کتاب «پستچی پهپادی» در کتابفروشی‌ها شفیعی کدکنی: تنها پاسدار فرهنگ ایرانی در یک قرن اخیر، ایرج افشار بود + فیلم فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (۱۷ و ۱۸ مهر ماه ۱۴۰۴) + خلاصه داستان و زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ کارگردان «پدرخوانده» اولین فیلم ایتالیایی زبانش را می سازد فراخوان جشنواره هنر‌های شهری مشهد ۱۴۰۵ منتشر شد نسرین بابایی: سریال «شغال» برای من یک تجربه عمیق انسانی بود نگاهی به قسمت جدید «اکنون» | بازگشت جنجالی مجتبی شکوری معرفی برگزیدگان جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان برد پیت و جورج کلونی با یک فیلم طنز به سینما می‌آیند تغییر رئیس سازمان سینمایی تکذیب شد «بچه مردم» برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره کودک و نوجوان شد فتوکال مهمانان ویژه جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان | از عمو پورنگ تا سامان احتشامی محمد کاسبی در بیمارستان بستری شد + علت کتابی با آموزه‌های رهبری برای کودکان منتشر شد پژمان جمشیدی با «شاخ» به سینما می‌آید + عکس «رویای آمریکایی» آماده نمایش شد طرح بلیت نیم‌بهای «یوز» موفق عمل کرد | فروش میلیاردی در روز نخست اعتراضی سینمایی به جنگ در فیلم «ما»
سرخط خبرها

روزی روزگاری، پاییز عاشق!

  • کد خبر: ۱۹۰۲۰۱
  • ۳۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۷
روزی روزگاری، پاییز عاشق!
باران پاییزی چند روز پیش که بارانش همه غبار و دلتنگی خیابان را شست و بوی خاک نم خورده، دل رهگذران را چنان برد که زیر نم نم خنک و دلبرانه اش لحظاتی با چشمان بسته زندگی را عمیق نفس کشیدند.
شبنم کرمی
نویسنده شبنم کرمی

پاییز که از راه می‌رسد؛ منظورم آن روز‌هایی که با نسیمی خنک و آفتابی گرم، دوگانگی بی رمقی بر حال وهوای طبیعت خسته از دود و غبار دستاورد آدمیزاد رقم می‌زند نیست، از پاییزی می‌گویم که عاشق است. مانند باران پاییزی چند روز پیش که بارانش همه غبار و دلتنگی خیابان را شست و بوی خاک نم خورده، دل رهگذران را چنان برد که زیر نم نم خنک و دلبرانه اش لحظاتی با چشمان بسته زندگی را عمیق نفس کشیدند.

اطمینان دارم همه اشعار و واگویه‌ها و داستان‌های عاشقانه پاییز، این فصل عروسی رنگ‌ها و حافظه خیس خیابان‌ها و درختان سرخ را همین روز‌ها و لحظه‌ها رقم زده اند. همین دقایقی که آرزو می‌کنی کاش دنیا اکنون متوقف شود و این نسیم ملس تا ابد بوزد و ترنم باران گوش را بنوازد و بوی شیرین برگ‌های رنگین خاکی و نم خورده به مشام برسد.

از پس شیشه خیس پنجره، هم زمان با لذت دیدن برگ‌های زرد درختان که همراه با باد و باران در رقص و پایکوبی هستند در حال نوشیدن چای داغ، به مرور اخبار روز می‌پردازم؛ خبری نیست به جز: جنازه از پس جنازه! مرگ از پی مرگ! در گوشه گوشه دنیا، از هرات و زلزله‌های بی امانش تا غزه و ریزش بمب‌های ناجوانمردانه بر سر مردمان و کودکان مظلومش، تا سلاخی دلخراش یک هنرمند بزرگ، تا پیکر‌های به جا مانده از تصادفات روزانه در جاده‌ها و حتی یوزپلنگ مادری در کنار جاده‌ای دورافتاده که بوی جنازه توله اش روز‌ها و شب‌های متمادی او را به همان نقطه می‌کشاند!

حال کسی را دارم که در یک رستوران زیبا با فضایی دل انگیز نشسته و در حال خوردن غذایی بی نظیر، غرق لذت است که ناگهان کودکی پابرهنه با چند شاخه گل کم طراوت در دست، صورتش را به شیشه رستوران می‌چسباند و با حسرت به دهان پر مشتریان و ریخت وپاش روی میزهایشان نگاه می‌کند.

دیگر طعم غذا و حسن فضا را احساس نمی‌کنم، انگار لقمه دل چسب پاییز در گلویم چنان سخت شده است که نمی‌دانم با این حس خفگی چگونه دست وپنجه نرم کنم! همه آن احساس شاعرانه و حال خوش خودخواهانه عاشقانه پاییزی از سرم می‌پرد. به شهر پاییززده نگاهی دوباره می‌اندازم. باران زیبای پاییزی ادامه دارد، اما این سوی پاییز، مادر و کودکی در پناه پایه پلی از سوز سرما درهم پیچیده اند، نه از لباس گرم خبری هست و نه امیدی برای رسیدن به یک سرپناه.

کاش می‌شد مانند شعر‌ها و قصه‌ها روزی پاییز رویایی آن گونه بیاید که با حالی خوش بر دنیا رنگ شادی و عشق بپاشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->