سمیرا شاهیان - طرقبه و شاندیز و آن روستاهای دلفریبِ ییلاقی اطرافشان، جزو آن دسته آبادی های بزرگ توس قدیم هستند که وجه تمایزشان، استقرار بی نظیر در میان دره های سرسبز رشته کوه بینالود است. حالا اما وصف دلفریبی این ییلاقات به زلالی آبی که از رشته کوه ها سرازیر می شده است، نیست.
پیش به سوی دشت برای خرید رخت!
روزگاری نه چندان دور، تا پیش از شروع دورِ تند تجاری سازی و علم کردن تیرآهن پاساژها و واحدهای تجاری و ساختن رستوران های طبقاتی، مردم برای رفتن به ییلاقات لباسی ساده می پوشیدند. زیرانداز و فلاسک چایشان را در سبد می گذاشتند و می رفتند در گوشه ای از باغ ها دمی بیاسایند، اما این روزها شما می توانید شیک ترین لباس هایتان را بعد از رودخانه و گذشتن از روی پُل مهندس پرتویی انتخاب کنید! یا لوکس ترین پوشاک، تزئینات داخلی منزل، بلوری جات و حتی مبل هایتان را که هیچ سنخیتی با حال و هوای روستایی این مناطق ندارد، از فروشگاه های ویرانی و بازارهای طرقبه، تهیه کنید!
هر بار که قصد عزیمت به ییلاقات را داریم، همان ابتدای جاده به جای دار و درخت ها و باغ های سرسبز قدیم، مجتمع های تجاری و مراکز خرید پیش رویمان قرار می گیرند. تا چشم کار می کند، مجتمع ها و واحدهای تجاری ردیف کنار هم دیده می شوند، آن هم برای شهری که جمعیتِ تقریبی آن 21هزار نفر بیشتر نیست!
روزگاری نه چندان دور به جای ساختمان هایی از سنگ و آهن، طبیعت بکر دو طرف جاده ورودی طرقبه بود که حالا فقط خاطره آن طبیعت بکر در ذهن ها باقی مانده است و ردپای آن در عکس های قدیمی.
در این میان حتی اگر از موضوع نابودی طبیعت بکر بگذریم، واقعا درباره ضرورت احداث این واحدهای تجاری که روز به روز به تعداد آن ها اضافه می شود، متولیان امور کدام توجیه و دلیل را می توانند بیاورند؟ و حقیقتا بومی های طرقبه مشتریان این مجتمع های تجاری هستند یا اهالی و مسافران مشهد؟ یک گشت و گذار ساده در این مجتمعها، حضور غیربومیها را اثبات میکند.
در این میان، نبود قوانین بازدارنده از ساخت و سازهای بیرویه تجاری، جز از بین بردن اکوسیستم ییلاقی، آورده ای نداشته است. از همه مهم تر نبود طرح تفصیلی مبتنی بر حفظ باغ ها و طبیعت بکر طرقبه است که همواره در طول سال های گذشته صحبت از این طرح شده، اما در اجرا ملاک عمل متولیان شهری، به جای حفظ باغ ها، تجاری سازی های بی رویه بوده است.
هتل در ییلاقات!
با گذری به میان خانه های روستایی قدیم، می بینیم که خانه ها کم کم جایشان را به هتل ها و سوئیت ها داده اند، آن قدر که اگر مسافران تمایل داشته باشند در محدوده طرقبه اقامت کنند، از اجاره سوئیت تا رزرو هتل، برایشان فراهم است. واقعیت های فعلی در طرقبه، ناقض صحبت های سال97 سیدحسن حسینی، فرماندار شهرستان بینالود است که با قاطعیت بیان کرده بود ساخت و سازهای خارج از بافت روستا مساوی با قلع بناست. گرچه جناب فرماندار بیان کرده بود ساخت و ساز های خارج از بافت روستاها به هیچ عنوان با جریمه حل نخواهد شد، حالا بومی ها می گویند اگر کارت بانکی پُرپولی داشته باشید، خانه سازی برایتان مثل آبِ خوردن است.
اتومبیل رانی در شهرهای بی آب و هوا!
از طرقبه، بیش از 10کیلومتر دور شده ایم، اما هنوز جاده است و بیخ تا بیخ درهای بزرگی که با تابلو «باغ شخصی» تکلیفِ حدوحدود حریم مسافران با مالکان را مشخص می کنند. این باغچه ها و ویلاهای شخصی، جای باغ های میوه پدید آمده اند و این جایگزینی، مردمی را که دنبال گذران چند ساعتی پای دارودرخت ییلاقات بوده اند، به ناچار پشت درهای بسته و ملک های خصوصی کشانده است. باغ های میوه و رودخانه هایی که پیش از این جاده ها بوده اند، حالا مگر در یاد و خاطره بومی ها مانده باشند.ترافیکِ خودروهای شاسی بلند و سایر سواری ها در اینجا کاملا طبیعی شده است.
یکی از سن و سال دارهای ییلاقات طرقبه درحالی که از ایجاد تخت های اجاره ای و رستوران ها و مراکز تجاری تأسف می خورد، از برکت سرسبزی هایی که در قدیم به عمرشان می افزود، می گوید؛ «خدا بیامرزد، حاج آقای ما وقتی فوت کرد 125سال داشت. در همان سن، با پای خودش می رفت و می آمد. توی همین باغ ها زنده بود.»
این سال های اخیر، اوج تفریح و خوش گذرانی کسانی که به طرقبه و شاندیز می روند، نوشیدن یک شیشه دوغ آبعلی یا دم گرفتن قلیان روی تخت ها و یا نشستن توی رستوران های متنوع در چندین و چند کیلومتر دورتر از مشهد است. تنها تفاوتش راهی است که باید بپیمایند و حس آزادی است که بعد از دوراهی به سراغ برخی می آید؛ اینکه می توانند از اینجا به بعد، بیشتر ویراژ بدهند، صدای پخشِ صوت خودروها را بالاتر ببرند و احیانا روحشان را به پرواز دربیاورند و سرهایشان را از پنجره بیرون بگیرند و بزنند به قدِ این دنیا!
«حوصله خانم» زن شصت هفتادساله ابرده ای که همراه ما شده است، از باغ های گیلاس و آلبالویی می گوید که حالا قیر داغِ روی چهره شان پاشیده و جاده کشیده اند. پیرزن افسوس می خورد و می گوید: اتاق اجاره ای ساختند و باغ هایمان به هم خورد. آن قدیم ترها، ما خانه چوبی می ساختیم و بهش می گفتیم چوب پِری. چهار تا چوب به هوا می کردیم و رویش هم شاخه بریده می ریختیم. تابستان ها را توی همان خانه می گذراندیم. حیف که همه چیز رفت.حوصله خانم کاروبارش با آمدن شهری ها، با ساخت رستوران ها در بستر رودخانه و با حذف باغ ها، شده اجاره دادن اتاق، اما این کار را دوست ندارد. می گوید: ما اتاق داریم، ولی بی شناسنامه راه نمی دهیم. می ترسیم؛ یعنی آن پول ها هم خوردن ندارد.
باغ هایی که شاسی بلند شدند!
در طرقدر وارد مغازه میوه فروشی می شویم و از یکی از ساکنان این منطقه، روند تغییرات روستا در این چند ساله را جویا می شویم. اومیگوید: وقتی رودخانه ها پُر آب باشد و در نزدیکی اش هم پاساژهای لوکس، چرا شهری ها نیایند اینجا ساکن شوند! این منطقه همه اش مسکونی شده است؛ تا سرِ کوه، خانه ساخته اند. قیمت زمین ها آن قدر زیاد شده است که دیگر قدرت خرید زمین خالی را هم نداریم.
او که با بی حوصلگی از رخوت شهرنشینی ای که به جان این منطقه افتاده است، گلایه می کند، دستش را به سمت محدوده ای بیرون از مغازه، نشانه می گیرد و می افزاید: دو تا خانه روستایی و باغ در همین نزدیکی بود که به تازگی رستوران و کافه شده است. اکثر روستایی ها یعنی 90درصدشان، باغ هایشان را فروختند و فقط خانه هایشان اینجاست. بومی ها باغ ها را فروختند و در نهایت دو تا خانه قلک خریدند و یک شاسی بلند!
ردپای غیر بومی ها در ویرانی
از طرقبه به سمت شاندیز میرویم. اوضاع و احوال در منطقه ویرانی، شرح حال غم انگیزتری دارد. یکی از ساکنان می گوید: شکل و شمایل قبلی این منطقه به دلیل وجود یکی از رستوران های شناخته شده و باغ تالارهای اطرافش، از بین رفته است.
در ویرانی3 ایستاده ایم. دستش را بالا می برد و آن طرف تر را نشان می دهد و می گوید: یک مرد عرب آمده است و می خواهد آن ویلا را بخرد؛ یک میلیارد و 500میلیون تومان. اسب زین کرده است. داخل ویلا بروید، بیرون نمی آیید. سپس اضافه می کند: مباشران ایرانی، عرب ها را به این منطقه آورده اند و آن ها هم چشمشان به زمین های اینجا و آبی است که از قنات «چاه خاصه» توی جوی ها جاری است.مرد، زمین دیگری را نشانه می گیرد که گاوداری بوده و حالا قرار است برای تبدیل شدن به یک ویلای شخصی، دیوار کشی شود.این فرد آشنا به منطقه می گوید: شاندیز شده است مرکز فروش مبل و پروانه های تجاری ای که یکی پس از دیگری صادر می شود.
کشتی به گِل نشسته
حالا در ابرده هستیم و 2زنِ محلی روی زمینی آسفالت و محیطی که در محاصره آپارتمان هاست، نشسته اند. این ها همان ها هستند که روزگاری توی باغ هایشان طبق طبق میوه می چیدند. «گُل جهان خانم» می گوید: آن زمان ها که هنوز رستوران و کافه نبود، اینجا خیلی سرسبزتر بود.او می گوید: جای ما و شهری ها تغییر کرده است. شهری ها آمدهاند توی این مناطق؛ ما روستایی ها هم رفتیم در خانه های قلکی شهری.
سعی کرده ایم خطاها را به صفر برسانیم
مشاهدات میدانی در شهر طرقبه و ییلاقاتش را با شهردار طرقبه درمیان می گذاریم. علیرضا خادم پیرمی گوید:ضوابط طرح تفصیلی در دست بررسی است و در دو سه ماه آینده تصویب می شود.
شهردار طرقبه دورِ تندِ تجاری سازی در این شهر را میراثی به جا مانده از گذشته می داند و بیان می کند: شاید در گذشته مجوز سه چهار پاساژ بزرگ را دادند، اما ما سعی کردیم آن ها را کوچک کنیم و نمی شود گفت گذشتگان هیچ خطایی نکرده اند یا ما هیچ خطایی نداریم، بلکه سعی کرده ایم درصد خطاها را به صفر برسانیم.او می گوید: طرح هادی این اجازه را داده است که هر جا بدنه باغ یا درخت نبود، طرح گردشگری در آنجا اجرا شود و حالا که بخش هایی از طرقبه این طور شکل گرفته است، اشکالی ندارد!وی اظهار میکند: با توجه به اینکه مردم مشهد با ییلاقات خاطره دارند، قصد ما این است که منطقه گردشگری بین المللی خوبی برای مسافران و مجاوران داشته باشیم.در عین حال شهردار طرقبه قبول دارد تجاری سازی در طرقبه فراتر از حد انتظار است و باغداری کمتر شده است. او می گوید: الان باغداری برای مردم خیلی سخت است و ما می کوشیم آبِ سوبسیددار به باغداران بدهیم، اما از آنجا که در طرقبه قیمت زمین ها رشد داشته است مردم مایل اند باغاتشان را بفروشند و این کاربری را از بین ببرند.
با شهردار شاندیز نیز تماس می گیریم اما این مسئول حاضر نمیشود به سؤال های خبرنگار ما در خصوص نابودی باغات و فضاهای سبز و جایگزینی آن با تجاریسازی و ویلاسازی پاسخ دهد!با میرشاهی، مدیر روابط عمومی شهرداری شاندیز، نیز تماس میگیریم. او میگوید: در شاندیز، ساختوساز تجاری نداشتهایم و اگر تعداد واحدهای رستورانی در ابرده و زشک زیاد شده است، آنجا جزو روستاهای اطراف شاندیز است!