ظهر جمعه بود که بدن غرق در خون زن میان سالی به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد منتقل شد و بلافاصله به بخش مراقبتهای ویژه انتقال یافت. اگرچه زن بدون علائم حیاتی بود و تا به بیمارستان برسد خون زیادی هم از او رفته بود، اما پزشکان سعی در احیایش داشتند تا شاید بتوانند امید را در دل دختر و پسر جوانش زنده کنند.
پچ پچهای همراهیان زن بخت برگشته از یک درگیری خونین زن وشوهری حکایت داشت. درگیریای که با صفرشدن علائم حیاتی زن و بوق ممتد دستگاه ضربان قلبش به فوت مشکوک او بدل شد. همراهیان زن، اما با لباسهای خونین، انتظار مادرشان را میکشیدند که با شنیدن خبر فوتش صدای فریاد و شیونشان بلند شد.
دختر جوان خطاب به پدرش که حالا او را قاتل میخواند و برادر جوان ترش هم کنترل خود را ازدست داده بود، صدایشان بالا گرفته و اگر مأموران سر نرسیده بودند، احتمال درگیری دیگری در بیمارستان اتفاق میافتاد.
شواهد ابتدایی حاکی از آن بود که مرد پنجاه وسه ساله همسر چهل وهفت ساله اش را با چاقو زده است و تا موضوع را به اورژانس اطلاع بدهند و او را به بیمارستان منتقل کنند، این شخص جانش را از دست میدهد.
موضوع از طریق کادر درمان بیمارستان به پلیس اعلام میشود و زمانی نمیگذرد که مأموران انتظامی به همراه کارآگاهان پلیس آگاهی در محل حاضر میشوند. شواهد امر پیداست که زن میان سال به قتل رسیده است و نتیجه معاینات اولیه کادر اورژانس بیمارستان شهید هاشمی نژاد، مهر تأییدی بر این فرضیه است.
موضوع به بازپرس جنایی دادسرای مشهد اعلام و تحقیقات با دستور قاضی صفری از بستگان مقتول آغاز میشود. اظهارات دختر و پسر متوفی درباره اختلافی است که حول یک زن میگردد. زنی که پدرشان او را کتمان میکند و وجودش را تصورات ذهنی همسر مرحومش میداند.
حالا، اما قاضی صفری در بیمارستان حضور یافته و تحقیقات اولیه پرونده نیز تکمیل شده و به او گزارش میشود. بررسی جسد متوفی نیز از اصابت ضربه چاقو به طور عمودی یا به اصطلاح کلنگی در ناحیه قاعده گردن حکایت دارد. جراحت عمیقی که عمق فرورفتگی چاقو به ۱۰ سانتی متر میرسید. خون بر روی سروصورت متهم اصلی مشهود بود و حتی لباس هایش هم خونی بود.
او که مدعی است نمیخواسته همسرش را بکشد به بازپرس پرونده میگوید: «از دور او را زدم و چاقو را در گردنش فرونکردم.» اگرچه مرد پنجاه وسه ساله حقیقت ماجرا را کتمان میکرد، اما آنچه از شواهد امر پیدا بود، او نه تنها چاقو را در گردن همسر مرحومش فروکرده؛ بلکه با ضربه کاری به طور عمودی وی را از پا درآورده است.
گروه بررسی صحنه، با دستور مقام قضایی به همراه متهم اصلی پرونده به محل جنایت در خیابان بهمن ۴ میروند. صحنه جنایت، خانه مسکونی ویلایی کوچکی است که از آشپزخانه گرفته تا اتاق ها، کابینتها تا میز ناهارخوری و مبلمان، همگی آثار خون بر رویشان مشهود بود. دختر خانواده که ۲۵ سال دارد و خودش شاهد این صحنه دل خراش بوده است به قاضی پرونده میگوید: «مادرم میدانست که پدرم با زنی ازدواج کرده است، اما او مدام این ماجرا را کتمان میکرد. من و برادرم هم نمیتوانستیم با این موضوع کنار بیاییم. سفره ناهار پهن بود که دعوایمان بالا گرفت و مادرم قابلمه غذا را به سمت پدرم پرتاب کرد.
در کمال ناباوری پدرم از داخل آشپزخانه یک چاقوی بزرگ را برداشت و با شدت به گردن مادرم زد. خون از گردن مادرم بیرون زد و همه جای خانه پاشید. برادرم موضوع را به اورژانس اطلاع داد و من هم مادرم را در آغوش گرفتم. هرچه دستم را روی زخمش قرار میدادم تا مانع خون ریزی اش شوم؛ اما فایده نداشت و باز هم خونش جاری بود. بی حال شده بود که اورژانس از راه رسید. او را به بیمارستان منتقل کردیم، اما دوام نیاورد و فوت کرد.»
پسر جوان هم با تأیید اظهارات خواهرش از مقام قضایی خواست تا پدرش را مجازات کنند.
متهم اصلی، اما همچنان مدعی بود که پای هیچ زنی به جز همسرش در زندگی در میان نیست. او میگوید که زن دوم ندارد و همسرش به او انگ میزده است. عصر جمعه بود که بازسازی اولیه صحنه جرم توسط مرد میان سال در خانهای که همسرش در خون غلتیده بود، انجام شد و متهم آنچه خودش میخواست به مقام قضایی گفت.
او همچنان حقیقت ماجرا را کتمان میکرد تا شاید بتواند از این چاهی که کنده است، بیرون بیاید و دامنش را از این گناه پاک کند. بیرون خانه، اما غوغایی به پا بود و خودروهای پلیس، اهالی محل را به خیابان کشیده بودند. هوا رو به تاریکی میزد که متهم به صورت تحت الحفظ و با دستور قضایی به مرکز پلیس آگاهی منتقل و تحقیقات این پرونده به روز بعد کشیده شد.
صبح دیروز فرزندان مقتول در سالن دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۲ مشهد، انتظار پدر قاتلشان را میکشیدند که مأموران این شخص را به شعبه بازپرسی قتل عمد دادسرا آوردند. مرد میان سال که گویا از شب گذشته (شامگاه جمعه) حسابی با خود خلوت داشته است، در همان تحقیقات اولیه، وجود زن دوم را تأیید کرد.
او از یک ماه قبل با زنی به طور موقت ازدواج کرده است که در این میان همسر مقتولش از ماجرا مطلع میشود و اختلاف بین آنها به وجود میآید. این اختلاف هر روز بیشتر میشود تا اینکه متوفی متوجه میشود همسرش با زن صیغهای خود به سفری خارج از استان رفته است. موضوعی که با بازگشت متهم، درنهایت به یک درگیری تمام عیار و با خون به پایان میرسد. حالا دختر بیست وپنج ساله و پسر شانزده ساله مقتول در دادسرا حاضر شده اند و از مقام قضایی درخواست قصاص پدرشان را دارند.