ما به «بهشتی» محتاجیم، حتی بیشتر از دهه ۶۰. گستره امروز و رویدادهای متنوعی که اتفاق میافتد، این نیاز را نوبهنو میکند. حتی مواجهههای جدید و جبهههای تازه نیز این نیاز را چندبرابر میکند. ما به بهشتی محتاجیم، نه اسم او، که سالی یکبار بهحکم تقویمها به آن بپردازیم؛ به مشی مدیریتی، سلوک اخلاقی و منش قضایی شهید بهشتی محتاجیم.
این بایستگی است که هر مسئول بهویژه هر قاضی باید در خویش بارور سازد؛ مثل او نگاه کند و فتوت او را در کار گیرد، حتی در برابر مخالفان، نگاهی به غایت جوانمردانه داشته باشد. طبیبانه رفتار کند تا مجرم را، چون بیمار درمان کند و به مدار سلامت برگرداند. در سختترین اوضاع و در اجرای بالاترین حدود و تعزیرات هم بر این مشرب باشد، بهگونهای که خود فرد تحت حکم هم اجرای رأی قضایی را، چون جراحی بزرگ، برای بهسلامترساندن خود و جامعه بداند.
بازخوردی چنین نیازمند رفتار و نگاه همیشه احترامبرانگیز و کرامتمند به شهروندان است. یعنی اقتدار قضایی را با قدرت فردی اشتباه نگیرد و قلم حُکم را تیغ آخته در کف نبیند، بلکه از اختیارات خود، قدرتی بسازد در سرانگشتهای تدبیر برای گرهگشایی از مشکلات مردم که بحق اربابرجوعاند و قاضی بهجز مستخدم عدالتبان و حقستانِ آنان شأنی ندارد. دیگر ارکان حکومتی نیز بهجز تمشیت امور ملت، فلسفه وجودی برایشان متصور نیست.
همه باید تلاش کنیم و بکوشیم که محیط زیست ایمن و اخلاقی برای جامعه شکل بگیرد و شهروندان در مسیر تعالی، با موانع کمتر مواجه باشند. عدالت نیز در تحقق و جریان مدام خویش، موانعزداست و هر آنچه سد راه کمال باشد یا مخل اخلاق، آن را از سر راه برمیدارد. شاید از همین رو باشد که وظیفه «پیشگیری از جرم» را برای قوهقضائیه نوشتهاند تا فضا برای کمالطلبی انسان ایمنتر باشد. شهید بهشتی در مشرب فقهی و حقوقی، یک آیتا... تمام بود.
تجسم قضایی اسلام که اگر با جرم، پنجهدرپنجه میشد، مجرم را از حیث انسانی نهتنها تحقیر نمیکرد و نمیشکست که نیک حرمتبانی میکرد و زن را به جرم شویش نهتنها نمیگرفت، بلکه «گرفته» را هم آزاد میکرد، چنانکه درباره زن بنیصدر چنین کرد. در داوری نگاه و کلام به عدالت داشت و فتوت. حتی ناحق را درباره رجوی و منافقین و... روا نمیداشت، هرچند آنان همه حقوق او را نادیده میگرفتند. در مناظرات، بهدنبال پیروزی نمیگشت، بلکه تکلحظهها را هم برای روشنشدن حقیقت غنیمت میشمرد.
خواندهایم که در این معرکههای معرفتی هیچگاه بهدنبال مچگیری نبود -چنانکه متأسفانه در مناظرات باب شده است- او همانجا هم دست میگرفت. اگر فرد روبهرو، اشتباهی مرتکب میشد، نهتنها آتو نمیگرفت، بلکه پنهانی برای اصلاح گفتههایش او را راهنمایی میکرد. چنین بود که شایستگی این عظمت را یافت. آنگونه بود که اینگونه خداوند با اعجاز شهادت از او رفع مظلومیت کرد. ما هم اگر بهشتیگونه زندگی کنیم، بهشتیوار هم به عظمت خواهیم رسید. قضات ما هم، چون به منش او رفتار خود را قاعدهمند کنند، حرمتی بهشتی خواهند یافت. انشاءا...