زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ «کلاس ششمیهای مدرسه دخترانه دولتی فرهنگیان واقع در دانشجوی ۶ معلم ریاضی ندارند. در درس ریاضی به این مهمی، از اول سال معلم نداشتند. یک هفته اول معلم آمد، اما بعد خبری نشد و گفتند معلوم نیست باشد یا نه! درحالی که مدرسه شش کلاس ششم دارد و آن طور که از شنیدهها معلوم است، یکی از کلاسها مال بچههای خودشان و مثلا سفارشی هاست؛ به همین دلیل از بین این شش کلاس فقط همان یکی از اول سال معلم ریاضی داشته است که هرچه اعتراض کردیم، گفتند آن معلم راضی نمیشود برای بقیه کلاسها بیاید.» «کلاس سومیهای مدرسه دخترانه صفورا در طبرسی شمالی ۱۷ از اول سال معلم ندارند و مادران به بچهها درس میدهند یا آنها را سرگرم میکنند!
ما دو سال است ساکن این محله شده ایم. پارسال که دخترم کلاس دوم بود، مشکل معلم نداشتند، اما امسال این طور است. هرروز هم اعتراض میکنیم، میگویند معلم نیامده است.» «کلاس ششم مدرسهای در مسلم شمالی هنوز معلم ندارد» و.... اینها بخشی از گلایههای پدرومادرهای مشهدی از کمبود معلم است.
گویا کلاف سردرگم تأمین معلم مدارس بنای بازشدن ندارد. خراسان رضوی با بیش از یک میلیون و ۴۵۰ هزار دانش آموز که حدود ۹درصد جمعیت دانش آموزی کشور را شامل میشود، ۹۰هزار معلم یعنی حدود ۸ درصد معلمان کشور را در اختیار دارد، آن هم در فضای تقریبی ۱۲هزارو۵۰۰ مدرسه که تا استاندارد فضای آموزشی به ازای هر دانش آموز، فاصلهها دارد.
طبق مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش، حداکثر جمعیت مطلوب دانش آموزان در کلاسهای درس دوره ابتدایی ۲۶ نفر، دوره متوسطه اول و متوسطه دوم ۲۸ نفر و کل دورههای تحصیلی ۲۲ نفر تعیین شده، اما در چند سال گذشته این آمار با شتاب رو به افزایش بوده است، به گونهای که تراکم ۲۲ نفری کلاسهای درس مدارس دولتی در سال تحصیلی ۱۳۹۰-۱۳۹۱، در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۹ به ۲۵ نفر رسید.
جالب اینجاست که حتی آمار دقیقی هم از نیاز موجود و کمبودها ارائه نمیشود تا مبنای برنامه ریزیهای احتمالی تصمیم گیران قرار گیرد و سریال تکراری کمبود معلم را پایان بخشد. در ادامه، وضعیت اظهارنظرها، اعلام آمار و راهکارهای مسئولان آموزش و پرورش در دو سال گذشته را که بسیار سطحی است، باهم مرور میکنیم.
دهم آبان ۱۴۰۰ بود که مدیرکل وقت آموزش و پرورش اعلام کرد هیچ گونه نگرانی برای تأمین معلم در مدارس خراسان رضوی وجود ندارد: برای سال تحصیلی کنونی ۲۳هزار معلم در استان کمبود داشتیم (به صورت پراکنده در استان) که توانستیم با شیوههای مختلف ازجمله استفاده از حق التدریس نیروهای شاغل، حق التدریس نیروهای بازنشسته، استفاده از نیروهای خرید خدمات، حق التدریس نیروهای آزاد و سیاستهای انقباضی در سازمان دهی نیروی انسانی (ادغام کلاسهای کمتر از سی دانش آموز، کاهش عوامل اجرایی مدرسه، مراقبان سلامت و مشاوران) بخش قابل توجهی از این کمبود را جبران کنیم و نگرانی در این باره وجود ندارد.
به این ترتیب، سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ هر طور که بود، با همین تدابیر راهبردی و همه اماواگرهایش سپری شد.
ظاهرا این مرهمی موقت بود و سال بعد فقط یک هفته مانده به شروع سال تحصیلی، دوباره زخم کمبود معلم سر باز کرد و سالی پرالتهاب برای دانش آموزان استان رقم زد تا جایی که والدین و دانش آموزان حسابی شاکی شدند؛ اما علت این بی تدبیریها هنوز ناشناخته و محدود به حدس وگمان بود؛ چنان که سیدامیر شوشتری، مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی، گفت: از ۱۰ سال پیش تاکنون افزایش دانش آموز و کاهش همکار فرهنگی در پی بازنشستگی نیروها را داشتیم. فکر میکنم سالهای قبل باید برنامه ریزی میشده که چنین اتفاقی صورت نگرفته است.
واحد طرح و برنامه اداره کل آموزش و پرورش میتواند پیش بینیهای لازم را برای آینده انجام بدهد که چه تعداد معلم بازنشسته میشوند و نیاز است چه تعداد نیرو به کار گرفته شوند، اما این کار چه در زمینه فضای آموزشی و چه معلم، دو تا چهار سال تعطیل بوده است.
شاید هم نبوده و نیازسنجی واقعی و ضروری باتوجه به کرونا باعث شده است به این مسئله بی توجهی شود و آن را محاسبه نکنند. به هرحال، اکنون با کمبود ۵ هزار معلم در استان روبه رو هستیم و ناگزیر این تعداد را با شیوههای مختلف ازجمله استفاده از شیوه حق التدریس همکاران شاغل، تدریس همکاران بازنشسته و خرید خدمات تأمین میکنیم تا در سال تحصیلی جدید کلاسی بدون معلم نماند (به طوری که هر سی چهل دانش آموز، یک معلم داشته باشند).
برای رفع این مشکل، آموزش وپرورش استان در مهرماه فراخوان جذب معلم را رسانهای کرد و بنا به گفته مدیرکل آموزش وپرورش، در کمتر از بیست روز، هزار معلم از بین فرهنگیان بازنشسته و نیروهای خرید خدمات و... جذب شدند. گذشته از اینکه نحوه جذب این تعداد معلم، خودش جای بحث دارد، پس از پیامکهای پی درپی والدین و بازدیدهای میدانی مشخص شد هنوز بعضی کلاسها معلم ندارند و حدود دو ماه پس از آغاز سال تحصیلی مدارس در مشهد، دانش آموزان در برخی مناطق به ویژه حاشیه شهر، کلاسهای درس را بدون معلم برگزار میکردند.
یکی از پاسخهای آموزش و پرورش استان دراین باره، افزایش ۲۰۰ هزار نفری دانش آموزان و اتباع بود، درحالی که حتی اگر علت واقعی همین بوده باشد، امری پیش بینی شدنی بوده است، نه جدید و ناگهانی. این وضعیت درحالی ایجاد شده بود که بعد از اعلام شهریورماه مدیرکل استان مبنی بر کمبود ۵ هزار معلم، وزیر وقتآموزش و پرورش اواخر شهریور در گفتگو با خبرگزاریها اطمینان داده بود باتوجه به تمهیدات لازم برای تأمین نیروی آموزشی مدارس، امسال کلاسها بدون معلم شروع نخواهد شد!
هفدهم آبان گزارشی با عنوان «پاییز به نیمه رسید؛ معلم نرسید» را در همین صفحه منتشر کردیم و نشانی دقیق برخی کلاسهای بدون معلم و مدارس را دادیم. دو روز بعد از چاپ گزارش، روابط عمومی آموزش وپرورش اعلام کرد مدارسی که در گزارش، نامشان را آورده ایم، مشکلشان در زمینه کمبود معلم برطرف شده است. به اتفاق مدیر روابط عمومی ناحیه یک و کارشناس مقطع ابتدایی این ناحیه، از چهار مدرسه بازدید و مشاهده کردیم که پس از حدود چهل روز، همه کلاسها با حضور معلم فعالیت میکنند، هرچند در مناطق کم برخوردار نسبت معلم به دانش آموز ۲ به ۹۸ بود!
هشتم آذرماه سیدامیر شوشتری، مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی، رسما از افزایش هزارنفری معلمان استان خبر داد و اینکه با وجود این، همچنان کمبود معلم وجود دارد: تا قبل از این، حدود ۶هزارو۵۰۰ معلم خرید خدمات در استان داشتیم که با همراهی انجام شده بیش از هزار معلم دیگر به این شمار افزوده شد. با اینکه مشکل اصلی رفع شده است، همچنان کمبود داریم و درپی این هستیم که دویست نیروی موردنیاز ضروری دیگر در این قالب با مجوز تهران به ظرفیت موجود بیفزاییم. دراین راستا، تقاضای جذب ۱۵۰۰معلم خرید خدمات دیگر را داده ایم و امیدواریم در سال ۱۴۰۲ با این جذب، دیگر مشکلی نداشته باشیم.
هنوز تب وتاب کمبود معلم سال ۱۴۰۱ نخوابیده بود که ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ با خبر مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی مبنی بر اینکه امسال ۱۲هزار معلم این استان وارد مرحله بازنشستگی میشوند، شوک دیگری به خانوادهها و سیستم آموزشی استان وارد شد و راهکار مدیرکل، به جای تدبیر و برنامه ریزی اصولی، از این قرار اعلام شد: در دو آزمون استخدامی امسال، ۶ هزار معلم جدید استخدام میشوند و بیش از ۲هزار معلم جدید نیز از دانش آموختگان دانشگاه فرهنگیان به ظرفیت آموزشی این استان افزوده خواهند شد. سال گذشته ۶۰درصد معلمان بازنشسته استمرار خدمت داشتند و امیدواریم امسال نیز همین درصد از ۱۲هزار معلم بازنشسته، فرم استمرار خدمت پر کنند و چالش کمبود معلم در استان تا حدی برطرف شود.
با وجود این تدابیر و راهکارها، ۱۲ مهر امسال و کمتر از پنج ماه پس از اعلام خروج ۱۲ هزار نیروی بازنشسته از آموزش و پرورش استان، مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی بار دیگر در گفتگو با خبرگزاری صداوسیما بزرگترین چالش نظام تعلیم وتربیت این استان را کمبود نیروی انسانی دانست و از معلم نداشتن ۲ هزارو ۵۰۰ کلاس خبر داد که تأمین نیروی انسانی آن نیازمند ۳۰هزار معلم است.
هم زمان در این ایام به لطف افشاگری علیرضا منادی سفیدان، رئیس کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس، در یک مصاحبه تلویزیونی درباره کارشکنی سازمان اداری و استخدامی در زمینه صدور مجوز برای جذب داوطلبان شرکت کننده در آزمون استخدامی آموزش و پرورش با وجود کمبود ۱۷ هزار معلم در سال تحصیلی جدید، شاهد تغییر رویه سازمان اداری و استخدامی و صدور مجوز جذب ۱۱هزار معلم جدید بودیم که به علت کمبود ظرفیت رد شده بودند.
حال به فرض درست بودن آمار کمبود ۳۰ هزار نفری و افزایش جذب ۱۱ هزار نفری، باید دید ۱۹ هزار کسری دیگر چگونه جبران میشود و آیا اصلا بنا دارند جبران شود یا به رسم گذشته در آستانه سال تحصیلی جدید با مسکّنها و آزمون وخطا درصدد جبران برمی آیند؟!
چرا باوجود رفع شدن کرونا و وجود آمار معتبر از میزان بازنشستگی نیروها، همچنان پای جذب معلم لنگ میزند؟
همه اینها درحالی است که از سال ۱۳۹۹ تا اوایل ۱۴۰۱ چالشهای آموزش وپرورش ازجمله کمبود معلم شاید همانند امورات دیگر کشور، با شیوع همه گیری کرونا و تبعاتش قابل توجیه بود؛ اما پس از تمام شدن این دوران که دیگر دایرشدن متعارف مدارس به صورت حضوری، مورد توافق و تأکید والدین و مسئولان نظام تعلیم وتربیت قرار گرفت، دیگر هیچ دلیل منطقی برای استمرار مشکلات وجود نداشت و باید به مرور از حجم آنها کاسته میشد، ولی در زمینه کمبود معلم نه تنها این اتفاق رخ نداد، بلکه هرچه گذشت، وضعیت یا تکرار شد یا بدتر تا جایی که اکنون آمارها به کسری ۲۲۰ تا ۳۰۰ هزار معلم در کشور رسیده است.
گزارش «تحلیل و بررسی وضعیت نیروی انسانی شاغل در وزارت آموزش و پرورش و پیش بینی مشمولان بازنشستگی تا سال۱۴۰۶»، سال ۱۳۹۷ توسط سازمان برنامه و بودجه تهیه و در آن اعلام شده بود حدود ۷۱ درصد از ۴۶۳ هزار نیروی بازنشسته آموزش و پرورش تا سال ۱۴۰۶، در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ از چرخه خدمت خارج میشوند؛ اما نه تنها پیش بینی و برنامه ریزی درخوری از سوی مسئولان امر صورت نگرفت، بلکه با اجرای رتبه بندی معلمان، سیل بازنشستگی افزایش یافت و آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ نیز برای جبران و پوشش این کسری، به همان روشهای مرسوم جذب معلمان خرید خدمات و حق التدریس، به کارگیری دانشجومعلمان و استفاده حداکثری از بازنشستگان و نگهداشت نیروهایی که در آستانه بازنشستگی هستند، متوسل شد. این در حالی است که این معلمان کارایی یا صلاحیت حرفهای لازم و گاه حتی دغدغه کیفیت آموزش را ندارند.
دراین میان، کارشناسان نظام تعلیم وتربیت بر این باورند که دو عامل صرفه جویی اقتصادی و کاهش اهمیت حرفه ایگری باعث میشود دولتها در برابر استخدام رسمی آموزگار مقاومت کنند و به تدریج این نگرش تقویت شود که لزومی ندارد آموزش مدرسهای توسط معلمان رسمی آموزش و پرورش انجام شود.
جذب نیروهای بازنشسته یا دانشجومعلمان یک روش تأمین پایدار نیست. در اینکه باید از ظرفیت و تجارب نیروهای بازنشسته استفاده کرد، تردیدی وجود ندارد، اما بسیاری از بازنشستگان ما به دلیل مسائل معیشتی در کلاس درس حضور پیدا میکنند و فکر و ذهن آنها خسته است. از سویی، به دلیل حقوق و مزایای ناکافی، خیلی از معلمان انگیزهای برای فعالیت و ماندن در این کسوت ندارند و انصراف میدهند.
فلسفه استفاده از نیروهای حق التدریس، جبران کمبود معلم، بدون تحمیل هزینه به آموزش و پرورش بود، اما آنها معمولا بدون هیچ ارزیابی استانداردی وارد آموزش و پرورش و بعد هم با تجمع در مقابل مجلس استخدام شدند. درنتیجه، آموزش و پرورشی که به دنبال صرفه جویی در منابع بود، نیروهای بدون استاندارد را استخدام کرد. پس از این جریان، نیروهای خرید خدمات را با همان هدف کاهش هزینهها به خدمت گرفت و توقع استخدام در آنها نیز ایجاد شد؛ بنابراین آموزش و پرورش هیچ گاه دنبال حل ریشهای مسائل نبوده، به ویژه در حوزه نیروی انسانی، همچون بیماری سرطانی است که ترجیح میدهد مسکّن مصرف کند، اما شیمی درمانی نشود، درحالی که ما اکنون در نقطهای قرار گرفته ایم که دیگر این مسکّنها جواب نمیدهد.
یکی از عوامل مهم ریشهای درمان نشدن نیز آن است که در سطوح کلان تصمیم گیری، آموزش و پرورش بین دستگاهها و وزارتخانههای دیگر مهجور مانده است و آنهایی که تصمیم گیر هستند، کمبود معلم را احساس نمیکنند. حال آنکه در مقایسه با کشورهای منطقه، نسبت معلم به دانش آموز ما، حتی از کشورهای جنگ زدهای مانند یمن هم بدتر است و گذشته از کمبود معلم، دچار کمبود نیروی انسانی شده ایم و در بسیاری از مدارس، نیروی خدماتی یا مربی بهداشت و مشاور تحصیلی هم نداریم.
صاحب نظران نظام تعلیم وتربیت که منتقد به کارگیری دانشجومعلمان برای پوشش کسری آموزگار هستند، تأکید میکنند وقتی دانشگاهی برخی استانداردها را پذیرفته است، باید مطابق آن پیش برود. نمیتوانیم ابتدا بگوییم چهار سال و دو دوره کارورزی و بعد برای جبران مسکّن وار کسری معلم بگوییم سه سال کافی است! بی تردید این دانشجویان هرقدر آموزش بیشتری ببینند، بر کیفیت آموزش و پرورش مؤثر است و دانشجویی که در دوران کرونا دوسه سال، آن هم به شیوه مجازی در دانشگاه تحصیل کرده است، نمیتواند معلمی شایسته باشد. در بسیاری از کشورها، دانشجویانی که تازه فارغ التحصیل میشوند، تا مدتها به عنوان دستیار معلم فعالیت میکنند.
وقتی از ظرفیت دانشجومعلمان بدون هیچ تجربهای استفاده میشود، دانش آموزان متضرر میشوند و دانشجویان نیز باتوجه به نداشتن آمادگی لازم، اعتمادبه نفسشان را از دست میدهند. همین موضوع ضعفهایی که بدیهی و طبیعی است، بر برند شخصی آنها تأثیر میگذارد.
از سوی دیگر، کیفیت و اعتبار دانشگاه فرهنگیان و آموزش دانشجو نیز تنزل پیدا میکند و اصولا به کارگیری دانشجویان، با تعریفی که از این دانشگاه و برنامه درسی آن ارائه شده، مغایر و متناقض است. دانشجویی که قرار باشد بخشی از هفته را تدریس و بخشی را تحصیل کند، طبیعتا دچار افت تحصیلی میشود. همچنین، این سؤال پیش میآید که برای سال بعد در صورت کمبود معلم، قرار است دانشجومعلمان را از سال دوم وارد کلاس درس کنند.
آیا قرار است به تدریج همانند گذشته، دانش سراها بازگشایی شوند و هر فردی با مدرک دیپلم در آموزش و پرورش تدریس کند؟ در مجموع راه حلهای اضطراری به زیان آموزش و پرورش کشور است و درحالی که سیاست کشور بر افزایش جمعیت معطوف است، با این شیوهها نمیتوان کمبود معلم را تا همیشه پوشش داد.
نگرش گروهی دیگر از کارشناسان و فعالان حوزه تعلیم وتربیت متفاوت است؛ آنها این گونه استدلال میکنند که اگر نظام آموزشی از نظر تأمین نیروی انسانی در وضعیت مطلوب و عادی باشد، استفاده از دانشجومعلمان و نیروهای بازنشسته مناسب نیست؛ اما وقتی از نیروهای خرید خدمات آموزشی و سربازمعلمان استفاده میشود و حتی در استخدامیهای ماده۲۸، افرادی با نمره منفی جذب میشوند، بی تردید دانشجومعلمان کارایی بهتری دارند و حتی از برخی بازنشستگان بی انگیزه که سنشان زیاد است و صرفا به دلیل نیاز مالی در کلاس درس حضور دارند، عملکرد بهتری خواهند داشت. ممکن است دانشجومعلمان آزمون وخطا کنند، اما دست کم دارای شوق و انگیزه اند. این شیوه مطلوب نیست، اما چنانچه زیرنظر یک راهبر آموزشی تدریس کنند، معلمانی زبدهتر و قویتر خواهند شد.
آنان معتقدند کسری معلم از یک تفکر راهبردی به نام هزینه دانستن آموزش و پرورش و در نتیجه، ضعیف و نحیف نگهداشتن آن نشئت میگیرد و تا تغییری در این تفکر و نگاه حاصل نشود، مسئله کمبود نیروی انسانی در آموزش و پرورش به قوت خود باقی خواهد ماند. سالانه ۶۰ تا ۷۰هزار معلم بازنشسته میشوند، اما از سال۱۳۹۱ تاکنون در خوش بینانهترین حالت، معادل یک سوم نفراتی که خارج شده اند، نیروی جدید به استخدام آموزش و پرورش درآمده است.
همه اینها را بگذارید کنار سیاستهای کلی نظام و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که سال ۱۳۹۰ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و معلم را مهمترین رکن تحول آموزش و پرورش میداند و بر به کارگیری معلمان فکور، اندیشمند، متخصص و به روز که بتوانند از فناوریهای نوین آموزشی استفاده کنند، تأکید دارد.
مدرسه نیز در افق چشم انداز ۱۴۰۴ جلوهای از تحقق مراتب حیات طیبه، کانون عرضه خدمات و فرصتهای تعلیم وتربیتی، زمینه ساز درک و اصلاح موقعیت توسط دانش آموزان و تکوین و تعالی پیوسته هویت آنان بر اساس نظام معیار اسلامی، در چارچوب فلسفه و رهنامه نظام تعلیم وتربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است. حال، متولیان امر پاسخ دهند که با وضعیت موجود و جای خالی تدبیر و برنامه ریزی درست برای جبران خلأها و پیشرفت که سطح انتظار مردم را تا حد وجود معلم سر کلاس تنزل داده است، میتوان به این چشم انداز امیدوار بود؟