آمنه مستقیمی| شهرآرانیوز؛ عاشورای حسینی از همان روز وقوع تا قیام قیامت، نقش هادی و راهبری ایفا کرده و توانسته است الهام بخش قیامها و انقلابها باشد. این موضوع ثابت میکند که آن قیام تاریخ ساز، محصور و محدود در زمان و مکان نمانده است، بلکه به عنوان پدیدهای زنده و پویا، قدرت نقش آفرینی در همه اعصار را دارد، به شرط آنکه درس هایش را بشناسیم و یاد بگیریم؛ مسئلهای که در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی، خطیب و کارشناس مذهبی، آن را بررسی کرده ایم.
کار اباعبدالله الحسین (ع) این بود که بزرگترین بلا و تهدید عالم را به بزرگترین فرصت تاریخ تبدیل کردند، وقتی در دل بلا بندگی را به جا آوردند. نه تنها حضرت سیدالشهدا (ع) بلکه تا کوچکترین فرد از اهل بیت حضرت در سراسر آن واقعه حتی یک عمل مکروه انجام ندادند، آن هم در اوج بلا، اسارت و رنج. این موضوع یادمان میدهد در کنج عافیت نشستن و ذکر گفتن، کاری ندارد، بلکه باید در اوج بلا و رنج بندگی کرد؛ چنان که امام حسین (ع) در شب عاشورا طوری خدا را بر خوشی و ناخوشی شکر کردند که مثال و مانند ندارد.
حضرت در اوج بلا یعنی در گودال قتلگاه که از همه هستی و دنیا و تعلقات آن دامن تکانده بودند، بیان کردند: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ». درپی چنین عبودیتی، پروردگار مهربان، بزرگترین مصیبت عالم را که در زیارت عاشورا درباره آن آمده است «مُصِیبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیتَهَا فِی الْإِسْلامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض»، به بزرگترین فرصت برای امام حسین (ع) و اهل بیتشان تبدیل میکند.
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ویژگیهایی دارند که هیچ یک از ائمه (ع) دارای آنها نیستند؛ نخست آنکه همه ائمه پس از سیدالشهدا (ع) از فرزندان ایشان هستند. گویی کار ناتمام امام حسین (ع) را آن حضرات تکمیل میکنند تا عصر ظهور که امام مهدی (عج) حکومت دین را بر جهان حاکم میکنند. دوم: قرار دادن شفا در تربت ایشان است، حتی خوردن از تربت مزار پیامبر (ص) جایز نیست، اما درباره ابی عبدالله (ع) ماجرا فرق میکند و تربت ایشان، باعث امنیت و شفا میشود: «جَعَلَ الله الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ»؛ سوم: اجابت دعا زیر قبه آن حضرت است:
«أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْجابَـهُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ»، تاجایی که برخی معصومین (ع) برای دعا زیر قبه حسینی، نایب میفرستادند. نقل است امام هادی (ع) درپی ابتلا به بیماری، ابوهاشم را برای دعا زیر قبه اباعبدالله (ع) روانه کردند. وی به امام گفت: «شما خود حجت خدایید، پس چرا مرا برای دعا زیر قبه سیدالشهدا (ع) میفرستید؟» حضرت فرمودند: «خدای متعال اماکنی دارد که دوست دارد حق آنها ادا شود و زیر قبه حسینی، دارای چنین مقامی است». اینها امتیازات منحصربه فردی است که خدای متعال به امام حسین (ع) عطا کرده است؛ هرچند فهم مقام فوق عرشی ایشان برای ما ممکن نیست و در ذهنمان نمیگنجد.
بنابر تصریح آموزههای دینی روایی، هریک از انبیای الهی که ماجرای عاشورای حسینی را شنیده بودند، تأکید میکردند: «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِا...»؛ در زیارت رجبیه امام حسین (ع) نیز میخوانیم: «یا أَبَاعَبْدِا... أَشْهَدُ لَقَدِ اقْشَعَرَّتْ لِدِمَائِکمْ أَظِلَّه الْعَرْشِ مَعَ أَظِلَّه الْخَلَائِقِ وَ بَکتْکمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ سُکانُ الْجِنَانِ وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْر».
در روایتی از امام باقر (ع) است که فرمودند: «هنگام شهادت جدم، اباعبدا... الحسین (ع)، ناله ملائکه بلند شد و به خداوند عرضه داشتند: آیا از کسانی که برگزیده تو و فرزند برگزیده تو را به شهادت رساندند، میگذری؟ خداوند به آنها فرمود: «ای ملائکه! آرام بگیرید» و سپس وجود منور فرزندان حسین بن علی (ع) را به آنها نشان داد که در میانشان، یکی ایستاده بود و خدا فرمود: من با او (قائم (عج)) انتقام حسین (ع) را میگیرم».
چشم همه خلق از عرش تا فرش در آن روز و لحظات، گریان بود جز وجود مقدس سیدالشهدا (ع) در گودال قتلگاه که آرام بودند و مطمئن، لذا در آن لحظه خطاب «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَه مَرْضِیَّه» به حضرت بیان شد؛ چون زمانی که همه عالم مضطرب و پریشان بودند، سیدالشهدا (ع) آرامش و اطمینان داشتند و آن همه جنایت کمرشکن، ذرهای حضرت را پریشان نکرد.
اختلاف انسانها در همین نگاه هاست. یک نگاه، انسان را صبور و متوکل به خدا و راضی به رضای او میکند و نگاهی دیگر، آدمی را سست و نگران و پریشان میسازد؛ حضرت سیدالشهدا (ع) ثروت درون داشتند و این ثروت را با سخاوت و به زیبایی هرچه تمام در دعای عرفه، عرضه کرده اند. عاشورا محصول نگاه توحیدی امام حسین (ع) است که در دعای عرفه، بروز و ظهور دارد. این است میراث بزرگ حضرت برای ما.
دستگاه سیدالشهدا (ع) تا قیامت، حافظ و پاسدار دین خداست. همین دستگاه، مؤمنان را دورهم جمع و پالایش میکند و بر معرفت و بصیرت آنها میافزاید. نقل است مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، زمانی که رضاخان مانع برگزاری جلسات امام حسین (ع) شده بود، بسیار غصه میخورد و محزون بود. شخصی درصدد دلداری ایشان برآمد و گفت: «برگزاری مجالس حسینی مستحب است؛ حکومت جلوی واجباتی مثل نماز و روزه را که نگرفته است».
آیت الله حائری در پاسخ وی بیان کرد: «بله، مجالس سیدالشهدا (ع) مستحب است، اما هزار واجب را نگه داشته و تمام دین با همین مجالس به مردم منتقل شده است.»؛ یعنی دستگاه امام حسین (ع) مؤمنان را حول محور ولایت جمع میکند؛ مؤمنانی که زمینه ساز ظهور امام زمان (عج) خواهند شد. اینها همه برکاتی است که امام حسین (ع) با ایجاد فرصتها در دل تهدید و تبدیل بلاها به نعمت، برای تاریخ رقم زدند.
در دعای شریف عهد در عین اینکه یاری امام زمان (عج) و قرار گرفتن در جرگه اعوان و انصار ایشان را با جملات «اللّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ» طلب میکنیم، مقامی بالاتر را نیز درخواست میکنیم: «اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی...؛ یعنی خدایا! اگر مرگ بین من و، ولی تو فاصله انداخت، مرا به دنیا بازگردان!»
به عبارت دیگر، انسان مؤمن حتی نباید راضی شود که مرگ بین او و، ولی خدا فاصله بیندازد. معیت، ولی خدا، آمادگیهای خود را میطلبد؛ در زیارت عاشورا شرط معیت، ولی خدا بیان شده است: «فَأَسْأَلُ ا... الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَه أَوْلِیائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَه مِنْ أَعْدَائِکُمْ؛ یعنی معرفت اهل بیت (ع) و معرفت دوستان اهل بیت (ع) و تبری و تنفر از دشمنان اهل بیت (ع)، شرط معیت با، ولی خداست».
شاخص و ملاک دین داری، اعمال و ظواهر دین نیست؛ چنان که خوارج در اعمال جدیت داشتند، اما قطب نما و هادی یعنی امام را نداشتند. دلیل اینکه برخی افراد همچون «رسول ترک» و «طیب» که اعمال چندانی نداشتند، اما راه را یافتند و رستگار شدند، آن است که شاخص و قطب نما داشتند و با محبت اهل بیت (ع) دستشان گرفته شد. اگر شخصی در جبهه، ولی و امام حق باشد، حتی اگر سهوا خطا و گناهی مرتکب شود، به دلیل قرار داشتن زیر پرچم حق و بودن در سفینه النجاه ائمه (ع)، بخشیده میشود.
معرفت به وجود مقدس امام، هم معرفت به شأن و رتبه و جایگاه ایشان است، هم معرفت به رسالت و مأموریتهای وی در این عالم؛ یعنی انسان بداند که حجت زمانش چه میخواهد و خود نیز بهنگام عمل کند؛ چون بسیار بوده اند در تاریخ که به اهل بیت (ع) محبت داشتند، اما بهنگام تصمیم نگرفتند و عمل نکردند؛ چنان که ابن عباس، شاگرد و محب امیرالمؤمنین (ع) و ائمه (ع) بود، اما در هنگام آغاز حرکت کاروان حسینی صرفا به نصیحت حضرت برای نرفتن از مدینه یا حداقل نبردن خانواده با خود اکتفا کرد، درحالی که امام معصوم نیازی به نصیحت ندارد.
از ابعاد و زوایای مهم قیام حسینی، نقش جوانان و نوجوانان در این واقعه عظیم است که فصلی بزرگ از این حماسه را به خود اختصاص داده است و باید تبیین شود. باید توجه کرد که جوان درعین کم حوصلگی و سر باز زدن از شنیدن نصیحت و موعظه، در میدان عمل پابه رکاب است، شجاعت و خلاقیت دارد و خطرپذیر است و این ناشی از تعلقات کم او به دنیاست، از این رو در نهضتهای انبیا و اولیا معمولا جوانان، کمک کار و پیشتاز بوده اند. بنا بر تصریح روایات، در زمان ظهور امام زمان (عج) نیز چنین است و اصحاب امام مهدی (عج) (منظور یاران خاص حضرت است) اغلب جوان هستند و درمیان آن ها، افراد پیر همچون نمک در غذا یعنی معدود هستند.
در کربلا و قیام حسینی هم این جوانان بودند که به عنوان اولین حلقه، دور امام حسین (ع) را گرفتند. در آغاز حرکت اباعبدالله الحسین (ع) از مدینه، این جوانان بنی هاشم همچون حضرت علی اکبر (ع)، حضرت عباس (ع) و برادرانشان، فرزندان عقیل، فرزندان مسلم، فرزندان جعفربن ابیطالب و امام مجتبی (ع) بودند که سیدالشهدا را همراهی کردند و تا پایان در روز عاشورا نیز همراه و حامی ایشان بودند؛ چنان که به تصریح تاریخ و مقاتل، جناح راست و چپ سپاه سیدالشهدا (ع) دراختیار حضرت علی اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) بود.
این اقدام امام، افقی روشن در تاریخ گشوده است؛ چنان که رهبر معظم انقلاب نیز در بیانیه گام دوم انقلاب و در تحقق جامعه پردازی و تمدن سازی، مخاطب اصلی خود را جوانان قرار داده اند: این نیاز است که افراد مسن و باتجربه با الهام از سیره نبوی و حسینی به جوانان راه و میدان دهند؛ چون هرجا جوانان وارد میدان شده اند، نشدنیها شدنی شده است که پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس، شاهدی زنده در این باره است.