی آغاز شد که حدود ۵۰۰ تن از اهالی و رهگذران در خیابان محل کشف جسد تجمع کرده بودند. دقایقی بعد جسد توسط امدادگران آتش نشانی از زیر خاکهای باغچه کوچک بیرون کشیده شد و بررسیها نشان داد که جوان موتورسوار ۳۶ ساله با ضربات چاقو به قتل رسیده است؛ بنابراین به دستور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب پدر ۴۷ ساله و پسر ۲۶ ساله وی به اتهام ارتکاب جنایت دستگیر شدند و برای انجام بازجوییهای تخصصی به پلیس آگاهی خراسان رضوی انتقال یافتند.
اگرچه هر دو متهم ابتدا سعی داشتند ارتکاب قتل را به موضوعات ناموسی ارتباط دهند و وارد آوردن ضربات چاقو را نیز به گردن یکدیگر میانداختند، اما در نهایت پسر ۲۶ ساله معتاد، نتوانست در برابر سوالات فنی مقام قضایی دوام بیاورد و ساعتی بعد قتل «محمود – ص» را پذیرفت. این در حالی بود که بازجوییها توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی و زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) ادامه یافت و پدر و پسر مذکور هرکدام به نقش خود در قتل و فروش موتورسیکلت جوان ۳۶ ساله اعتراف کردند، اما هنوز زوایای پنهانی از این جنایت تکان دهنده وجود داشت که اعترافات آنان برای قاضی صفری قانع کننده نبود.
در همین حال و با صدور دستور قضایی، دو متهم مذکور توسط کارآگاهان به محل وقوع جنایت هدایت شدند تا جزئیات صحنه قتل را مقابل دوربین قوه قضاییه بازسازی کنند. در آغاز بازسازی صحنه جنایت ابتدا سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر پرونده) توضیحاتی را درباره اعترافات متهمان در مراحل بازجویی بازگو کرد و سپس «علی – ف» (متهم ۲۶ ساله) با اشاره قاضی ویژه قتل عمد، کارد چوبی را به دست گرفت و در حالی که چگونگی جنایت را به طور عملی تشریح میکرد، به مقام قضایی گفت: «محمود» را از حدود ۶ ماه قبل میشناختیم، او در زمینه خرید و فروش اشیای گران قیمت و عتیقه فعالیت داشت و به خانه ما رفت و آمد میکرد، اما از پدرم شنیدم که شماره تلفن مادرم را گرفته است تا مرا به مرکز ترک اعتیاد ببرد!
به همین دلیل به او سوء ظن پیدا کرده بودیم تا این که به بهانه فروش تعدادی اشیای گران قیمت، او را به این منزل اجارهای کشاندیم. وقتی با موتورسیکلت داخل حیاط آمد ابتدا پدرم با او گلاویز شد و من هم از پشت سر او را با چاقو زدم و روی زمین انداختم سپس روی سینه اش نشستم و ضربات دیگر را زدم. بعد هم پیکر خون آلود او را به داخل حمام کشاندیم، ولی نمیدانستیم چگونه از شر جسد او خلاص شویم تا کسی به ما مشکوک نشود. بعد از مدتی جسد بوی تعفن گرفت به همین دلیل مقداری نفت روی جسد ریختیم و آن را آتش زدیم، ولی دود زیادی فضا را فرا گرفت و سقف حمام در سیاهی فرو رفت، از سوی دیگر ترسیدیم همسایگان دود را ببینند و ماجرا لو برود. این گونه بود که بلافاصله آتش را خاموش کردیم، اما باز هم فکرمان به جایی نمیرسید تا این که در نهایت قسمتی از موزاییکهای کنار باغچه حیاط را برداشتیم و جسد را زیر درخت انجیر کوچک دفن کردیم که دست چپ او بیرون ماند.
متهم این پرونده جنایی افزود: وقتی موتورسیکلت محمود را به مالخر فروختم به او گفتم که صاحب آن را کشته ام، ولی او باور نکرد، چون احتمال میداد توهم زده باشم!
پس از اعترافات جوان ۲۶ ساله، پدر ۴۷ ساله او نیز مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و در تشریح این ماجرا گفت: من و پسرم به کریستال (مواد مخدر صنعتی) اعتیاد داریم. همسرم را نیز برای وضع حمل به کرمانشاه فرستاده بودم، اما از مدتها قبل «محمود» را میشناختم او قصد داشت پسرم را به مرکز ترک اعتیاد (کمپ) ببرد تا مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد، ولی من به او مشکوک شدم که از این طریق میخواهد با همسرم ارتباط برقرار کند چرا که شماره تلفن همسرم را برای فراهم کردن مقدمات ترک اعتیاد از من گرفته بود! وی افزود: با این سوء ظن او را به خانه کشاندیم که پسرم از پشت سر در حالی با چاقو به او حمله کرد که ما با یکدیگر گلاویز شده بودیم، اما قصد سرقت موتورسیکلت را نداشتیم. البته برای تهیه مواد مخدر، لوازم خانه را فروخته ایم، ولی او را به خاطر موتورسیکلت به قتل نرساندیم در واقع ما قصد کشتن او را هم نداشتیم، چون من با وجود اعتیاد، هنوز کار میکردم و کباب فروشی معتبری در منطقه سیدی مشهد داشتم، ولی شرایط به گونهای رقم خورد که پسرم ضربه چاقو را زد و دیگر نتوانست خودش را کنترل کند!
در پی اعترافات متهمان، دستور پایان بازسازی صحنه قتل از سوی قاضی ویژه پروندههای جنایی مشهد صادر شد و آنان برای ادامه رسیدگی قضایی به این پرونده روانه زندان شدند.
منبع: خراسان