به گزارش شهرآرانیوز جمال تصمیمش را از قبل گرفته بود و همهچیز برایش تمام شده بود. از لحظهای که کلت ۱۸ میلیون تومانی به دستش رسید، نقشه نهایی را در ذهنش مرور کرد و تلفن را برداشت و شمارهای گرفت. تلفن وصل شد و مرد جوان بدون هیچ سلاموعلیکی، بدون مقدمه گفت: «حمید، میگن بابا مرده، نمیدونم راسته یا دروغه، کجایی؟ بیا با هم بریم ببینیم چه خبره.»
ساعتی بعد دو مرد سوار پژو ۲۰۶ سفیدرنگ بهسمت مقصدی نامعلوم میرفتند. در طول مسیر، جمال با فردی بهنام علی در تماس بود و از او میخواست خودش را به جایی برساند. نیمساعتی گذشت و خودرو در بیابان متوقف شد. حمید به درخواست برادرزنش از خودرو پیاده شد که چشمش به قاسم (یکی از آشنایانش) افتاد.
با تعجب پرسید: «این اینجا چه میکند؟»، اما جمال بهجای پاسخ با گوشیاش چندین صوت پخش کرد که صدای نازک حمید و یک زن در فضای بیابان پیچید. چشمان جمال به خون نشسته بود و با فریادی شبیه نعره از حمید پرسید: «چند وقت با همسر من رابطه داشتی؟»
مرد جوان منمنکنان ماجرا را انکار کرد که جمال پاسخش را با اسلحه کلت داد و گلولهای بهسمت حمید شلیک کرد. گلوله گوش حمید را با خود برد و حمید روی زمین افتاد. جمال داد کشید تابهحال کسی با یک گلوله نمرده است و با تیغ موکتبری ضرباتی روانه گردنش کرد و قاسم نیز پا پیش گذاشت و چند ضربه چاقو هم او زد.
دوم اردیبهشت بود که مردی جسد غرقبهخون جوانی تنومند را که روی صندلی عقب پژو ۲۰۶ افتاده بود، به پاسگاه هلالی مشهد آورد. راننده مدعی شد که جسد متعلق به دامادشان است و انگشت اتهام را بهسمت پدر خودش چرخاند. با اعلام موضوع به بازپرس ویژه قتل و حضور تیم جنایی در پاسگاه، مشخص شد که مقتول حمید است و راننده جمال نام دارد. جمال در تشریح چگونگی قتلی که پدرش مرتکب شده بود، زمینه دستگیری پیرمرد را مهیا کرد، اما پیرمرد همان ابتدای کار آب پاکی را روی دست همه ریخت و اعلام کرد که این کار را نکرده است.
در این اوضاع بود که قاضی صادق صفری، بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، فرضیه قتل از سوی جمال را مطرح کرد و این فرد برای بازجویی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی خراسانرضوی قرار گرفت. زمان زیادی از آغاز بازجوییها نگذشته بود که جمال اتهام قتل را پذیرفت و پای مسائل ناموسی را به میان کشید.
بررسیهای بعدی نشان داد که او چند وقت پیش از همسرش (مریم) جدا شده و حضانت دخترش را به همسرش واگذار کرده بود و پسرش نیز با خودش زندگی میکند. همین موضوع اظهاراتش درباره مسائل ناموسی را خدشهدار کرد.
اما در ادامه، جمال که انگار دنبال یک گوش شنوا میگشت تا درددلهای سالهای گذشتهاش را بازگو کند، اعلام کرد که موضوع خیانتهای همسرش را ابتدا خواهرش (سمیرا) به او گفته است. براساس اظهارات سمیرا، حمید (شوهرش) با مریم (همسر برادرش) ارتباط داشته است.
مرد جوان این اظهارات را قبول نکرد و آن را تهمت دانست تا اینکه سمیرا اعلام کرد روی گوشی شوهرش نرمافزار ضبط صدا نصب کرده است و بعد هم صوتهایی منتشر کرد که نشاندهنده عمق روابط غیراخلاقی حمید و مریم بود. همچنین، سمیرا اعلام کرد که روزی گوشیاش را در حالت فیلمبرداری روی دکور خانه گذاشته و بهبهانه اینکه پای عابربانک کار داشته است، شوهر و همسر برادرش را تنها گذاشته است.
جمال با دیدن این فیلم دیگر مطمئن شده بود که با یک خائن زیر یک سقف زندگی میکند و بعد از آن نیز بدون اینکه فشاری روی همسرش بیاورد و اصل موضوع را به او بگوید، از شش ماه قبل با این بهانه که همسرش با یک بنگاهی ارتباط دارد، مقدمات طلاق را چیده بود. اما مشکل اصلی آنجا بود که آشنایانی که از متن زندگی آنها اطلاعی نداشتند، تقصیر این طلاق را به گردن جمال انداخته بودند و پشتسر او بدگویی میکردند؛ موضوعی که میتوان آن را یکی از دلایل اصلی این جنایت بیان کرد.
سمیرا از افرادی بود که باید اظهارات برادرش را تأیید میکرد. او در جلسات بازپرسی در پاسخ به پرسشهای قاضی صفری، اعلام کرد که از هفت سال قبل متوجه ارتباط سمیرا و حمید شده است. اول موضوع را پای حسادتهای زنانه گذاشته است، اما از حدود سه سال قبل اقدام به تهیه فیلم کرده است تا ادعاهایش را ثابت کند. دفعه اولی که متوجه این ارتباط شده، با همسرش دعوا راه انداخته و رابطه را قطع کرده است؛ اما بعد از مدتی دوباره مشکوک شده و اینبار روی گوشی همسرش نرمافزاری نصب کرده و متوجه ارتباط دوباره آنها شده است.
او رابطهاش را با مریم قطع میکند، به این امید که شاید جلوگیری از ملاقات آنها، به این ارتباط پایان دهد و البته در این مدت هیچچیزی به خانوادهاش نگفته بود. اما دگربار به شواهدی دست یافته که تأییدکننده رابطه بوده است. به گفته خودش دیگر خسته شده و پیگیری نکرده است تا اینکه جمال مستندات را روی گوشی خواهرش دیده و او را وادار کرده است که آنها را برایش ارسال کند.
سمیرا در پاسخ به اینکه آیا از تصمیم جنایی برادرش خبر داشته یا نه، مدعی شد زمانی متوجه شده که جمال، تلفنی در یک جمله گفته است که تمام شد و او گریه کرده است.
در طول تحقیقات این پرونده که مستندات سمیرا نیز ضمیمه آن شده بود، قاسم خودش را در جایی گموگور کرده بود که دست هیچ بشری به او نرسد. قاسم برادر داماد کوچک خانواده بود و پدرش برای پیگیری پرونده درحالی با درخواست مقام قضایی به دادسرا آمد که قول همکاری داد و خیلی زود قاسم را تحویل دادند.
قاسم در بازجوییها مدعی شد که اصلا از اختلاف جمال و حمید اطلاع نداشته و این جمال بوده که به او زنگ زده و خواسته است با موتور و چراغخاموش شبانه به جایی در حوالی منطقه سیدی بیاید. در مسیر چندباری گم شده و باز جمال به او آدرس داده است. بعد از رسیدن و دیدن حمید و شنیدن صدای ضبطشده او و همسر جمال، متوجه خیانت او شده و بعد از شلیک گلوله یک خراش با چاقو روی گردن مقتول انداخته است. این درحالی است که قاسم با اتهام معاونت در جرم روبهروست.
جمال نیز در برابر این سؤال که در طول مسیر با چه کسی تلفنی صحبت کرده است و علی کیست، اعلام کرد که برای ردگمکنی و اینکه حمید متوجه نشود، اسم قاسم را در گوشیاش به علی تغییر داده است.
بعد از اظهارات قاتل در مراحل مختلف بازجویی که بنا به تشخیص کارشناسان پزشکیقانونی، شلیک گلوله به گوش و سر علت اصلی مرگ بوده است، او در بازسازی صحنه قتل -که گزارش آن در همین صفحه منتشر شد- همه حرکاتش را لحظهبهلحظه تشریح کرد. از زمانی که اسلحه را با پنج گلوله به ۱۸ میلیون تومان از فردی خریده و اصلا اسلحه را امتحان نکرده است تا جایی که اسلحه را زیر صندلی خودرو مخفی کرده و در بزنگاهی شلیک کرده است.
آخرین اقدامی که در پیگیری این پرونده ثبت شده است، درخواست قصاص از سوی پدر مقتول است که خواستار اشد مجازات برای قاتل پسرش شد.