به گزارش شهرآرانیوز نزدیک به یکسال از پرونده همسرکشی در محله پنجتن مشهد میگذرد. ششم آذر پارسال بود که مردی جوان مادر پنج فرزندش را بر اثر ضربوشتم با قفل موتور و زنجیر در خانهای که بچههایش هم حضور داشتند، به قتل رساند.
در تمام طول جلسات بازجویی، متهم بر این اصرار داشت که من همسرم را دوست داشتم و قصد کشتنش را نداشتم. اما با تمام دفاعیات وکیل و اظهارات متهم، او در حالی با اتهام قتل عمد روبهرو شده بود که نتایج تحقیقات نشان میداد، مرد جوان پس از قتل همسر، با بچههایش قورمهسبزیای را که مادر خانواده پخته بود، خورده و بعد ناهار، فیلم سینمایی دیدهاند.
با اعلام یک مورد فوت مشکوک از سوی اورژانس پزشکی به پلیس ۱۱۰، مأموران کلانتری گلشهر به پنجتن ۳۱ رفتند. با کشف جسد زنی جوان که با لباس خانگی در اتاق خواب افتاده بود، موضوع به بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گزارش شد.
با حضور قاضی صفری و تیم جنایی در محل، با تحقیقات اولیه مشخص شد که این زن از سوی همسرش به قتل رسیده است.
با دستگیری «علیرضا. آ» همسر مقتول و انتقال به کلانتری، او به ضربوشتم همسرش اذعان و اعلام کرد که پس از ضرب و شتم، او را هُل دادم که سرش به دیوار خورد و بیحرکت روی زمین افتاد. فکر کردم ادای غشکردن را درمیآورد، او را در اتاق رها کردم و پیش بچههایم در پذیرایی رفتم. بعد از چند ساعت فهمیدم که فوت کرده است.
با آغاز جلسات بازجویی، متهم در اظهاراتی صریح ضربوشتم مقتول را گردن گرفت و درباره ریشه اختلافشان اعتراف کرد که حنیفه (مقتول) چند وقت قبل به او پیشنهاد داد که از یکدیگر به صورت صوری جدا شویم تا او بتواند حقوق پدرش را بگیرد. ما حدود بیست سال قبل ازدواج کردهایم و پنج فرزند داریم. من هم موافقت کردم و خطبه طلاق جاری شد، بعد هم او را صیغه کردم و زیر یک سقف بودیم.
همزمان زن دیگری به صورت عقد موقت گرفته بودم که همسرم متوجه شد. بعد از مدتی متوجه تغییر رفتار و وضعیتش شدم، سر همین موضوع با هم درگیر بودیم و کتککاری هم داشتیم. یکبار به بهانهای از خانه رفت و چهار روز نیامد، تلفنش را هم جواب نمیداد. بعد از چند روز که دیدمش، فهمیدم با کسی ارتباط دارد.
مدتی تعقیبش کردم و یکبار در خیابان زدمش و گوشیاش زنگ خورد که بدون حرف زدن وصلش کردم، یک مرد غریبه پشت خط بود و گفت: «سلام چه خبر عزیزم؟» دیگر نتوانست توجیه کند، برای همین دوباره کتکش زدم و به همان شماره زنگ زدم و به مرد غریبه گفتم: «خجالت نمیکشی با زن شوهردار رابطه داری؟» مدعی شد که نمیدانسته شوهر دارد و مهر طلاق هم در شناسنامهاش خورده بود و ادامه داد: «من زنت را از گوشه خیابان جمع کردم و برایش خانه اجاره کردم.»
بعد مدتی توانستم همان خانه را پیدا کنم، وسایلی نداشت و تنها یک پتو، بخاری و دو تا حوله داشت. گوشی زنم را بررسی کردم و متوجه شدم، همان مرد غریبه رفته شمال و ۲۰۰ میلیون تومان پولی که برای خرید خودرو کنار گذاشته بودیم و به او سپرده بودم، به این فرد داده است. ما قصد داشتیم دخترمان را عروس کنیم. زنم را تحت فشار گذاشتم و فهمیدم که قبل از طلاق صوری نیز با این مرد ارتباط داشته است و اصلا حقوق پدرش بهانه بوده است.
در ادامه رسیدگی به پرونده، متهم به محل جنایت بازگردانده شد و در مقابل قاضی صادق صفری آنچه رخ داده بود را بازسازی کرد.
براساس اظهارات متهم، ساعت ۱۱ صبح زمانی که یکتا دختر بزرگش (سیزدهساله) مدرسه بود و مابقی فرزندانش هفدهساله (پسر بزرگ)، نه، هشت و سهساله در خانه بودند، او با همسرش دعوا میکند. مرد چهلودو ساله ادامه داده است که همسرم را درون اتاق بردم و در را بستم و او را با زنجیر سیمی که دارای حفاظ شلنگ (مخصوص موتورسیکلت) بود زدم و هُلش دادم که سرش به دیوار خورد و بیحال روی زمین افتاد.
فکر کردم ادا درآورده و همانطور رهایش کردم. بعد با فرزندانم نشستیم و قورمهسبزی خوردیم، بعد هم سیگار کشیدم و فیلم دیدم که یکتا دخترم از مدرسه آمد و رفت توی اتاق، وقتی برگشت گفت مامان تکان نمیخورد، گفتم ادا درآورده است. بعد از آن خواهرم به خانه آمد و رفت توی اتاق و گفت چهکار کردهای اینکه فوت کرده است، رفتم دیدم نفس نمیکشد، به اورژانس زنگ زدیم که آمدند و پس از معاینه مرگش را اعلام کردند.
در حالی در ادامه، جلسات بازجویی آغاز شد که متهم در پاسخ به قتل عمد همسر سیوپنج سالهاش مدعی شد که قصد کشتنش را نداشتم و او را طوری نزدم که بمیرد، بعد از اینکه سرش به دیوار خورد فکر کردم غش کرده است.
امیرحسین، پسر هفده ساله این خانواده، درباره اتفاقی که آن روز افتاده بود، اظهارات پدرش را تأیید کرد و گفت که اختلاف پدر و مادرم از آنجا شروع شد که مادرم برای دریافت حقوق پدرش طلاق گرفت. بعد پدرم متوجه شد که او با فرد دیگری ارتباط دارد و چند روز دعوا میکردند تا اینکه روز حادثه توی اتاق رفتند و در را قفل کردند. صدای دعوایشان میآمد و مشخص بود پدرم با زنجیر قفل موتور مادرم را میزند. بعد هم پدرم تنها بیرون آمد و مادرم روی زمین افتاده بود.
در ادامه دو فرزند متهم با حضور در دادسرا از قصاص پدرشان گذشتند و رضایت دادند. پدر متهم نیز بهعنوان قیم نوههای خردسالش به دادگاه آمد و از طرف آنها رضایت داد که متهم قصاص نشود. در ادامه نیز مشخص شد که متهم از ازدواج جدیدش یک فرزند هم دارد.