یکی از نشانههای مسلمانهای واقعی، رعایت اوقات نماز است. خیلی لذت دارد وقتی کسی را میبینی که، چون صدای اذان را میشنود، هرجا که هست، بساطش را پهن میکند و به نماز میایستد. درواقع زمانی که خدای بزرگ او را صدا میزند، سراسیمه و بدون معطلی لبیک میگوید و به سمت او میرود.
چنین شخصی بدون شک در پیشگاه او دارای ارزش است؛ البته گاهی خواندن این نماز اول وقت دشوارتر میشود و شخص به آن آزمایش میشود که آیا فقط در حالتهای عادی و راحتی، اهل نماز اول وقت است یا در هیچ شرایطی آن را رها و ترک نمیکند که اگر این گونه باشد، عنایت الهی نیز او را رها نمیکند.
ماجراهای زیادی از توفیقها و عجایب کار کسانی که اهل نماز اول وقت خواندن هستند، نقل شده است. در یکی از این ماجراها آمده است:
«به عیادت دوست بیماری رفته بودیم. پیرمرد شیک و کراوات زدهای هم آنجا حضور داشت. چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند. آقای پیر کراواتی، با شنیدن اذان در کیف چرم گران قیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.
برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی، این طور مقید به نماز اول وقت باشد. بعد از اینکه همه نمازشان را خواندند، من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم و او هم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد. گفت در جوانی مدتی از طرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان در جاده چالوس بودم. ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم.
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، به مشهد برویم و دست به دامان امام رضا (ع) بشویم. آن موقع من این حرفها را قبول نداشتم، اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود، قبول کردم. رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم. وارد صحن حرم که شدیم، خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد.
گفت برویم داخل که من امتناع کردم. گفتم همین جا خوب است. بچه را گرفت و گریه کنان به داخل ضریح آقا رفت.
پیرمردی توجهم را به خودش جلب کرد. او روی زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خردشده درآن دیده میشد، مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات، درون دستش میگذاشت و طرف، خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت. به خودم گفتم ما عجب مردم احمق و سادهای داریم؛ پیرمرد چطور همه را دل خوش میکند، آن هم با انجیر و تکهای نبات!
حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: «حاضری با هم شرطی بگذاریم؟» گفتم: «چه شرطی و برای چی؟» شیخ گفت: «قول بده در ازای سلامتی و شفای پسرت، یک سال نمازهای یومیه را سر وقت بخوانی». متعجب شدم که او قضیه مرا از کجا میدانست. کمی فکر کردم. دیدم اگر راست بگوید، ارزشش را دارد. خلاصه گفتم: «باشد، قبول است» و با اینکه تا آن زمان نماز نخوانده بودم و اصلا آن را قبول نداشتم، گفتم باشد.
همین که گفتم قبول است آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت، یک دفعه دیدم پسرم از لابه لای جمعیت بیرون دوید و مردم هم به دنبالش؛ چون شفا گرفته و خوب شده بود. من هم از آن موقع طبق قول وقرارم با مرحوم «حسنعلی نخودکی»، نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم. اما روزی در محل اجرای تونل کندوان، مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه برای بازدید در راه است و ترس و اضطراب عجیبی همه جا را گرفت؛ چراکه شوخی نبود و رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد. در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد. مردد بودم که بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه، نمازم را بخوانم.
چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم، اول وضو گرفتم و ایستادم به نماز.
رکعت سوم نمازم، سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم. اگر عصبانی میشد یا عمل من را توهین تلقی میکرد، کارم تمام بود. نمازم که تمام شد، بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم و گفتم: «قربان! در خدمتگزاری حاضرم. شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و...». رضاشاه پرسید: «مهندس! همیشه نماز اول وقت میخوانی؟»
گفتم: «قربان! از وقتی پسرم شفا گرفت، نماز میخوانم؛ چون در حرم امام رضا (ع) شرط کردم». رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با چوب تعلیمی محکم به یکی زد و گفت: «مرتیکه پدرسوخته! کسی که بچه مریضش رو امام رضا شفا بده و نماز اول وقت بخونه، دزد و عوضی نمیشه. اونی که دزده، تو پدرسوخته هستی نه این مرد». بعدها متوجه شدم آن شخص زیر آب من را زده بود و رضاشاه آمده بود همان جا کارم را یکسره کند، اما نماز خواندن من، نظرش را عوض کرده و جانم را خریده بود. از آن تاریخ دیگر هرجا که باشم، اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم «حسنعلی نخودکی» فاتحه و درود میفرستم».
خاطره مهندس گرایلی؛ سازنده تونل کندوان
آیت ا... بهجت (رحمه ا... تعالی) میگوید: «تمام سرمایه ما نماز اول وقت است که اگر بتوانیم آن را نگه داریم، توفیقات زیادی نصیب ما خواهد شد». از خداوند بزرگ میخواهیم که ما و خانواده ما را از اهل نماز قرار دهد و از توفیقات و آثار زیبای نماز اول وقت بهرهمند کند. ان شاء ا...!