افزایش ۵۱ درصدی مسمومیت با قارچ‌های سمی در کشور سن رانندگان فاقد گواهینامه در زرند کرمان به ۹ سال رسیده است توزیع شیر رایگان در سال تحصیلی جدید (۱۴۰۵ - ۱۴۰۴) در چه مقاطعی انجام می‌شود؟ ۶۸ قلاده یوز از سال ۱۳۸۰ تاکنون (اردیبهشت ۱۴۰۴) تلف شدند دو قلاده یوزپلنگ آسیایی در یوزکنام پل ابریشم استان سمنان مشاهده شد آیا قانون جدید مهریه مانع از تعیین دلخواه میزان مهریه می‌شود؟ پذیرش بدون کنکور دانش‌آموزان در دانشگاه فرهنگیان + جزئیات آیا ساعت کاری کودکستان‌ها تغییر می‌کند؟ اعلام شرایط معافیت مالیاتی کودکستان‌ها ساعت کاری مهدکودک‌ها تغییر نمی‌کند | راه‌حل برای والدین کارمند چیست؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) | تداوم گرما در سطح استان تاریخ بازگشت حجاج ایرانی مشخص شد شرایط ثبت‌نام دانش‌آموزان اتباع در سال تحصیلی ۱۴۰۵-۱۴۰۴ اعلام شد + جزئیات بازداشت مال خری که وجود خارجی نداشت! فوت ۱۰۲ نفر بر اثر غرق‌شدگی | دریا‌ها، بیشترین محل غرق‌شدن ۹۸ درصد امکان فرزندآوری نابارور‌ها وجود دارد مصرف دخانیات، عامل ۸۵ درصد سرطان‌های معده استفاده از هندراپ برای حفظ بهداشت دست ایمن‌ترین راهکار ممکن است آغوش باز خانواده‌های خراسان رضوی برای کودکان بی‌سرپرست پیش‌بینی رگبار باران و تگرگ در ۷ استان طی امروز و فردا (۲۰ و ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) گردهمایی کارشناسان رسمی دادگستری در حرم مطهر امام‌رضا(ع) برگزار شد علائم اولیه واریس را بشناسید ۲ نفر در تصادف مرگ‌بار اتوبان شهید بابایی جان باختند + جزئیات (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) چاقی و اختلالات فشارخون در بارداری، تهدیدی برای سلامتی کودکان
سرخط خبرها

جانور درنده‌ای به نام خشم

  • کد خبر: ۱۹۵۸۲۳
  • ۳۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۱
جانور درنده‌ای به نام خشم
ساعت از سه عصر گذشته بود. خیابان پر از خودرو‌هایی بود که بعد از یک روز کاری خودشان را به منزل می‌رساندند.

پشت فرمان خودرو دست و پایم می‌لرزید. دخترم مدام نگاهم می‌کرد. به سر چهارراه نرسیده بودم خودرو را نگه داشتم و زدم زیر گریه. کلی تلاش کردم تا خودم را جمع و جور کنم تا بیشتر از این دخترم را نترسانم.

هنوز چهره راننده ام وی ام جلو چشم هایم رژه می‌رفت. با دست محکم او را از خودم دور کردم. باورم نمی‌شد روز روشن برای زدن دوسه بوق ممتد چنین اتفاقی را تجربه کرده باشم.

ساعت از سه عصر گذشته بود. خیابان پر از خودرو‌هایی بود که بعد از یک روز کاری خودشان را به منزل می‌رساندند. مقابل تعمیرگاه‌های خیابان شفا مانند همیشه خودرو‌ها دو لاین پارک بودند. خودرو خارجی مقابلم دو بار به سمت خودرو من منحرف شد. به خیال اینکه شاید حواسش پرت صحبت با تلفن همراه باشد دوسه بوق زدم تا هشدار بدهم حواسش به اطرافش باشد.

راننده سرعش را کم کرد. کمی جلوتر مقابل خودرویی که من و دخترم در آن بودیم توقف کرد. همه چیز مثل فیلم‌های سینمایی بود. مرد راننده با عصبانیت پیاده شد در خودرو سمت من را باز کرد. مانده بودم دارد چه کار می‌کند. آن قدر ترسیده بودم که فقط توانستم او را از خودرو بیرون کنم. داد می‌زد و فحاشی می‌کرد که چرا بوق زده ام. من نه از خودم دفاع کردم نه حتی شماره پلاک خودرو را برداشتم. ترسیده بودم. مانند خیلی از آدم‌های بی دفاعی که روزانه به آن‌ها حرف زور گفته می‌شود.

خودم را طور دیگری تصور کردم. به سمت صندوق می‌روم و قفل فرمان را بیرون می‌آورم. به خاطر فحش‌های رکیک مرد راننده دوسه ضربه به سرش می‌زنم و تمام.

با خودم فکر می‌کنم مگر آدم‌ها چطور قاتل می‌شوند؟ دادگاه‌ها پر است از پرونده آدم‌هایی که نتوانسته اند خودشان را کنترل کنند. اگر او با فحاشی آرام نمی‌شد شاید این من بودم که به جای خانه سر از سردخانه در می‌آوردم.

خشم جانور درنده‌ای است که در لحظه‌ای افسارش از دست بیرون می‌رود و تمام. چه زندگی‌ها که به خاطر همین حس لحظه‌ای فنا شده است. چه آدم‌هایی که به خاطر تنها یک دعوای لفظی به سینه قبرستان رفته اند.‌

نمی‌دانم. حالا که فکر می‌کنم می‌بینم شاید حق با راننده مقابل بوده، شاید آن قدر درگیر مشکلات مختلف بوده که کاسه صبرش با دوسه بوق پر شده است. ما چرا این قدر خشن شده ایم؟ چرا به هم رحم نمی‌کنیم؟ چرا وقت رانندگی همه خشممان را روی هم خالی می‌کنیم؟ نکند در خیابان‌ها جنگ راه افتاده است و ما بی خبریم؟!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->