محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ انتشار خبر ساخت نخستین سریال سعید نعمت ا... در شبکه نمایش خانگی از مدتها قبل امیدواری را برای ارتقای سطح قصه در مجموعههای این رسانه افزایش داده بود؛ زیرا نعمت ا... به عنوان یک نویسنده خوش ذوق که به خوبی رگ خواب مخاطب را در دست دارد، شناخته میشود و حضورش در یک پروژه بزرگ در شبکه خانگی میتوانست اتفاقات خوبی را رقم بزند. با این حال «پدر گواردیولا» در نخستین فصلش، حتی یک مجموعه متوسط هم نبود و بعید است در ادامه نیز بتواند جهشی را به سمت آثار درجه یک شبکه نمایش خانگی تجربه کند.
قصه «پدر گواردیولا» حول کشمکش دو شخصیت اصلی سریال، یعنی بیوک و اسماعیل، بر سر یک زن و البته مواد مخدر شکل میگیرد. بیوک که خودش مردی متأهل است، عاشق زن معتادی به نام زری شده است، ولی پس از اینکه مدتی به زندان میافتد، متوجه میشود که اسماعیل زری را به همسری گرفته و در انتظار تولد فرزند خود است. زری شخصیتی خنثی است که ظاهرا هیچ یک از این دو مرد را دوست ندارد و به چیزی جز مواد فکر نمیکند. زری و اسماعیل به همراه عدهای دیگر از افراد بزهکار، معتاد، زباله گرد و بی سرپناه، در یک سینمای متروکه زندگی میکنند و هر کدام قصه خودشان را دارند.
ایده سینمای متروکه انتخاب خلاقانه و جذاب سریال است، اما در عمل، سازندگان «پدر گواردیولا» نمیتوانند آن را به یک برگ برنده تبدیل کنند و حتی در بخشهایی از سریال، سکانسهای بیرون از سینما جذابتر از سکانسهای داخلی از آب درآمده اند. ظاهرا سعید نعمت ا... قصد داشته است در یک لوکیشن خاص که افرادی با جهان بینیهای متباین به اجبار در آن ساکن شده اند، «جمع» خلق کند؛ شبیه کاری که حمید نعمت ا... با ایده باغ مادری در سریال «وضعیت سفید» انجام داده بود.
سینمای «پدر گواردیولا»، اما باغ مادری «وضعیت سفید» نمیشود، زیرا شخصیتها از تیپ فراتر نمیروند، موقعیتها باورپذیر جلوه نمیکنند، کیفیت مؤلفههای فنی (مشخصا صدا، تصویر و نور) به نحوی نیست که سکانسهای داخلی را در قامت سینما تصویر کنند و مهمتر از همه اینکه بازیگران این سریال به جای نزدیک شدن به مخاطب با اکتهای ملموس، به فریاد زدن و اجراهای اغراق شده روی آورده اند.
یکی از بزرگترین نقاط ضعف «پدر گواردیولا» انتخاب بازیگران است. در این مجموعه پربازیگر، کمتر هنرپیشهای پیدا میشود که خصایل ظاهری او نسبت روشنی با نقشش داشته باشد. حمید فرخ نژاد در این اثر در نقش فوتبالیستی به نام اسماعیل نفر (معروف به گواردیولا) ظاهر شده که کارش از اوج شهرت به اعتیاد و کارتن خوابی رسیده است. فیزیک فرخ نژاد، اما نه در سکانسهای قسمت صفر (که به گذشته او میپرداخت) نسبتی با یک فوتبالیست حرفهای داشت و نه سینه ستبر و گردن افراشته این بازیگر به یک معتاد زباله گرد شباهتی دارد.
آرش عدل پرور که به عنوان یک خواننده شیک و مورد توجه نسل جوان شناخته میشود، در این سریال نقش فرد معتاد دیگری را بر عهده گرفته که خوانندهای دوره گرد است؛ در حالی که منهای خصلت خوانندگی، نه توانایی خاصی در بازیگری از او میبینیم و نه ظاهر زیبایش به فردی با این مختصات شباهت دارد.
به همین ترتیب هنگامه قاضیانی (در نقش عشرت نوری) هم نمیتواند در شمایل زنی که کارگر خانه مرد متمولی بوده و به عنوان همسر دوم او مورد ظلم واقع شده است، فروغی داشته باشد.
امیر مهدی ژوله که به واسطه پیشینه کمدی، فیزیک نحیف و چهره همدلی برانگیزش، بیشتر مناسب نقشهایی کمدی از سنخ کاراکتر کامبیز کامیاب در «دراکولا» ست، این بار در نقش حمیدرضا، چهره یک مرد تشنه قدرت را به خود گرفته است که مطلقا تناسبی با ویژگیهای ظاهری او ندارد.
این شخصیت با طراحی لباس ناموزونش، بیشتر به یک کارمند دون پایه یا کاسبی خرده پا شباهت دارد تا مردی که برای رسیدن به قدرت سیاسی حاضر است خواهر ناتنی خود را هم قربانی کند. در نقطه مقابل، مهران مدیری، در نقش بیوک همچنان یک بازیگر کارکشته نشان میدهد و اجرای او از خط بیرون نمیزند. در کمال تعجب، محمدرضا علیمردانی دیگر هنرپیشهای است که در این سریال نقش مکروک را جذاب و باورپذیر رنگ آمیزی کرده و سیامک صفری نیز، لااقل از لحاظ خصلتهای ظاهری، برای نقش پوری مناسب به نظر میرسد.