بارسلونا زمانی به آکادمی فوتبالش میبالید و با استعدادهای ظهورکرده در آن بر فوتبال اروپا آقایی میکرد، ولی حالا همهچیز متفاوت شده است. زمانی گیرمو آمور، بازیکن سابق بارسا، درباره اهمیت و نقش لاماسیا گفت که جوانها به فرصت نیاز دارند و لاماسیا جایی است که این فرصت به آنها داده میشود. ژاویها و اینیستاها برای رسیدن به جایی که اکنون در آن حضور دارند، ۱۰ سال زمان صرف کردند، اما به نظر میرسد که این حرف حالا اعتبارش را از دست داده است. آکادمی بارسا که زمانی فوقستارههایی مانند مسی و ژاوی از آن خارج میشدند، سالهاست که دیگر ستاره درخشانی را به دنیای فوتبال معرفی نکرده است.
سیاستهای باشگاهها درباره آکادمیهای فوتبال پایه متفاوت است. بعضی باشگاهها از فروشندهبودن خوشحال و راضی هستند. آنها آمادهاند تا استعدادهایشان را به فروش برسانند. برخی دیگر هم فقط خریدار هستند و با توجه به سرمایهشان، میتوانند هر بازیکنی را که بخواهند، وسوسه کنند.
بارسا، اما در این بین وضعیت ویژهای دارد. آنها سرمایه لازم را برای خرید هر استعدادی دارند، اما تا یکیدو دهه پیش آنها به جای خرید پدیدههای فوتبال از دیگرباشگاهها، به پرورش بازیکنان خودشان اتکا داشتند. بارسلونا به لاماسیای خود میبالد. لاماسیا مسئول این است که علاوه بر پرورش استعدادها، بیانگر فرهنگ کاتالان باشد و همچنین برای باشگاهی که در اضافهکردن بازیکنان آکادمی به تیم نخست، به اوج رسیده است، آموزش درستی از فوتبال داشته باشد.
تولید بازیکنانی مانند پپ گواردیولا، ژاوی هرناندز، لیونل مسی، سرخیو بوسکتس، پدرو رودریگز، سسک فابرگاس، جرارد پیکه و آندرس اینیستا، فقط از روی شانس یا شناسایی آنها نبوده است. درحقیقت، لاماسیا از سیستمی استفاده میکند که بسیاری از آکادمیهای دیگر توجهی به آن ندارند؛ تطبیق شخصیت بازیکن و توانایی او برای یادگیری اطلاعات. بازیکنان در لاماسیا یاد میگیرند که ضمن احترام به فرهنگ کاتالان، به شعار این باشگاه، یعنی «چیزی فراتر از یک باشگاه» باور داشته باشند.
بارسلونا علاوه بر قدرت خرید خوب و تبدیلشدن به یک برند بزرگ، دستکم زمانی به پرورش استعدادها مشهور بود و از دل لاماسیا نوابغی مانند مسی بیرون آمد، اما مدتهاست که این آکادمی نتوانسته است ستارهای بزرگ و درجهیک را به فوتبال اسپانیا و دنیا معرفی کند. در مقطعی بویان کرکیچ ظهور کرد، ولی خیلی زود خاموش شد. سپس از منیر الحدادی بهعنوان مسی آینده یاد شد، اما او نیز زودتر از تصورات افت کرد.
اگر گاوی را فاکتور بگیریم، آنسو فاتی شاید بهترین استعدادی بود که در یک دهه گذشته از لاماسیا ظهور کرد و در ابتدا توانست چندین رکورد خوب را نیز بشکند، اما فاتی اسیر در مصدومیتهای متوالی، حالا به استخوانی در گلوی بارسا تبدیل شده است. ایلایش موریبا، اسکار مینگسا و اریک گارسیا هم در سالهای گذشته چنگی به دل نزدند و فقط گاوی توانسته است آبروی لاماسیا را بخرد.
آخرین نفری که از لاماسیا برجسته شده، لامینه یامال است که ژاوی بسیار او را دوست دارد. یک وینگر چپ که میتواند به سمت راست نیز برود. او همچنین اعتمادبهنفس زیادی برای دریبلزدن دارد؛ چه در تیم جوانان با یوهان کرویف و چه در نیوکمپ؛ جایی که اولین بازیاش را در سن پانزدهسالگی انجام داد. او هنوز برای نمایش استعدادهایش فرصت دارد و باید دید سرنوشتش چه خواهد شد.
واقعیت این است که بارسلونا خسته از امیدبستن به لاماسیا، حالا چشم به خرید استعدادهای جوان فوتبال دنیا دارد. ویتور روکه و آردا گولر، ستارههای بسیار جوانی هستند که بارسلونا میخواهد آنها را وارد تیمش کند. به موازات ظهور یامال، بارسا حالا به سراغ روکه و آردا گولر رفته است.
اگر کار انتقال روکه را نهایی بدانیم، این روزها همه تمرکز باشگاه روی نهاییکردن انتقال پدیده ترکیهای است. بازیکن چپپای ترک، دو سال از یامال بزرگتر است و دکو، مدیرفنی بارساییها، میخواهد او را زودتر از چنگ رقیبان خارج کند؛ حتی اگر قرار باشد گولر را به مدت یکسال در فنرباغچه بهصورت قرضی بگذارد.
بارسلونا چند سالی است که در مشکلات مالی غرق شده است و در یک دهه گذشته همواره به سیاستهای مدیران قبلی در مدیریت لاماسیا نیز انتقاداتی وارد میشد؛ اعتراضهایی که گویا بیهوده نبودند. بارسا از معرفی لیونل مسی، ژاوی و اینیستا حالا به فاتی، یامال و ربودن استعداد از تیمهای دیگر رسیده است.