وضعیت کنونی عفاف و حجاب، مولود یک قرن نگاه ابزاری جنسی و خالی از هویت انسانی واقعی است؛ بهطوری که خود بانوان نیز جایگاه خود را گم کردهاند.
وقتی «عدل» بهاین معنا که هر چیزی در جای خودش باشد، دایر بر مدار کار نبوده است، چگونه میتوان انتظار داشت امری که بهشدت با دین، عاطفه، انگیزه، سیاست و... در ارتباط است، بهراحتی بروزوظهور اصلی خود را داشته باشد؟
در اینمیان تفسیرهای نادرست و بعضا مغرضانه و سلیقهای متون دینی در بخش شناختی، انگیزشی و عاطفی، ضربات مهلکی بر پیکره زیبای حقیقت وارد کرده است.
اگر فقط نیمنگاهی به عکسهای زیرخاکی دوره قاجار و بهدنبال آن پهلوی داشته باشیم، درمییابیم که چه بر سر بنیانگذاران خانواده آمده است!.
اما پس از انقلاب اسلامی بهدنبال آن شمیمها و نشانههای راهیابی به جاده سلامت، بانوان منتظر بودند تا با منظومهای از معارف اسلامی راهبردهای تعالی را در عمل نشان دهند. بحمدا... در یک جبهه روشن در کنار حضور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی راه را ادامه داده و میدهند؛ اما جمعی تغذیه فرهنگیتربیتی مناسب با گفتمان جهانی دریافت نکردند.
با این مقدمه باید مفهومشناسی زینت را از آیه۱۸ سوره زخرف دریافت کرد، مبنیبر اینکه زینتطلبى و زیورگرایى، براى زنان و دختران، امرى طبیعى است؛ «یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ». زن از نظر عاطفه و احساسات، قوىتر از مرد و ازجهت برخورد و مجادله ضعیفتر است؛ «وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ»؛ بنابراین معلوم میشود که باید زنانگی در بروز و ظهور اجتماعی با ظرافتهای قرآنی روایی محتواسازی شود. اکنون نیاز به برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت با برنامهریزی دقیق با محوریت انگیزشیعاطفیشناختی داریم.
در موضوع ضرورت قانونگذاری عفاف و حجاب توسط مجلس، تجربه دو دهه گذشته و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی (مثل مصوبه ۸۲۰ و ۴۲۷) و اجرانشدن مصوبات این نهاد توسط دستگاهها نشان میدهد که ورود این شورا که شأن سیاستگذاری دارد، به حوزه تقنین آن هم بدون پشتوانه نظارتی برای اجرای مصوبات بهخودیخود آسیبزا بوده و از قوهمقننه رفعتکلیف نکرده است.
درحالیکه مجلس با شأن تقنین و نظارت قطعا بهتر میتواند رهاشدگی موضوع عفاف و حجاب را با تصویب قانون جامع سامان دهد؛ بهاینشرط که ساختار نظارتی قوی دیده شود.
درباره تعیین متولی واحد برای موضوع عفاف و حجاب، تجربه نشان میدهد موضوعات چندبعدی از جنس عفاف و حجاب با لایههای درهمتنیده و متغیرهای نهان و آشکار متعدد، با مدیریت متمرکز قابل ساماندهی نیست که برای حل این مشکل باید بهدنبال متولی واحد برای این موضوع باشیم.
قطعا مدیریت غیرمتمرکز، گزینه بهتری برای مسائل اجتماعی پیچیده است؛ مشروط بر اینکه شبکه مجری قانون عفاف و حجاب، چه دولتی و چه مردمی، توسط ساختار نظارتی دقیق، رصد، حمایت و نظارت شود که در ساختار حکمرانی کشور قویترین ساختار نظارتی متعلق به مجلس شورای اسلامی است.
درباره موضوع تسامح در مقابل جریان برهنگی به امید فروکشکردن هیجانات موجود، به نظر میرسد رویارویی صدساله تمدن برهنگی در مقابل تمدن انسانی در غرب با هدف بردگی نوع بشر برنامهریزی و اجرا شد که با شکستن مرز حجاب و حیا، هسته عفاف در جامعه از هم پاشیده شده و به تبع آن بردگی جامعه برای جریان سرمایهداری بهسادگی محقق شد..
اما آنچه برای ایران اسلامی ما برنامهریزی شده است، کاملا متفاوت خواهد بود که توجه به این تفاوتها برای تصمیمگیری مهم است.
قطعا شکستن مرز حجاب برای ازبینبردن هسته عفاف در جامعه ایرانی و سقوط جامعه بهعلت دژ مستحکم ولایتفقیه بهسادگی صورت نخواهد گرفت؛ بنابراین جنگ ترکیبی بعدی ما بر سر مسائل فرعی نیست و دقیقا بر سر مسئله اساسی ولایتفقیه است و متأسفانه خیلی زود خواهد بود که عقبنشستن از خاکریز حجاب، دشمن را برای نفوذ به سنگر ولایت، جری و پررو و البته امیدوار خواهد کرد؛ بنابراین در مواجهه بعدی، بحث بر سر اعمال جریمه و تخلف و پوشش و اعتراض جامعه متدین و ازاینقبیل نخواهد بود.
تهدید جایگاه، ولی فقیه منجر به تقابل جدی هسته سخت متدین جامعه با مجموعه دولتمردان محافظهکار خواهد بود که بسیار برای رقمزدن جنگ داخلی، مطلوب دشمن است. بدیهی است این هسته سخت ایمانی جامعه مشابه طرفداران جنبش زنزندگی آزادی به توئیت و هشتگ بسنده نخواهد کرد، بلکه جانومال خود را برای حفظ ولایتفقیه به کف خیابان خواهد آورد که هر طور حساب کنیم، این اتفاق مطلوب جریان امپریالیسم برای جنگ داخلی و تجزیه کشور است.
همانطورکه در وصیتنامه شهدا، وصیت به حجاب و، ولی فقیه همراه با هم مطرح شده، بیتعارف عدول از حجاب با بهانه محافظهکاری یا بیبرنامگی و... بستر را برای حمله به جایگاه، ولی فقیه مهیا میکند.
اگر حفظ نظام را اوجب واجبات بدانیم، قطعا بدون حراست از جایگاه، ولی فقیه ممکن نخواهد بود؛ بنابراین هزینهدادن برای حفظ سنگر حجاب، هزینه نیست و منطقی و موجه است.