شهرآرانیوز؛ ۲۱ مهر ۱۳۱۶ در شهرستان بروجرد نابغهای به دنیا آمد که فارسی زبان نبود، اما خودش را وامدار فرهنگ و تاریخ این سرزمین میداند و میگوید: «ما از ابتدا هم ایرانی بودیم، اما زمان شاه عباس صفوی متأسفانه ارمنستان غربی زیر سلطه عثمانیها رفت و شاه عباس نتوانست آن را برگرداند. او فقط آنهایی را که کار حرفهای بلد بودند، به اصفهان برد. ارمنیها هم ناخواسته تابع عثمــانی هــا شــدند و بعد هم قتل عام آن هــا صورت گرفــت. عــدهای که بـــه ایــران بازگشتند، مهـــاجــــر بودند، اما در واقـــع به خــانه و وطــن خودشان بازگشتند.»
لوریس چکناواریان از پدر و مادری ارمنی زاده شد و وقتی پنج ساله بود، یک ویلن اسباب بازی برای خودش درست کرده بود تا از همان زمان به گوش همه برسـاند که سودای موسـیقــی در ســـر میپروراند.
لوریس از هفت سالگی معلم ویلن داشت و به صورت جدی فعالیت موسیقایی اش را آغاز کرد. به گواه مادرش، او آن قدر در موسیقی مستعد و توانمند ظاهر شــده بود کــه نزد هـر معلمـــی مـــی رفـــت، از عهده آمـــوزشــش برنمــی آمــد تـــا اینــکه در کــودکــی روانــــــــه هـنـــرســتان موســیقی تهران شد. او در چهارده سالگی ارکستر کلوپ ارامنه آرارات و در شانزده سالگی ارکستر سمفونیک تهران را رهبری و قطعاتی از بتهوون، باخ و خاچاطوریان را اجرا کرد.
همین منجر شد تا به اتریش برود و تا سال ۱۳۴۰ در آکادمی موسیقی این کشور در رشته آهنگ سازی و رهبری ارکستر تحصیل و پس از آن با بازگشت به ایران چندصباحی صداخانه ملی هنرهای زیبای کشور را مدیریت کند.
او بعد از آن به آمریکا رفت و در دانشگاه میشیگان به ادامه تحصیل پرداخت و در نهایت سال ۱۳۴۹ به ایران برگشت و علاوه بر فعالیت در رادیو و تلویزیون، چندین کنسرت نیز در تالار رودکی روی صحنه برد. البته او پس از انقلاب اسلامی به ارمنستان رفت و دوباره دهه ۷۰ به ایران بازگشت و به عنوان رهبرِ مهمان، اجراهای فراوانی را با ارکستر سمفونیک تهران داشت. دوره رهبری او بر این ارکستر ازجمله دورههای پرفروغ ارکستر سمفونیک تهران به شمار میرود. چکناواریان همان زمان با هنرمندانی ازجمله شهرام ناظری و عبدالحسین مختاباد همکاری میکرد.
چکناواریان تاکنون صدها اثر شامل اپرا، سمفونی و آثاری در زمینه موسیقی کر، مجلسی، باله، پیانو و خوانندگی و همچنین کنسرتوهایی برای پیانو، ویلن، گیتار، سلو و پیپا در کنار موسیقیهای متن فیلم ساخته و بسیاری از ارکسترهای مهم جهان را رهبری کرده است.
او که سبک کاری اش را تلفیقی از موسیقیهای کلیسایی، محرم و زورخانه میداند، مهمترین آثارش که در ایران اجرا شد «خسرو و شیرین» و «رستم و سهراب» است که حاکی از ارادت این هنرمند به فردوسی است. خودش میگوید: «یکی از آرزوهایم این بود که اپرای رستم و سهراب را بنویسم. پس از ۲۵ سال موفق شدم، چون میخواستم یک کار ملی انجام دهم؛ اثری که موسیقی اش ایرانی باشد و غرب زده و غریب نباشد.»
مطالعات چکناواریان در زمینه موسیقی زورخانه و تعزیه، موسیقی سوگواری و محلی ایران سالها طول کشید و او «رستم و سهراب» را در هشت ورژن مختلف نوشت.
چکناواریان «رستم و سهراب» را با الهام از ریتم «حسین (ع) ما در کربلا کشته شد» ساخت و با همان ریتم نوشت: «کنون رزم سهراب و رستم شنو...»
لوریس چکناواریان خالق قطعه «شب قبل از عاشورا» است. او این اثر را براساس شعر «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است / صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است / مکنای صبح طلوع» ساخته است. این قطعه را ارکستر سمفونیک البرز و گروه کر فیلارمونیک ایران به رهبری چکناواریان اجرا کرده است. او در مصاحبهای گفته است: «حماسه عاشورا یک تراژدی واقعی محسوب میشود که درک تمام عیار آن سنگین است و تنها کسانی که از بینش بزرگی برخوردار هستند، میتوانند وقایع روز عاشورا را درک کنند.»
چکناواریان که سال ۱۳۸۱ دارای نشان درجه یک هنر شد، علاوه بر موسیقی، نویسندگی و نقاشی نیز میداند. او نویسنده دهها داستان کوتاه و سراینده اشعار بسیاری است. او اسفند ۱۳۹۵ کتاب طنزی با عنوان «خرستان» را که شامل مجموعهای از داستانهای کوتاه طنز است، توسط نشر صدای معاصر منتشر کرد. همچنین، او همان سال نمایشگاه نقاشی هایش را با عنوان «موسیقی روی بوم» در نگارخانه استاد ممیز خانه هنرمندان ایران رونمایی کرد.