به گزارش شهرآرانیوز، دهه ۷۰ خورشیدی نوار کاستی با عنوان «سیاحت غرب» بین مردم و به خصوص جوانان دست به دست میشد. خاطرم هست که روزی این نوار به دستم رسید و چون توصیفش را از دوستانم شنیده بودم سریع آن را داخل ضبط گذاشتم.
پس از چند ثانیه صدایی نامفهوم به گوشم رسید. نخستین جملهای که شنیدم این بود: «و من مُردم.» دلهرهای در وجودم شکل گرفت. پس از گذشت دقایقی متوجه شدم این نوار درباره حال و احوال پس از مرگ است و با زبانی تمثیلی اوضاع مردگان را وصف میکند. بعدها متوجه شدم این نوار بر اساس متن کتاب «سیاحت غرب» آقا نجفی قوچانی تولید شده است.
تا سالها نمیدانستم کسی که این کتاب را با مقدمهای مفصل به چاپ رسانده است کیست؟ کتاب را که خریدم نام روی جلد این بود «ر. ع. شاکری»، اما باز هم گره ذهنی ام گشوده نشد. سالها بعد با استاد رمضانعلی شاکری آشنا شدم و فهمیدم که مصحح آثار و کسی که دست نوشتههای آقانجفی قوچانی را منتشر کرده، اوست.
رمضانعلی شاکری سالها در مشهد ریاست کتابخانه فرهنگ و هنر مشهد و کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی را بر عهده داشت. او به حق تاریخ شفاهی کتاب و کتابخانه در مشهد بود. شاکری در ۱۴ فروردین سال ۱۳۰۳ خورشیدی در شهر قوچان به دنیا آمد. او سالهای نخست تحصیل را زیر نظر پدرش مرحوم «ملاآقا بابا» در شهر قوچان گذراند. درآن زمان مکتب خانههای زیادی در شهر و جود داشت، اما در کنار آن مدارس جدید نیز در آن شهر تأسیس شده بود.
پدرش معتقد بود که تحصیل در مکتب خانههای قدیم تأثیری در رشد علمی او ندارد به همین دلیل با وجود مخالفتهایی که با حضور در مدارس جدید وجود داشت فرزندش را به یکی از مدارس نوین برد تا با روشی جدید درس بخواند. نخستین مدارس به سبک جدید در قوچان از حدود سال ۱۲۹۵ خورشیدی راه اندازی شد؛ از جمله آنها «مدرسه ملی احمدی»، «مدرسه مهرداد» و «دبستان ملی اسلامی» بود.
شاکری پس از پایان دوران ابتدایی در همان مدرسهای که تحصیل میکرد به عنوان معلم پذیرفته شد و در همان زمان به کمک دکتر حبیب ا... سیاح به آموختن دانش ابتدایی طب و زبان فرانسه مشغول شد. او فقط به درس خواندن کفایت نکرد و در کنار تدریس به دنبال آن بود تا تجربههای جدیدی را پشت سر بگذارد. در همان سنین کودکی به دنبال آموختن ساخت داروهای ترکیبی رفت و در داروخانهای در شهر قوچان مشغول به کار شد. او همیشه به دنبال فرصتهای جدید آموختن بود؛ چه این فرصتها در کتاب و نوشتن باشد چه در عرصههای تجربی مثل داروسازی.
هنوز چهارده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد. او فقدان پدر را تلخترین اتفاق زندگی اش میدانست. حالا اوضاع کمی فرق کرده بود. بار زندگی و مسئولیت حفاظت از خانواده به دوشش افتاده بود. در این ایام برای تأمین معاش خانواده و گذران زندگی، به انجام هر کاری که به وی پیشنهاد میشد، تن میداد. از آنجا که دیپلم ششم ابتدایی داشت و از خط و ربط نیکویی نیز بهرهمند بود، مشاغل آبرومندانهای همچون کار در اداره کشاورزی، دارالوکاله یا دفتر دادگستری را تجربه کرد.
شاکری در سال ۱۳۲۳ عزم مهاجرت به مشهد کرد. پنج سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۸ موفق به دریافت دیپلم متوسطه شد.
روحیه پرسشگری او سبب شد تا با جریانهای فرهنگی و سیاسی که در مشهد فعالیت داشتند آشنا شود؛ مکتبهای متنوع فکری همچون حزب توده، حزب پیکار، حزب میهن پرستان، حزب دموکرات ایران، حزب مردم، انجمن تبلیغات اسلامی، انجمن پیروان قرآن، کانون نشر حقایق اسلامی، مراکز تبلیغی بهاییگری و نیز جلسات آشنایی با افکار سید احمد کسروی. وی چندین بار به این جلسات رفته و با افکار و دیدگاههای او آشنا شده بود، ولی این نظرگاهها ذهن جست وجوگرش را اقناع نمیکرد. در همان ایام با استاد محمدتقی شریعتی آشنا شد.
استاد شریعتی که خود معلم دبیرستانهای مشهد بود با تأسیس کانون نشر حقایق در مشهد توانسته بود جوانهای زیادی را جذب اندیشه اسلامی کند. یکی از این جوانها رمضانعلی شاکری بود. با حضور او در اداره فرهنگ و به دلیل علاقه زیادی که به کتاب و کتاب خوانی داشت، در سال ۱۳۴۶ به ریاست کتابخانه فرهنگ و هنر مشهدانتخاب شد. در طول سالهای حضورش در آن کتابخانه، تحولات بزرگی ایجاد کرد. مدیریت کتابخانه فرهنگ و هنر مشهد آن قدر برای او اهمیت داشت که دست به تألیف کتابی درباره تاریخچه این کتابخانه زد. او حتی نام کتابداران و تصاویرشان را در کتاب ثبت کرده بود.
اسـتاد رمضانعلی شاکری و مرحوم استاد محمد تقی شریعتی
این مسئولیت تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شاکری به درخواست تولیت فقید آستان قدس رضوی به عنوان رئیس کارگزینی آستان قدس رضوی منصوب شد، اما به دلیل همان علاقه همیشگی اش به کتاب به عنوان نخستین سرپرست کتابخانه آستان قدس انتخاب شد. او توانست در طول پانزده سال حضورش در کتابخانه آستان قدس، فعالیتهای بسیاری درزمینه توسعه کتاب خوانی و حفظ نسخههای خطی این کتابخانه انجام دهد. استاد شاکری نویسندهای خوش قلم و فرهیختهای کوشا بود. او خاطرات زندگی خود را از کودکی تا نود سالگی در کتابی با عنوان «زیست نامه» به رشته تحریر درآورد.