شاید اگر از ما بپرسند که کدام حیوان شباهت بیشتری به ما آدمها دارد، اولین گزینهای که به ذهنمان برسد، میمونها باشند، یا اگر خیلی کلیتر فکر کنیم، بگوییم گونه پستانداران.
اما این فقط ظاهر ماجراست. چون هستند جاندارانی که از لحاظ خلق وخو و احساسات شباهتهای عجیبی به انسان دارند؛ از طوطیهای سخنگو گرفته تا پرندگانی که در رابطه عاطفی شان مثل بسیاری از انسانها رفتار میکنند.
برخی مثل مرغ عشق از سر وابستگی و خب عشق، بدون جفتشان میمیرند و برخی (۲۳۲ گونه) نامطمئن ظاهر میشوند و از هم طلاق میگیرند! به این معنی که پرنده نر پر جفت ماده اش را باز میکند و به دنبال مورد دیگری برای ازدواج میگردد.
در بین ما آدمها هم همان قدر که عشق و عاشقی و شاعری موج میزند، آمار بی وفایی بیداد میکند. از طلاق هم که دیگر نگویم، با این آمار و ارقام عجیب و غریب سربه فلک کشیده اش.
راستی این شباهت انسان و پرنده قدمت دارد و اصلا پیش از آنکه ما این چیزها را کشف کنیم که بسیاری از آنها الگوی رفتاری شان مثل ماست، تلاش کردیم که پرنده بودن را تجربه کنیم.
این موضوع و میل انسان به پرنده بودن در افسانهها بارز است که مثلا «مرغ آتش خوار» فردی بوده که همیشه غیبت مردم را میکرده است. «هدهد» تازه عروسی بوده که جلو آینه سرش را شانه میزده، «کوکو» نیز دختر زیبایی بوده که مادرش مرده و پدرش به رغم آنکه او را خیلی دوست داشته، ازدواج کرده، «مرغ حق» نیز پسری بوده که میخواسته از ارث باقی مانده دو بهره بردارد و خواهرش قهر کرده است و... تا اینکه در سدههای اخیر سودای پرنده بودن و بلندپروازی مان به شکل دیگری خودش را نشان داد و درصدد اختراع پرندههای آهنین برآمدیم و واقعا پرواز کردیم! هرچند بازی کلاغ پربه روز نشد!
دست آخر به نظر میرسد چه ما و چه پرندگان اگر همه به این باور برسیم که مرغ همسایه غاز نیست، بساط این نابسامانیها هم برچیده میشود.