به گزارش شهرآرانیوز وقتی امید و ایمان، دوقلوهای غُدِ محمدهادی، او را جلو چشم مادر و داییها و عموها بغل میکنند و میزنند زیر گریه، تازه چند ثانیه از خوردن مهر آبی رنگ «افسرنگهبان خارج» کف دستش میگذرد. او یک سال گذشته را در سالن ۲ زندان وکیل آباد گذرانده است برای جرمی که دو دلیل بیشتر ندارد؛ بی احتیاطی و بدشانسی. روزهای بعد، «نداری همیشگی خانواده» هم اضافه میشود تا او نتواند خسارتهای آتش سوزی مغازه را بدهد و بشود زندانی جرائم غیرعمد مالی.
محمدهادی در یک سال گذشته -چه در زندان و چه در راهروهای دادسرا- شبیه به خودش زیاد دیده است؛ آدمهای معمولی که روال عادی زندگی را میگذراندها ند، صبح میرفته اند سرکار، سرشب نان و میوهای میگرفته و شب با خانواده مینشسته اند کنار سفره شام، اما یک بدشانسی، یک اشتباه، یک بی احتیاطی و غفلت، مهر نامرئی، اما پیدای «زندانی» را میکوبد روی پیشانی شان تا شرمنده، انتظار دست کارگشای آشنایی را بکشند که در بیشتر مواقع هم «نیست» و ناامیدشان میکند. این است که معمولا سرشکستهتر از شبهای قبل روی تخت فلزی زندان سر بر بالین میگذارند؛ چون نمیدانند تا کی باید در زندان بمانند و اصلا از کجا و چطور بدهی مردم را بدهند.
مردم، اما عجیب اند؛ درست است که چندتا از همین مردم با شکایتشان محمدهادی و امثال او را به زندان فرستاده اند، اما چند تا از همین مردم هم هستند که سبب آزادی او و امثال او میشوند؛ چندتایی که اهل «مشهد مهربان» هستند و باور دارند «دریا از قطرههای کوچک تشکیل شده است».
همه ما در زندگی تاریخهای خاصی را به نام خود سند زده ایم؛ تاریخ تولد، تاریخ ازدواج، تاریخ پدرشدن یا مادرشدن. محبوبه هم از این قاعده مستثنا نیست. او ۴۴ سال پیش روزهایی از تقویم سال ۱۳۵۸ را به نام خود سند زده، یک تاریخ را وقتی که ازدواج کرده و یک تاریخ را وقتی که پسرش به دنیا آمده است؛ اما او تاریخهای دیگری هم به نام خود دارد؛ یکی را البته با تلخی بسیار به خاطر سپرده و دیگری را با ته مزهای از امید و شیرینی.
اولی ۲۶اردیبهشت۱۴۰۲ است که بازداشت و روانه زندان تربت حیدریه میشود. ماجرا از سفتههایی آب میخورَد که او برای یک شراکت کاری نافرجام به کسی داده است. کسی که آشنای یکی از دوستانش است و میخواهد شریک کار شانزده ساله محبوبه شود. محبوبه یک تولیدی لباس فرم مدارس را میگرداند و فردی میخواهد ۶۰ میلیون تومان در کار او سرمایه گذاری کند. پیشنهاد خوبی است و میتواند حوزه کار او را گسترش دهد؛ اما جهان، جهان کرونایی سال ۱۳۹۹ است و همه مدارس، هنوز باز نشده، یک باره تعطیل میشوند تا آموزش مجازی کار تعلیم وتربیت را جلو ببرد. دانش آموز نشسته در منزل هم که لباس فرم نمیخواهد.
همین میشود که سرمایه گذار بیست روز بعد از دادن پول، آن را طلب میکند؛ پولی که حالا خرج خرید پارچه و حق الزحمه خیاط شده است و نیست که برگردانده شود. محبوبه تا تیرماه سال بعد عوض پول، پارچههایی را به سرمایه گذار میدهد که برای سال تحصیلی آینده پیش خرید کرده است و به مرور به دستش میرسد. رسیدی هم میگیرد که طلب سرمایه گذار را داده است و سفتههایی را طلب میکند که به عنوان ضمانت به او داده است: گفت دست باجناقم است و میآورم. جلو چند شاهد رسید گرفتم که طلبش را داده ام. گذشت تا چهار ماه بعد که یک ابلاغیه برای من آمد به نام خانم همان سرمایه گذار.
من سفتهها را بی نام داده بودم، برای همین هرچه گفتم این خانم طرف حساب من نیست و این شاهد و این امضا، کارگر نیفتاد و محکوم شدم. بازداشت شدم. ۱۰ شب در بازداشتگاه بودم تا برادر بیچاره ام خودرو زیرپایش را به عنوان مال معرفی کرد تا من را به بند باز منتقل کنند. برای شراکتی که روی کاغذ دوازده روز بیشتر عمر نداشت، من را به پرداخت ۶۴ میلیون تومان محکوم کردند. بالاخره بعد از چهار ماه و چند روز خودم توانستم ۱۰ میلیون تومان واریز کنم، ستاد دیه هم ۵۴ میلیون تومان از بدهی را تقبل کرد تا ۳۰شهریور۱۴۰۲ آزاد شوم.
محبوبه آن قدر از این اتفاق دل شکسته است که حتی امروز هم با گفتنش به گریه میافتد. بیشتر از همه غصه پسرش را میخورد که روزهای سختی را گذرانده است: من خودم سرپرست خانوار هستم و زبانم گویا نیست که بگویم در این مدت به من و فرزندم چه گذشت. این زندانی که به ناحق دچارش شدم، سوای آسیبهای روحی و جسمی بی شماری که به من و فرزندم زد، از لحاظ اقتصادی هم کلی تبعات درپی داشت. در مدت زندان، چون نتوانستم به تماس مدارس پاسخ بدهم، سفارش هایشان را به کس دیگری دادند. این است که این زندان زندگی ام را ویران کرده است.
درست است که میگوید ویران، اما دلش میانه همین ویرانی، برای روزهای آینده خیلی گرم است. او شنیده است که مردم زیادی از محل طرح «مشهد مهربان» در پرداخت جریمه اش مشارکت کرده اند. همین باعث میشود بگوید: یکی در حق من بی معرفتی کرد، اما خیلیها کمک کردند تا بگویند همه مردم بی معرفت نیستند.
«گم کردن» برای هرکدام از ما معنیای دارد؛ مصداق خیلی هایمان برای این مفهوم، گم شدن یا سرقت یکی از وسایل شخصی است. در بیشتر مواقع هم قادر به جبران خسارت مالی ناشی از این فقدان هستیم، اما رضا تعریف دیگری از آن دارد، چراکه هم چند سال از عمرش را پایش داده است و هم همه داروندارش را. او سال هاست در بازار طلا کار میکند و به اصطلاح «طلای کیفی» میبرد به شهرستان ها.
سال ۱۳۹۲ در یکی از این سفرهای کاری، کیف همراهش با چند کیلو طلا دزدیده میشود و او تا باخبر شود، کار از کار گذشته است. آن زمان ساکن تهران بود و سر همین موضوع میافتد زندان. دو سال میگذرد تا سرقت تأیید میشود و او با وثیقه بیرون میآید. حالا باید بدهی هایش را به صاحبان طلا بدهد. طلبکارها چند نفر هستند و فروش همه وسایل خانه و زندگی هم کفاف طلبشان را نمیدهد.
درگیریهای آقارضا برای پراداخت بدهیها ادامه دارد تا اینکه ۲۸دی۱۳۹۹ برای شکایت یکی از طلبکارها میافتد زندان. از آنجا که در آن روزها ساکن مشهد است، میشود زندانی وکیل آباد مشهد. یا باید دوونیم کیلو طلا بدهد یا در زندان بماند. تکاپوی خانواده شروع میشود، اما مگر به همین سادگی هاست جورکردن این مقدار طلا. نهایتا با همه تلخی ها، دوندگیها و گریهها و حسرت ها، یک سال و هفت ماه طول میکشد تا زمینه آزادی اش فراهم شود. در مرحله قبل، قاضی برای حدود دو کیلو طلا، اعسار زده بود که ماهانه پنج گرم آن پرداخت شود و مانده بود ۴۶۰ گرم طلای دیگر که حدود یک میلیارد تومان ارزش دارد!
خود خانواده ۱۸۵ میلیون تومان جور میکند، در ادامه با مساعدت ستاد دیه، ۶۰۰ میلیون تومان وام میگیرند و در نهایت هم ۱۸۰ میلیون تومان به صورت بلاعوض از طریق طرح «مشهد مهربان» به آنها داده میشود تا رضای پنجاه ودو ساله در ۳۰شهریور۱۴۰۲ از زندان بیرون بیاید.
همسر آقارضا که در همه این مدت پیگیر پرداخت بدهیهای همسرش بوده، این روزها خیلی خوش حال است، اما وقتی به روزهای تنهایی شان فکر میکند، بی اختیار صدایش ترک میخورد و لرز برمی دارد: ما از لحاظ کیفیت زندگی موقعیت بدی نداشتیم، اما یک باره همه چیز به هم ریخت و از عرش آمدیم به فرش. برای همین خیلی رویمان فشار بود؛ هم روی من، هم روی پسر و دخترم. از یک طرف باید برای جورکردن بدهیها میدویدیم و از طرفی، اجاره خانه و خرج زندگی خودمان بود. آن قدر اوضاع دشوار بود که به ناچار رفتم زیر پوشش کمیته امداد. دوست نداشتم، اما مجبور بودم.
او از آقارضا میگوید که همیشه کمک حال اقوام بوده است، اما وقتی خودش به مشکل خورد، کمتر کسی پای کارش ماند: وقتی عزیزتان در زندان است، نگاهی که به شما میشود، خیلی بد است. بعضی جاها دلتان میگیرد و میترکد. پسرم که بزرگتر بود، بهتر درک میکرد، اما دخترم مدام حس میکرد که در مدرسه یک جور دیگر به او نگاه میکنند. حتی دوست نداشت در جمعهای خانوادگی حاضر شود، چون پدرش نبود.
آهی میکشد و ادامه میدهد: پول را میشود به هر ترتیب به دست آورد، اما نبودن آدمها را نمیشود با چیزی جبران کرد؛ نبودن آدمها زخمهایی به روح آدم میزند که اثرش تا مدتها هست.
همسر آقارضا میداند اگر به خودشان بود، او حالاحالاها در بند میماند، اما مهربانی مردم در طرح «مشهد مهربان» بوده که شوهرش را به جمع خانواده برگردانده است: همسرم اوایل خیلی به هم ریخته بود. حتی گریه میکرد، میگفت من در زندان میپوسم و درنمی آیم با این بدهی؛ اما با پول مردم شوهرم از بند خلاص شد. بدهیها همچنان برقرار است، اما بودنش در کنار ما غنیمت بزرگی است. او پشتوانه زندگی من و بچه هاست. خانواده ما از مردم ممنون است. کمک آنها ما را دوباره خانواده کرد. بلافاصه بعد آزادی به حرم رفتیم تا شکر محبتشان را به جا بیاوریم.
مهدی ابراهیمی
معاون اجتماعی و مشارکتهای سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد
سال هاست که جمع آوری کمکهای مردمی برای آزادسازی زندانیان به روشهای گوناگون در کشور درحال اجراست. همین نگاه خیرخواهانه و شور کمکهای مردمی سبب شد که سال گذشته شورای اجتماعی محلات مشهد پویش «مشهد مهربان» را راه بیندازد.
هدف اصلی شکل گیری این پویش، استفاده از ظرفیت شوراهای اجتماعی محلات برای آزادسازی زندانیان جرائم غیرعمد و هم سوکردن نیتها و مهربانیهای مردمی است.
شورای اجتماعی محله فهرست زندانیان محله را میگیرد و با ابتکارات خاص خودش اقشار مختلف مردم را پای کار میآورد. در این جریان، تعداد آزادسازیها معیار نیست و بیش از هر چیز دنبال همدلی و هم بستگی اجتماعی هستیم؛ امری که در سه سال گذشته رشد خوبی داشته و توانسته است به ترتیب در هر سال، مشارکت ۲ هزار نفر، ۱۰ هزار نفر و ۲۲هزار نفر را رقم بزند.
پویش «مشهد مهربان» با هدف ترویج اخلاق اجتماعی در مشهد ماه رمضان گذشته از طریق آزادسازی زندانیان جرائم غیرعمد آغاز شد، اما به همین محدود نماند و با محوریت کمک به دانش آموزان بازمانده از تحصیل ادامه یافت و موفق شد نزدیک به ۳ هزار بسته تحصیلی و کمک هزینه تحصیلی برای کمک به دانش آموزان محروم، از مردم جمع آوری کند.
اکنون در پویش مردمی «مشهد مهربان» علاوه بر جمع آوری کمک هزینه تحصیلی، خدمات دیگری ازجمله مشاوره به خانواده ها، پیداکردن کار برای خانوادههای نیازمند شغل و تهیه سرویس مدرسه برای کودکان محروم توسط مردم علاقهمند به کار خیر انجام میشود.
حسین باغگلی
رئیس سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد
پویش «مشهد مهربان» فضایی برای مشارکت همگانی مردم است تا هر شهروندی که اراده کند، بتواند در این پویش مردمی شرکت کند.
هدف از اجرای «مشهد مهربان» زمینه سازی برای مشارکت و انسجام اجتماعی بوده که از سه سال پیش در شهر امام رضا (ع) درحال برگزاری است. استقبال خوب شهروندان از این پویش، مشارکت ۳ هزار نفر در سال اول را به ۲۲ هزار نفر در سال سوم رسانده است که نشان دهنده فرهنگ سازی صحیح این امر پسندیده بوده است.
در دنیای مدرن، متولیگری سازمانهای اجتماعی برای رتق وفتق امور جامعه و ضرورت مشارکت اجتماعی مردم کم شده و حرکت به سمت معرفی خیران کلان رفته است، درحالی که از نظر تربیتی و فرهنگ سازی در نگاه اسلامی این امر مطلوب نیست، بلکه باید در همه زمینهها این مشارکت را ایجاد کنیم و اجازه دهیم هرکسی با هر توان در این امور شرکت کند.
پویش «مشهد مهربان» فضایی برای مشارکت همگانی فراهم کرده است که در دو دوره ازجمله آزادسازی زندانیان جرائم غیرعمد و تحمیلی کودکان بازمانده از تحصیل برگزار شده است و مردم با هر توان مالی، در این پویش شرکت کرده اند.
جواد غفاریان قدیرزاده طوسی
مدیر نمایندگی ستاد دیه استان
ستاد دیه نهادی مردمی است که مردم آن را اداره میکنند، اما مسئولیت اجتماعی شهرداری و شورای شهر ایجاب میکند که به این دستگاه کمک کنند. پیش از راه اندازی پویش «مشهد مهربان»، برای آزادسازی زندانیان جرائم غیرعمد در استان خراسان فقط یک مراسم گلریزان در ماه مبارک رمضان برگزار میشد، اما به برکت هم گراییها و همدلی ها، در سه سال گذشته تعداد گلریزانها خیلی افزایش یافته است. امسال با همدلی و مشارکت سیزده منطقه شهرداری مشهد ۲۷ گلریزان داشتیم که برگزاری سیزده گلریزان با خود شورای اجتماعی محلات مشهد بود.
خیلیها مثل ما باور دارند جای زندانیان جرائم غیرعمد که نان آور خانواده هستند، در زندان نیست، برای همین امسال بیش از ۲۲هزار نفر در این امر بزرگ اجتماعی نقش داشتند و بیش از ۸۰۰ میلیون تومان در پویش «مشهد مهربان» جمع آوری شد که با آن چهل نفر از زندان آزاد شدند. مجموع بدهی این افراد ۱۳ میلیارد تومان بود که شاکیان از ۲ میلیارد تومان آن گذشتند و ۸میلیارد تومان از آن را نیز «کارگروه ویژه اعسار» قسط بندی کرد و مبلغی را هم خود مددجویان تهیه کردند و در نهایت ستاد دیه با همکاری پویش «مشهد مهربان»، یک میلیاردو۸۰۰میلیون تومان برای آزادسازی این زندانیان پرداخت.
در چنین پویشهایی کمیت امر مهم نیست، ولی کیفیت کار که همان حضور مردم است، بسیار اهمیت دارد. باید هرچه میتوانیم از این پویشها حمایت کنیم، چراکه حضور مردم یعنی به دست آوردن بهترین نتیجه.
زهرا نجف زاده
فعال اجتماعی
«مشهد مهربان» از طرحها و ایدههای خوبی بود که به همت اعضای شورای اجتماعی محلات و مردم مهربان شهرمان رقم خورد. خداراشکر در این طرح بیش از ۲۲ هزار شهروند مشارکت کردند که به جرئت میتوان همین مشارکت زیاد را نقطه قوت این پویش دانست. زمانی که این پویش در منطقه ۴ و البته محله ما در پنجتن بنا بود برگزار شود، تصور عموم ما این بود که میزان مشارکت مردم به دلیل اوضاع اقتصادی نامطلوب، کم باشد؛ اما این تصور کاملا اشتباه بود و جزو مناطقی بودیم که اهالی بیشترین مشارکت را در این پویش داشتند. این بیانگر رأفت و همدلی زیاد مردم مناطق کم برخوردار است. یکی از ویژگیهای این طرح، استفاده از ظرفیتهای مردمی بود.
در ستاد مردمی شهید گمنام در جوار گلزار شهید گمنام بوستان ارم از نیمه شعبان یعنی از میلاد صاحب الزمان (عج) تا آغاز دهه کرامت، طرح مشهد مهربان را در حاشیه همه برنامههای فرهنگی اجتماعی برگزار کردیم و بازخورد خوبی گرفتیم. در سایر برنامههای خیابان مهدوی، ایام ماه مبارک رمضان و... نیز با استقبال هزاران شهروند همدل و مهربان روبه رو بودیم. در کنار این مشارکت ها، بعضی بانوان محله که مشاغل خرد خانگی داشتند هم پای کار آمدند و در حاشیه مراسم ها، سود حاصل از فروش محصولاتشان را برای آزادی زندانیان جرائم غیرعمد اختصاص دادند تا زمینه آزادی این زندانیان غیرعمد را فراهم کنند.
ازجمله کارهای دیگری که برای معرفی این پویش انجام دادیم، این بود که با مساجد محله صحبت کردیم و در مراسمها و برنامههای شاخصی که برگزار میکردند، برای مشارکت حداکثری مردم اقدام میشد. گود کشتی که در ماه مبارک رمضان هم برگزار میشد، هر شب با معرفی پویش و گلریزان، جمع زیادی از ورزشکاران در آن مشارکت میکردند. پویش «مشهد مهربان» میتواند یادآوری کوچکی باشد از خلق وخوی مردم شهرمان که نشئت گرفته از حضور امام مهربانی هاست.
نجمه نظریان
فعال اجتماعی
حدود یک سال پیش با شورای اجتماعی محلات مشهد آشنا شدم و به عضویت این شورا درآمدم. حوالی زمستان ۱۴۰۱ باخبر شدم پویشی به نام «مشهد مهربان» با هدف آزادی زندانیان جرائم غیرعمد در مشهد برگزار میشود. با کمک اعضای شورای اجتماعی محله امام رضا (ع) ظرفیتهای محله ازجمله مساجد، حوزه علمیه، مدارس و مکانهای پرتردد را شناسایی کردیم، سپس به میان هم محلهای هایمان رفتیم و این پویش را معرفی کردیم. شهروندان به خوبی استقبال کردند و تشکلها هم وقتی متوجه این پویش شدند، با ما ارتباط میگرفتند تا برای مشارکتشان به سراغ آنها برویم.
بعضی هم محله ایها با وجود اینکه خودشان اوضاع مالی خوبی نداشتند، با مبالغ کم به این پویش میپیوستند. برایمان جالب بود که شهروندان احساس میکردند باید کمک کنند تا کسی مشکلش حل شود. این دغدغه مندی، همدلی و انسجام اجتماعی برایمان مهم بود، نه اینکه دنبال رقمهای زیاد برای مشارکت مردم باشیم. خداراشکر با مشارکت مردم مهربان مشهد در این پویش توانستیم چشم خانوادههای زیادی از زندانیان جرائم غیرعمد را به جمال عزیزشان روشن کنیم.