خاطرم هست سالها پیش روایتی از امام صادق (ع) خواندم که فرموده بودند: اگر شما عمق غم کربلا را درک کنید همان لحظه جان خواهید داد. سال هاست که ایام محرم این روایت در ذهنم نقش میبندد، اما از فهم آن عاجزم. شکی نیست غمهایی که در نیم روزی بر خاندان اهل بیت (ع) گذشت فراتر از تصور ذهنی ماست.
در روز عاشورا و در فاصلهای چند ساعته بزرگترین دردها بر امام حسین (ع) وارد شد. از غم شهادت نوزاد شش ماهه تا دیدن بدن چاک چاک جوان رعنای ایشان. هیچ وقت نمیتوانیم عمق غم سیدالشهدا (ع) را وقتی از بالای پیکر برادرش بازمی گشت درک کنیم. نقل است که امام اشکهای خود را با آستینشان پاک کردند و جملهای به زبان آوردند که همه ما در روضهها شنیده ایم که «الان کمرم شکست» هرکدام از اتفاقهای روز دهم سال ۶۱ هجری دردی است که به سختی میتوان آن را فهمید و درک کرد.
گاهی با خودم میگویم اگر آن زمان دوربینی بود تا صحنههای دهشتناک کربلا را ضبط میکرد و مثل امروز در شبکههای مجازی به اشتراک میگذاشت آیا توان صبر بر مصائبی را که به تصویر کشیده میشد داشتیم؟ اگر عکاسی آن صحنه تراژیک حضور خواهر بر پیکر بی سر برادرش را به ثبت میرساند و ما نیز در تلفن همراهمان آن را میدیدیم میتوانستیم زنده بمانیم؟
این روزها تصاویر و فیلمهای زیادی از شهادت کودکان و مادران فلسطینی در شبکههای مجازی منتشر شده است و ما حتی توان باز کردن این تصاویر را نداریم. حتما شما هم مثل من آن فیلم پسر فلسطینی را دیده اید. او بریده بریده به برادرش که در حال جان دادن است میگوید: «سامعنی؟» صدایم را میشنوی؟ مگر میشود این صحنه را ببینی و قلبت از جا کنده نشود؟ از کدام تصویر این روزهای غزه بگویم؟ همان قابی که کودکی بالای پیکر غرق به خون مادرش نشسته و با گریه به او نگاه میکند یا از چشمان متعجب و مملو از ترس آن پسر بچه فلسطینی که وقتی خانه شان بمباران شد خواب بود و حالا با ترس و لرز به تصویر نگاه میکند و مردی از پشت دوربین به او میگوید: «عزیزم آرام باش. تمام شد.»
به قول داستایوفسکی همه معارف جهان، در مقابل یک قطره اشک کودک معصومی که در زیر شکنجه، خدا را به یاری میطلبد، پشیزی ارزش ندارد. اما در روزهای گذشته تصویری در شبکههای خبری مخابره شد که تیر خلاصی بر وجدانهای ناآگاه دور و برمان بود. چند نفر از کادر درمان بیمارستان «الأهلی» غزه در کنار اجساد غرق به خون شهدا کنفرانس خبری برگزار کردند تا به همه دنیا نشان دهند چه قیامتی در غزه برپا شده است.
آرزوی هر سینماگری به تصویر کشیدن چنین سکانس و دکوپاژی است، اما گویا هنوز جهان بیرون بسیار جلوتر از تخیل هر هنرمندی است. اگر کنفرانس خبری رئیس بیمارستان الأهلی وسط تلی از پیکرهای شهدا دنیا را تکان ندهد دیگر هیچ چیزی تکانش نخواهد داد. میخواهم به اول سخن بازگردم. وقتی حضرت زینب (س) در کنار پیکر برادرش با ندایی بلند فرمود: «یا رسول ا... این حسین توست که غرق در خون است.»
این سخنان رسانه عاشورا بود. درست است که تصویری از صحنه خونین کربلا نداریم، اما کلام آتشین عقیله بنی هاشم در میان آتش و خون و در قصر یزید سبب ماندگاری کربلا شد. یاد جمله آن دختر اهل غزه افتادم که گفت: «ما میمانیم و هیچ جا نمیرویم تا تصاویر شهادتمان تا ابد شما را آزار دهد.» این روزها فلسطینیها در میان آتش و خون حتی با تحمل رنجهای فراتر از تصورمان ایستاده اند. چه ایستادنی...
نوشته ام را با جملهای از محمود درویش پایان میدهم.
اگر از تو درباره غزه پرسیدند پس بگو
در آنجا شهیدی است که شهیدی آن را حمل میکند
و شهیدی از وی عکس میگیرد
و شهیدی او را بدرقه میکند
و شهیدی بر وی نماز میخواند.