ناصر حجازی، اوایل اصلا فوتبالیست نبود. بسکتبال بازی میکرد از همان ایام دانش آموزی بسکتبالش خوب بود. برای تیم جوانان هم انتخاب شد، اما همه چیز از یک پیشنهاد عجیب آغاز شد. تیم فوتبال مدرسه شان در مسابقات منطقه ۸ بازی داشت. ناصر نوجوان نیز مانند بسیاری از هم کلاسی هایش در جایگاه تماشاچی به محل برگزاری بازی رفته بود، اما با مصدومیت دروازه بان، از سوی مربی تیم مدرسه صدا شد تا در چارچوب دروازه بایستد.
«آقا من اصلا نمیتونم. فقط بعضی وقتها فوتبال بازی میکنم آن هم هافبک نه دروازه بانی!»، اما مربی دست بردار نبود: «تو قد بلندی داری. بسکتبالیست هم بودی. حتما میتو نی چند توپ هوایی بگیری!» مربی درست میگفت. ناصر قصه ما انگار آفریده شده بود برای دروازه بانی. شاید اگر بسکتبال را ادامه میداد هرگز تا این اندازه موفق و پرآوازه نمیشد. موفق بودن در آن مسابقه همان و تشویق به دروازه بان شدن همان. او راهش را انتخاب کرده بود.
به این ترتیب با تیم دسته دومی به نام «نادر» حضور حرفهای اش را در رشته فوتبال آغاز کرد. سپس در دوراهی پیشنهاد مرحوم علی دانایی فرد برای تیم تاج و مرحوم آقامدد برای تیم راه آهن، سنگربانی تیم «تاج» را انتخاب کرد و در همان سال با قهرمانی در جام باشگاههای آسیا و لیگ کشوری، نخستین خاطرات خوش فوتبالی اش را تجربه کرد. سال ۴۵ و ۵۰ با پیراهن آبی تاج طعم قهرمانی تهران و سال ۵۳ قهرمانی لیگ دوم تخت جمشید را مزمزه کرد. ناصرخان حالا به چشم خارجیها هم خوش آمده بود و خواهانش شده بودند.
نخستین قرعه پیشنهاد بازی در یک تیم خارجی را هم پیش از جام جهانی آرژانتین، از تیم پاری سن ژرمن دریافت کرد، اما ترجیح داد جواب هواخواهانش را بعد از درخشیدن در جام جهانی که بازارش گرمتر خواهد شد، بدهد. پس از حضور در جام جهانی بود که بیشتر به چشم آمد و حتی فرصت بازی در تیم منچستریونایتد برایش فراهم شد، هر چند که حضور تمرینی او در این تیم ریشه دار انگلیسی امیدواریهای فوتبال دوستان ایرانی را برای حضور دریکی از معتبرترین لیگهای جهان بیشتر کرد، در نهایت این اتفاق نیفتاد، اما بعدها با کسب چند عنوان قهرمانی با استقلال تهران این ناکامی را فراموش کرد.
ناصرحجازی بیست ونه ساله بود که در اوج دوران بازیکنی، با قانون بیست ونه سالهها از حضور در چارچوب تیم ملی منع شد و پس از آن در سی وشش سالگی برای همیشه دستکش هایش را آویخت و به مربیگری روی آورد.
با سرمربیگری تیم محمدان بنگلادش ثابت کرد در عرصه مربیگی نیز همانند دروازه بانی چیزهای زیادی در چنته دارد و در ادامه پس از بازگشت به ایران در چهل سالگی، به مرور مربیگری تیمهای بسیاری را عهده دار شد که از آن جمله میتوان به دوران پر افتخار او در استقلال تهران و نیز هدایت تیمهای ریشهداری، چون ذوب آهن اصفهان، ابومسلمخراسان، سپاهاناصفهان، نساجیمازندران و... اشاره کرد.
با هدایت او بود که تیم استقلال تهران به فینال جام باشگاههای آسیا صعود کرد و نایب قهرمان شد. ناصر حجازی در دوران مربیگری خود، استعدادهای بی تکراری را به فوتبال ایران معرفی کرد.
سال ۸۸ بود که به علت بیماری در بیمارستان کسری بستری شد و پس از مدتی از ابتلا به سرطان ریه آگاه شد. سرانجام در سال ۹۰ پس از سالها مبارزه با بیماری، حین تماشای بازی استقلال-پاس همدان به کما رفت و سه روز بعد در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰ از دنیا رفت و از ورزشگاه آزادی به سوی قطعه نام آوران بهشت زهرا (س) تهران، در میان خیل عظیمی از هواداران خود، رهسپار دیار باقی شد.