آمنه مستقیمی | شهرآرانیوز؛ اگرچه حیات بابرکت پنجمین امام شیعیان سراسر نور و حکمت و جلوههای درسآموز اخلاق و معنویت است، بیشتر ایشان را به نهضت علمی و بابی که از این طریق برای بشر گشودند، میشناسیم، از اینرو بهمناسبت فرارسیدن سالروز شهادت حضرت باقرالعلوم (ع)، در گفتگو با حجتالاسلاموالمسلمین مهدی صرامی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه و خطیب و کارشناس مذهبی، مروری کردهایم آنچه با این نهضت رقم خورده است.
در تحلیل عملکرد اهلبیت (ع) باید توجه کرد که آن حضرات، «کلهم نور واحد» هستند و اختلافی در دانش و بینش بین آنها نیست؛ چنانکه از علم الهی بهره بردهاند و عاری از عوامل مخل تصمیمگیری ازجمله جهل و شهوت هستند، لذا اگر در بزنگاهها و شرایط خاص عملکردشان مختلف بوده، بهدلیل شرایط و موقعیت بیرونی بوده است، نه علم و بینش و بصیرت درونی؛ به همین دلیل اگر هریک در مقام دیگری قرار میگرفتند، همان عملکرد را میداشتند، چنانکه در کتاب «انسان دویستوپنجاهساله» رهبر معظم انقلاب، این موضوع بهخوبی تصریح شده است.
امامباقر (ع) هم از این قاعده مستثنا نیستند؛ اوضاع زمانی بهتنهایی نمیتواند منشأ راهبردها شود، مگر اینکه ناصران حضرت اوضاع را مدیریت کنند؛ یعنی انسانهای ناصر باید با وضعیت زمانه همراه باشند، وگرنه آن نتیجهای که باید، رقم نمیخورد. قوت و ضعف یاران و ناصران باعث میشد ائمه (ع) از تصمیم قیام و جهاد، به شاگردپروری و تبلیغ مخفیانه روی بیاورند.
همین مسئله موجب شد امامباقر (ع) زیرساخت الگوی جدیدی برای تقویت جبهه حق را پایهگذاری کنند؛ یعنی جریان تربیت ناصران و یارانی که بتوانند در آینده، زمینهساز رفتارها و کنشهای وسیعتری برای اهلبیت (ع) باشند و براساس این زیرساخت، شبکه وکلا شکل گرفت و آن ساختار تا جایی توسعه یافت که زمینه غیبت امامعصر (عج) و شکلگیری جامعه در سایه شیعی را فراهم کرد. اینگونه، حضرت باقرالعلوم (ع) جریان تدریس و اشاعه علم را بهعنوان تاکتیک متناسب با فضای جامعه و حاکمیت آن دوران، راهاندازی کردند.
در حدیث معصوم است که اگر مردم از زیباییهای کلام ما مطلع باشند، تبعیت میکنند. اتقان این مباحث علمی، جای خود را باز میکند؛ همچون پزشک حاذقی که بین مردم شناخته شده است و ملجأ آنها میشود؛ مهمترین عامل تثبیت جایگاه نهضت علمی حضرت باقرالعلوم (ع)، اتقان بیمانند آن است.
در فضای علمی اگر زر و زور دستگاه حاکمیت پشتوانه نباشد، تنها امری که زمینهساز تثبیت نظریات میشود، اتقان آنهاست؛ چنانکه امیرالمومنین (ع) میفرمایند «آن که قدرت دارد، نظریاتش هم پذیرفته میشود»، لذا وقتی در آن فضای اختناق و فشار و رواج جریانهای فکری، نهضت علمی امامباقر (ع) درمیان مردم جای باز کرد و پاسخگوی نیازهای علمی آنها شد، صرفا بهدلیل اعتبار و اتقان و حقانیت آن علم و اندیشه بود که توانست پروپاگاندای (تبلیغات سیاسی) دروغین حاکمیت را کنار بزند و جایگاه خود را تثبیت کند.
اگر امامباقر (ع) در رأس قدرت بودند و از فضای سیاسی مالی حاکمیت بهره میبردند، این گمانه پیش میآمد که آن جایگاه علمی، ناشی از زر و زور است، اما در آن وضعیت فشار و تحدید حضور اجتماعی ایشان، فقط صحت و اعتبار دستگاه علمی بود که اثر گذاشت و مردم را جذب کرده، نهضت علمی امامباقر (ع) را فراگیر کرد.
یکی از آفات اصلی علم، استفاده ابزاری و جهتدار کردن گزارههای علم در استنتاج است که ممکن است هم بیطرفی و صداقت در گزارش مشاهدات و نتایج و هم جریان تولید علم را مسموم و جهتدار کند؛ یعنی عالمانی در رشتههای مختلف که تحتتأثیر شهوات و اهداف صاحبان قدرت هستند، ممکن است هم علم خود را کتمان و هم جهت علم را با حاکمان همسو کنند! چنانکه در کتاب «شهر آزمایشگاهی» تأکید شده است جریان علم در غرب، محصول سیاست سیاستمداران است که جریان غالب علم را مشخص میکنند. بهعبارت دیگر، علوم همیشه جهتمند توسعه یافتهاند و انحرافات علمی، ناشی از چنین توسعهای است!
اما اگر علم از این وادی بهدور باشد و شهوت و مقاصد شخصی در جریان تولید و نشر و توسعه علم بهکار نرود، نتیجه آن علم، عاری از اوهام و اشتباهات است که تجلیاش در نهضت علمی باقرالعلوم (ع) دیده میشود؛ نهضتی که علم را برای علم میخواهد و میکوشد مشکلات دنیا و آخرت مردم را رفع کند و برای خوشامد و همسویی با خواست و منافع حاکمان، بخشی از منظومه علمی را انکار نمیکند؛ مسئلهای که امروز در غرب مشهود است و بخشی از علم را بهدلیل تضاد با سیاستهای حاکم، انکار میکنند. در مکتب اهلبیت (ع) هدف، وسیله را توجیه نمیکند و اخلاق و التزام به پایههای شریعت در تولید و نشر علم، غلبه دارد و آدمی را در مسیر صلاح و فلاح پیش میبرد.
با مراجعه به میراث اهلبیت (ع) و پیش از آن به مبانی شریعت، درمییابیم که دین خاتم باید موضع خود را دربرابر هر آنچه انسان به دانستن آن نیاز دارد و بهعنوان حاجت در زندگی روزمره او شناخته میشود، مشخص کند. این نکته در کلام جدید با اصطلاح «توقع از دین» یاد میشود. (هرچند ما از دین توقعی جز معنویت نداریم) اگر ما به شارع حکیم اعتقاد داریم، باید پاسخ سؤالاتمان را از دین بگیریم و از نگاه حداقلی به پاسخ همه نیازهای بشر برسیم.
بخشی از این نیاز با علوم انسانی پاسخ داده میشود، لذا دین در اینباره نیز پاسخگوست. وقتی قرآن، خود را «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» معرفی میکند، یعنی بنیبشر به چیزی احتیاج نمییابد، مگر اینکه کتاب و سنت و اهلبیت (ع) بهعنوان مفسران قرآن پاسخگوی آن باشند. امام باقر (ع) به شاگردانشان میفرمودند: «شرق و غرب عالم را که بگردید، علم صحیح و نافعی پیدا نخواهید کرد، مگر ذرهای از علم اهلبیت (ع) که توسعه یافته است».
پاسخ همه نیازهای بشر در علوم مختلف اعم از علوم متداول تا کلام و حکمت طبق توقعی که هست، از شریعت بهدست میآید، لذا متکی بر عقل خودبنیاد و دور از معارف اهلبیت (ع) به نتیجهای نمیرسیم و صرفا گزارههای شخصی را بهدست میآوریم که پس از مدتی محکوم به شکست است؛ چنانکه نظریات انسانپایه علومانسانی غربی، هرچندوقت یکبار باطل میشود.
اما در علوم اهلبیت (ع) اولا پاسخ همه سؤالات وجود دارد و ثانیا این پاسخهای ثابت در همه دوران، مبتنیبر شناخت واقعیت است. درنتیجه آنها که قرآن و آموزههای ائمه (ع) را «تبیان لکل شیء» میدانند، پاسخ همه نیازها اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ را در این فضا مییابند؛ پاسخی که قابلیت اجرا در زندگی روزمره را دارد؛ البته وضعیت امروز جامعه ما را نمیتوان خروجی این علم دانست؛ چون ما بهدرستی به این علم مراجعه نکردهایم و در بسیاری از عرصهها، برخی مسئولان اعتقاد یا اطلاع لازم را ندارند، اما روزی میرسد که علوم ائمه (ع) بر همه ابعاد حیات بشر حاکم میشود.