فرهنگ، میدان مردم است. قدرتهای سیاسی نمیتوانند فرهنگ بسازند؛ مگر اینکه مردم را بفهمند. سیاست سطح و چهره کنشهای مردم است و مردم لحظه به لحظه در حال تغییر هستند. سیاست و نهادهای سیاسی، اما به خاطر ویژگیهای نهادی شان باید ایستا باشند. پویایی و امکان زنده و بالنده ماندن بخش سیاست در تعامل آن با مردم محقق میشود؛ چون مردم زنده هستند و زندگی بخش! وگرنه سیاست و پدیدهها و رجال و نهادهای سیاسی به سادگی به سمت سفال شدن و عقیم شدن پیش میروند.
انقلاب اسلامی ترکیبی است که میتواند ما را از این بحران خارج کند. جمهوری یک پدیده ایستاست و مدام میل به تحمیل خود به عنوان یک شکل بر همه چیز دارد؛ اما انقلاب ظرفیتی همیشگی برای تطبیق و تفاهم فراهم میکند. نظام انقلابی یعنی ساختاری که مردم را با همه مطالبات و هویتشان به رسمیت میشناسد و برای همراهی خود با ایدههای نو برنامه دارد؛ وگرنه ایجاد یک شکل و تلاش برای سیطره دادن آن شکل بر همه چیز همیشه ساختارها را شکننده و در معرض زوال خواهد ساخت.
رکن مهم مردم اگر فهمیده شود، میتواند همه بحرانها را حل کند. در فرهنگ و هنر ما در سده اخیر بیش از آنکه مولد و سازنده معنا باشیم، مصرف کننده بوده ایم و این مصرف، ما را به مرور تغییر داده است. امروز بخشی از درونیات جامعه ایران، وارداتی است؛ ولی مردم به عنوان هویت زندهای که میخواهند بمانند، این ماجرا را خودشان درک کرده اند و حتی همان بخش از جامعه که از درون و بیرون به دیگری و به ویژه دیگری غربی شبیه شده است، متوجه بحران هویتی خود و تناقضهای سبک زندگی خودش است.
این تناقض اگر میدان یک گفت وگوی ملی قرار بگیرد، به مرور خود مایه اصلاح خود خواهد شد و هویت اصیل ایرانی و اسلامی که قویترین هاضمهها را دارد، میتواند نشانهها و عوارض هویت غربی را به نحوی در خود حل کرده و مسخر خود کند؛ ولی اگر به این تناقض مردمی و از درون خود تناقض نگریسته نشود و سعی شود از سطح سیاست با آن برخورد شود، تصادم و شکنندگی پیامد ناگزیر این برخورد سیاسی و سیاست زده خواهد بود.
مردم را وجوه و چهر هها و معلمان و استادان به مرور شکل میدهند و این سو و آن سو میبرند و جوانهای مستعد جریانها و شاخههای مختلف فرهنگ و هنر هم به همراهی مردم عامی و نیز نخبگان مهمترین بخش شدنها و تحولها را ایجاد و نمایندگی میکنند.
نقش دادن به جوانان و احترام گذاشتن به مؤلفان است که ما را به مرور به توان تولید و تألیف میرساند و به مرتبهای میرساند که میتوانیم شکل ویژه خودمان را در این لحظه از تاریخ پیدا کنیم؛ وگرنه همچنان دنباله و زایدهای از دیگران خواهیم بود و تصادم این دنبالهها خشنترین برخوردهای درونی لایههای مختلف جامعه ایران را رقم خواهد زد. قدرت در نرمی و لطافت است و مردم اگر در فرایند بازسازی هویت فرهنگی نقش شایسته خود را بیابند، بهترین شکلها و ساختارها را خواهند آفرید.
برنامه هماهنگ که این روزها در حوزه موسیقی و سرود با تلفیقی از داشتههای سنت ایرانی و انقلاب و امکانات جدید تلویزیون در سپهر فرهنگی ایران خودی نشان داد، یکی از نشانههایی است که اگر ما به عنوان سیاست گذار به جای برخورد سطحی و آمرانه و از بالا به میان مردم برویم و به آنها نقش بدهیم، آنها بهترین نتیجهها و شکلها و محصولات را به ما تعارف خواهند کرد. تجربه برنامه تلویزیونی هماهنگ در همین فضای پر از سوءتفاهم امروز نشان داد که نشاط جامعه ایرانی در فرایند بازسازی هویتی فقط به یک چیز بسته است: احترام به مردم!