به گزارش شهرآرانیوز، زندگی شیدا میتوانست خیلی بهتر از چیزی باشد که حالا هست. او اکنون به رابطه نامشروع متهم شده است؛ اما خودش این اتهام را قبول ندارد.
*متهم به رابطه نامشروع هستی، اتهام را قبول داری؟
قبول ندارم. کسی که با آن مرد رابطه داشت من نبودم، دوستم بود.
*مادر و پدرت جدا شدهاند؟
بله مادرم اول به صورت صیغهای با پدرم ازدواج کرد من را که باردار شد پدرم او را رها کرد. من پنجساله بودم که با مرد دیگری صیغهای ازدواج کرد از او هم چند سال بعد جدا شد و من و مادرم حالا با هم زندگی میکنیم.
*چرا مادرت هیچ وقت ازدواج دائم نکرد؟
از بس بدبخت بود. او مادر نداشت و نامادریاش هم تا جایی که میتوانست او را اذیت میکرد. بعد هم مادرم در ۱۴ سالگی با رضایت پدربزرگم صیغه مردی شد که آن مرد پدر من بود.
*از پدرت خبر داری؟
بعضی وقتها سراغش میروم، اما او دوست ندارد خانوادهاش از وجود من باخبر شوند.
*پدرت به تو کمک میکند؟
نه. کمک خاصی نمیکند، بیشتر وقتها هم میگوید سراغ من نیا.
*از روز بازداشت بگو؛ چطور اتفاق افتاد؟
من و مادرم با هم زندگی میکنیم. از وقتی دیپلم گرفتم کار میکنم. منشی میشوم، چون زبانم خوب است راحت کار پیدا میکنم. کرایه خانه را من میدهم هزینه خانه را مادرم میدهد. مادرم هم در خانه کار میکند. سبزی و ترشی و این چیزها میفروشد. یکی از دوستانم هم بیشتر اوقات پیش ماست. مدتی بود که دوستم با مردی آشنا شده بود و با او رفت و آمد داشت، همسر آن مرد فهمید و شکایت کرد. او از من شکایت کرده است، چون من جوانتر هستم فکر میکرد شوهرش با من رابطه دارد، ولی من نقشی در این رابطه نداشتم.
*مادرت گفته که تو دختر هنرمندی هستی. هنرت چیست؟
گردنبند و دستبند درست میکنم و میفروشم. نقاشی هم بلد هستم اگر بتوانم ابزاری داشته باشم تابلو هم میتوانم بکشم. ولی بیشتر کار منشیگری میکنم.
*تو که هنر زیادی داری چرا زندگی بهتری را پیش نمیگیری؟
بعضی چیزها دست آدم نیست. سرنوشت آدم است. من هم اسیر سرنوشتم شدهام.
*کسی در زندگیات هست؟
نه. با زندگیای که دارم نمیتوانم دل به کسی ببندم.
منبع: اعتماد