به گزارش شهرآرانیوز سال ۱۳۶۹ هفته نامه تازه تأسیس «گل آقا» درحالی از ابوالفضل زرویی بیست ویک ساله برای معاونت سردبیری و عضویت در هیئت تحریریه دعوت کرد که همچنان دانشجوی رشته ادبیات در دانشگاه آزاد بود و آنچه نام او را بر سر زبان اهالی ادبیات انداخته بود، شعرهای او در ستونی با عنوان «تذکرةالمقامات» در نشریه «خورجین» بود. شعرهایی با الهام از «تذکرةالاولیا»ی عطار که هربار به سراغ یکی از چهرههای دولتی میرفت و با زبانی طنز، به تحلیل اقدامات او میپرداخت.
زبانی شیرین و مسلط که علاوه بر رعایت اصول و قوانین شعر و طنزی گیرا، مرزهای ادب را نیز رعایت میکرد. بعدها نیز گزیدهای از این ستون با همان عنوان در قالب یک جلد کتاب منتشر شد که از آن میتوان به عنوان شاخصترین اثر زرویی نصرآباد یاد کرد. اما فعالیت او در هفته نامه محبوب «گل آقا»، پس از یک سال با انتساب به سردبیری مجله گسترش یافت و در همان سال یعنی سال ۱۳۷۰ دبیری سرویس طنز روزنامه همشهری را نیز برعهده گرفت.
پیش گام بودن او در حوزه طنز اجتماعی، رفته رفته نام زرویی را از سایر طنزپردازان معاصرش متمایز کرد. جسارت او در پرداختن به معضلات اجتماعی درحالی با اقبال عوام و خواص روبه رو شده بود که علاوه بر زندگی در متن جامعه و لمس مشکلات، در قامت یک پژوهشگر برای تحلیل سوژهها گاه ساعتها با چهرههای مختلف در حوزههای گوناگون گفتگو میکرد.
تلفیق موفق سوژههای روز با ادبیات دیروز، حاصل مطالعات عمیق و تسلط او در حوزه آثار کلاسیک بود. ناصر فیض، از طنزپردازان معاصر ایرانی، در اشاره به نگاه همیشگی زرویی به سعدی و آثار او چنین میگوید: «او به نوعی سعدی را الگوی خود میدانست. او عکس سعدی را در خانه داشت تا در زمان انجام کار، گاهی به او نگاه کند و به یاد داشته باشد که الگویش در شعر و نوشتن چه کسی است.
بیشتر مثالهای او از سعدی بود، زیرا عقیده داشت زبان صریح و ساده او میتواند به ادبیات و شعر زمانه اش کمک کند. شیرین کاریهایی را از سعدی کشف کرده بود که میتوانم به جرئت بگویم کسی از آنها خبر نداشت. تأثیر نظم و نثر گذشته در زندگی زرویی بی بدیل بود. نثر سنگین و باصلابتش نشان دهنده سواد و مطالعه اش در زمینه ادبیات گذشته و متون مهم ما بوده است.»
تأثیر او بر هم نسلانش با انتشار کتاب «با معرفتهای عالم» به مرحلهای تازه وارد شد؛ زیرا هنر او در گنجاندن زبان عامیانه در شعر کلاسیک، موجب شد الگویی برای طنزپردازان جوان زمانه اش باشد. اثرگذاری او بر مخاطبان ادبیات طنز کشور فقط به حوزه انتشار کتاب و مطبوعات محدود نبود و هنگامی که حوزه هنری، واحد تخصصی طنز را به زیرمجموعه هایش اضافه کرد، ابوالفضل زرویی نصرآباد در مقام مسئول طنزپردازی، در تلاش بود هنرمندانی را در این رشته گرد یکدیگر جمع کند که با معاشرت یکدیگر و تبادل آثار و تجربیات، طنز معاصر ایران را متحول کنند.
با وجود آنکه عامه جامعه او را به طنزپردازیهای مطبوعاتی اش میشناسند، یکی از جوایز ارزشمند او بر طاقچه افتخاراتش، جایزه دعبل کتاب سال عاشورایی در سال ۱۳۹۴ برای نگارش کتاب «ماه به روایت آه» بود که به زندگی و شخصیت حضرت عباس (ع) میپردازد. لوح افتخار و سرو بلورین نخستین جشنواره شعر فجر به عنوان برترین شاعر طنزسرای پس از انقلاب اسلامی ایران و لوح تقدیر و سرو بلورین سومین جشنواره شعر فجر (در سی امین سالگرد پیروزی انقلاب) در رشته شعر طنز نیز از دیگر افتخارات ملی او در حوزه ادبیات بود.
زرویی نصرآباد که مدتی پیش از مرگ زودهنگام و اندوه بارش، از همهمه و آلودگی و شلوغیهای تهران به احمدآباد مستوفی در حوالی پایتخت پناه برده بود، درحالی که پنج ماه تا پنجاه سالگی خود فاصله داشت، در تنهایی، پشت میز کارش در منزل شخصی اش بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت و اهالی ادبیات ایران را با فقدانی جبران ناپذیر در حوزه طنز اجتماعی و شعر معاصر، تنها گذاشت.
سال ۱۳۸۵ شعری را خدمت رهبر معظم انقلاب خواندم. شعر بلندی هم بود اتفاقا. شعر کوتاهی نبود که با متوجه نشدن یک بیت، اتفاق خاصی رخ دهد. در ضمن، اواخر جلسه هم بود و همه خسته بودند. در این شعر بیتی هست که در زمان سرودن آن متوجه این ایراد شدم، ولی، چون شعر روزانهای بود که در یک روزنامه چاپ میشد، با خودم گفتم کسی متوجه این ظرایف نمیشود. آن نکته این بود که «ی نکره» را نمیتوان با «ی نسبت» یا «ی مصدری» هم قافیه کرد.
این نکته را خیلی از دوستان شاعر هم نمیدانند. شاید حدود ۹۰ درصد این قاعده را ندانند. حالا من تازه با افتخار میگویم که این نکته را میدانم، ولی در آن مورد خاص، چون کار روزانه بود و فرصت زیاد نبود، مته به خشخاش نگذاشتم و از آن عبور کردم. پس از انتشار هم به دلیل برهم نخوردن اجزای شعر، از اصلاح آن صرف نظر کردم. شعر درباره انتخاب یک مدیر جدید بود و در آن بیت چنین گفته بودم: «انتخاب شما ربوبی بود/ چقدر انتخاب خوبی بود.»
خب اینجا ایراد قافیه دارد. «ربوبی» یعنی ربانی، پس آن مصرع دیگر باید «خوبی» باشد، یعنی خوب بودن. دقیقا وقتی من این بیت را خواندم، تند هم داشتم میخواندم، آقا متوجه شدند و گفتند خوبی بود؟ گفتم بله و سریع ادامه دادم که آبرویم نرود، چون اگر مکث میکردم، ایشان مجبور بودند توضیح دهند آن «ی» با این «ی» فرق دارد. خیلی از بچههایی که آنجا بودند، حتی متوجه این اشارهای که ایشان کردند و بلهای که من گفتم برای حفظ آبرو، نشدند.