کمی خودخواه شده‌ایم

  • کد خبر: ۱۶۸۹۳
  • ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۷:۵۲
کمی خودخواه شده‌ایم
محمد کاملان دبیر شهرآرا محله
فکر می‌کنم این اولین‌باری بود که همه اهل کوچه را یک‌جا و یک‌دفعه می‌دیدم. حتی تازه با چهره بعضی از همسایه‌ها که شش، هفت سالی می‌شود در یک کوچه زندگی می‌کنیم آشنا شدم و کُلی به زندگی مدرن بد و بیراه گفتم و فحش دادم که باعث شده آدم‌ها این‌قدر از هم دور شوند و بعد از نزدیک به یک دهه بفهمم فلان کسی که مثلاً در سوپرمارکت یا صف نانوایی دیده‌ام، چهار خانه آن‌طرف‌تر از ما زندگی می‌کند. از بحث اصلی‌مان دور نشویم.
 
اینکه چرا کله صبح، یعنی درست ساعت شش و نیم، همه اهل محل خواب‌آلود و با زیرپوش و زیرشلواری ریخته بودند در کوچه به این دلیل بود که انسانی بی‌فکر و نامتمدن، خودرویش را دقیق جلوی پارکینگ یکی از خانه‌ها گذاشته بود و آقای همسایه هم اول از همه رفته بود سراغ طبقات خودشان و بعد از نه شنیدن از آن‌ها، کله صبحی زنگ تک‌تک ما را زده و از خواب شیرین زمستانی محروممان کرده بود.
 
البته عامل اصلی بیرون ریختن ما فریاد‌های گوش‌خراش جناب همسایه برای پیدا کردن صاحب خودرو و آژیر ممتد خودرو آن انسان بی‌فکرِ مردم‌آزار بود که جنابشان با هر فریاد لگدی به لاستیک و مشتی به کاپوت می‌زد و اجازه قطع شدن صدا را نمی‌داد. این بود که ناخودآگاه بسیج شدیم و به کمک جناب آقای همسایه شتافتیم تا صاحب خودرو را پیدا کنیم و غائله هرچه زودتر ختم شود و به خوابمان برسیم. البته تلاش‌های یک ساعته‌مان و بیدار کردن اهل ۴۰ خانه این‌طرف و ۴۰ خانه آن‌طرف‌تر هیچ نتیجه‌ای نداشت و راننده پیدا نشد که نشد.
 
انگار که آب شده و رفته است توی زمین یا اینکه یوفو‌ها یک تُک‌پا تا زمین آمده و این خودرو را جلوی در پارک کرده و رفته‌اند سیاره‌شان. آقای همسایه که دستِ‌آخر سوار یکی از این تاکسی‌های اینترنتی شد و رفت سرِکار. اما قبلش روی یک تکه کاغذ مقدار معتنابهی فحش و فضیحت منشوری نوشت و گذاشت زیربرف پا‌ک‌کن راننده نادان. شاید یکی دو ساعت بعد بود سروکله جنابِ بی‌فکر پیدا شد.
 
درِ خودرو را باز نکرده، چشمش به کاغذ زیربرف‌پاک‌کن افتاد. با خیال راحت نوشته‌های منشوری داخل کاغذ را خواند و اگر فکر می‌کنید که عصبانی شد یا از خودش خجالت کشید، سخت در اشتباه هستید؛ چون اصلاً کَکش هم نگزید. با یک خنده کاغذ را مچاله کرد و انداخت جلوی در و رفت. به همین راحتی.
 
قشنگ معلوم بود که موقع فکر کردن ذره‌ای به مغزش فشار نیاورده است که اگر یک درصد کسی خواست از درِ پارکینگ این خانه بیاید بیرون باید چه‌کار کند؟ یا اصلاً اگر یکی مثل آقای همسایه که قراری مهم و کارِ واجب داشت، در آن لحظه که چشمش به ابوقراضه این آقا جلوی درِ پارکینگ می‌افتد، چه گِلی به سرش بگیرد؟ مانده‌ام چطور بعضی از ما این‌قدر راحت و بی‌تفاوت به زندگی بقیه نگاه می‌کنیم و به همین چیز‌های کوچک که می‌تواند زندگی آدم‌هایِ دور و اطرافمان را به چالش بکشد هیچ توجهی نمی‌کنیم؟ مدت‌هاست که خیلی‌هایمان درگیر خودخواهی‌های وحشتناک و عجیب و غریبی شده‌ایم و شاید همین خودخواهی و خودمهم‌پنداری‌مان است که مثل یک پرده روی عقلمان کشیده شده است و اجازه نمی‌دهد به بقیه هم فکر کنیم.
 
خودخواهی‌هایی که یک‌وقت‌هایی شرایط جامعه باعثش شده است و ما اصلاً حواسمان به این نیست که اثرات فِعل و عمل ما چه برسر دیگران می‌آورد. امام علی (ع) می‌گویند: «خودپسندى و خودخواهی یکى از حاسدان عقل انسان است.» بزرگان در تفسیر این حدیث گفته‌اند که خودخواهی قدرت عقل را از انسان مى‌گیرد و او را به خطا مى‌اندازد، عیب انسان را ظاهر می‌کند، مردم از او متنفر می‌شوند و حتی گاهی وقت‌ها اموال و ثروت او را از دستش مى‌گیرد، چون هیچ‌کس حاضر به همکارى با افراد خودپسند و خودخواه نیست.
گزارش خطا
برچسب ها: یادداشت
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->