شهرآرانیوز؛ وقتی از انتهای خیابان چمران قدم زنان به سمت میدان سعدی حرکت کنید؛ خانهای قدیمی را سر سه راه گلستان خواهید دید. منزلی که سالهای سال ادبا و شعرای بزرگی در آنجا قدم گذاشته و نوای شعرخوانی شان در آنجا پیچیده است. این خانه سالها محل سکونت شاعر خوش قریحه خراسانی، محمود فرخ بوده است. نام «محمود فرخ خراسانی»، ادیب و شاعر بزرگ مشهدی، برای هرکسی که به شعر و ادب این دیار علاقه داشته باشد، نامی والا و مشهور است. او سالها در این شهر محفل ادبی بزرگی تشکیل داد که شاعران نامداری در این مجمع شرکت میکردند و چه بسیار شاعران جوانی که در این جلسات بالیدند و نامشان بزرگ شد.
شب بیست وسوم جمادی الثانی سال ۱۳۱۶قمری آغاز زندگی او بود که در خانواده سیداحمد جواهری، در مشهد پسری پا به عرصه وجود نهاد. او را محمود نام کردند و بعد با نام محمود فرخ بلندآوازه شد. شادروان سیداحمد جواهری، پدر محمود فرخ، این شهرت را از حرفه دیرین خانوادگی خود پیدا کرده بود، زیرا پیشه بیشتر نیاکان فرخ خریدوفروش جواهر بود. این خانواده از دیرباز به «جواهری» معروف بوده اند؛ چنان که هنوز خویشاوندان وی همین نام خانوادگی را دارند و شغل بعضی از آنها خریدوفروش گوهرهاست. در این میان محمود، گوهر سخن را بر دیگر انواع جواهر برگزید.
وقتی که تعیین شهرت خانوادگی در ایران مرسوم شد، تخلص شعری فرخ نام خانوادگی او شد و محمود فرخ نام گرفت. روزگار نوجوانی فرخ مصادف بود با آغاز نهضت مشروطیت در ایران. افکار تازهای که در مملکت پیدا شده بود، جوانی پرشور مانند محمود را نیز به سوی خود میکشید؛ خاصه که روح او هم مانند بسیاری دیگر از هم وطنانش تشنه آزادی و آزادفکری و تجدد بود، اما پیروی از رأی پدری که در نظر او بسیار محترم بود، نمیگذاشت فرخ چنان که میخواست و میاندیشید، رفتار کند.
کم کم وقت آن فرامی رسید که فرخ وارد پهنه زندگانی شود. یعنی کاری برگزیند و به فکر معیشت و دیگر مقتضیات حیات باشد. تا سال ۱۳۰۹خورشیدی که بیش از سی سال از عمر وی میگذشت، کاری مشخص نداشت و اندیشه خدمت در ادارات دولتی را هم در سر نمیپروراند. در این سال محمدولی خان اسدی، نایب التولیه آستان قدس، به اشاره تیمورتاش، وزیردربار، فرخ را به کار دعوت کرد و دیری نگذشت که، چون لیاقت وی را بدید، به ریاست «کابینه و پرسنل» منصوبش کرد.
اما فرخ شعر و شاعری را از همان دوران کودکی آغاز کرد. ادب دوستی فرخ خراسانی یادگار پدرش است. به موجب آنچه او خود شرح کرده، بیشتر دوستان پدرش ادبا و فضلای بنام خراسان بودند و گویا انجمنی نیز هر صبح جمعه در خانه آنها برپا بود که گاهی در آن شعر هم خوانده میشد، اما او پس از گذشت سالها انجمن ادبی فرخ را در مشهد پایه گذاری کرد.
انجمن ادبی فرخ یکی از محافل ادبی مهم مشهد در قرن چهاردهم خورشیدی بوده است. این جلسات در خانه محمود فرخ، شاعر بزرگ این دوره، برگزار میشد و شعرای بزرگی در روزهای جمعه گرد هم میآمدند و اشعارشان را میخواندند. این انجمن همچنین احیاگر سبک خراسانی و سردمدار جریان سنت گرایی ادبی در ایران شمرده میشد و افراد بزرگی مانند اخوان ثالث، قهرمان، پروین گنابادی، مرحوم دکتر فیاض، شفیعی کدکنی، مرحوم سبزواری و همچنین رهبر معظم انقلاب و برادرشان به آن آمدوشد داشتند.
بسیاری از شاعران خوش نام خراسانی در این انجمن ادبی حضور داشتند و شاید بتوان گفت پیشرفت شعر و ادب در مشهد دوره معاصر مدیون انجمنی است که فرخ با پشتکاری ستودنی مدیریت میکرد. هنوز هم نام فرخ بر تارک شعر و ادب خراسان و ایران میدرخشد و یاد و خاطره او در ذهن و زبان دوستدارانش باقی است.
مهدی اخوان ثالث
ای پرفروغ اختر چرخ سخن که نیست / خورشید را هرآینه پیش تو روشنی
شمع فلک ز خجلت سر در کشد به جیب / آنجا که مشعل تو کند پرتو افکنی.
چون روزگار تو را زاد، شعر پارسی / جانی دگر گرفت و ببالید و شد غنی
با خویش گفت عیدی، به «فرخ» رسید و باز / نوروز روزگارِ نشاط است و ایمنی
محمدرضا شفیعی کدکنی
دیر بماناد شاد، زان سوی هفتاد / آن هنری شاعر سخنور استاد
خواجه آزادگان مرز خراسان / پیشرو کاروان مردمی و داد
آن هنری اوستاد شعر که داد / خویِ جوانمردیِ ردان و کفِ راد
فرخ آزاده آنکه صیت هنرهاش / رفته ز غزنین و بلخ تا بغداد