روز جهانی معلولان و سیل پیامهای تبریک و تهنیت و کلی آرزوی محال! گویی فقط امروز برای ما آراسته شده است و فردایی در کار نیست. البته وقتی نگاه میکنیم میبینیم که واقعاً فردایی در کار نیست و همین یک روز است که ما را گرامی میدارند.
اگر بخواهیم روز جهانی معلولان را از سال قبل تا امسال نگاه کنیم، میبینیم رنجها و مشکلات ما بیش از گذشته شده است. در واقع علتهای فراوانی وجود دارد که معلولان در ایران نتوانند روی سعادت و نیکروزی را ببینند و درک کنند.
قانون حمایت از حقوق معلولان که میتوانست گرهگشای بسیاری از مشکلات ما باشد، این روزها به غده سرطانی بدل شده است و گلوی ما را میفشارد. گریز سازمان بهزیستی از اجرای قانون، استنکاف سازمان برنامه و بودجه از تأمین منابع مالی آن، وعدههای توخالی برخی از مدیران برای اجرای دقیق مصوبات و...، تنها گوشهای از دردهای هرروز این قانون بر پیکر نحیف معلولان است.
تا میخواهیم از موانع دشوار قانون عبور کنیم و به توان خود متکی باشیم و برای اشتغالمان فکری کنیم، درد دیگری رخ نشان میدهد؛ معلولان را استخدام نمیکنند، نابینایان را راه نمیدهند، کوتاهقامتان را نمیبینند و فریاد سکوت ناشنوایان را نمیشنوند. اما قانون همچنان میگوید ۳درصد از استخدام نهادهای دولتی حق معلولان است.
از استخدام راه به جایی نمیبریم و چشم امیدمان به مستمریهایی است که پرداخت میشود. اما آیا پرداخت میشود؟ اگر تورم را لحاظ کنیم و جامعه آماری معلولان واجد دریافت مستمری در ایران را هم برشمریم، میبینیم پرداخت میشود، اما کفاف نمیدهد. این مستمری ناچیز حتی در ابتدای سال جاری هم رعایت نشد و با آنکه دولت افزایش ۴۰درصدی را مصوب کرده بود، تا همین چند ماه قبل، تنها افزایش ۲۰درصدی آن لحاظ میشد و هرگاه میپرسیدیم مابهالتفاوت آن چه زمانی پرداخت میشود پاسخی دریافت نمیکردیم. این را هم از قلم نیندازیم که در ابتدای همین سال که حالا رو به پایان است، عیدی مددجویان را هم قطع کردند و بازهم درد به سراغمان آمد.
اینک بیایید و از خود بپرسید امروز و با مستمری ۷۳۰هزار تومانی چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم؟ درست است! حتی نمیتوانیم به چیزی فکر کنیم. یا به عنوان یک ضایعه نخاعی ببینیم حق پرستاری ۲میلیون و ۱۰۰ هزار تومانی واقعاً دردهای ما را کاهش میدهد یا به آن میافزاید؟ نگهداری یک انسان که تا دیروز روی پای خودش بود و نانآور و امروز افتاده در بستر و نانخور، درد نیست؟ استفاده از پوشینه و لوازم بهداشتی یکبارمصرف و گران برای انسانی بسترگرا درد نیست؟ این دردها میراث کدام حادثه از زندگی ما معلولان است؟
در سالی که گذشت، هوای حوصله برخی ابری بود و رعدوبرق خشم و عصبانیت و حتی عقدههای دلشان، باران را از گوشه چشم دردمند معلولان سرازیر ساخت. انتشار ویدیوهای آزار و اذیت جسمی چند معلول افتاده در بستر در شهرهای بوشهر، مشهد، تهران، اهواز و اراک درد دیگری بود که به دردهای ما افزود. از هرکه میپرسیم چرا میزدند، پاسخی نداشت. حال چه به مصلحت پاسخ ندهند و چه آگاه نباشند، چندان تفاوتی ندارد. آنکه زخم کاری خورد ما بودیم.
دیروز یک مدیر گفت: «به امید ایران بدون معلول». عجب آرزوی زیبایی! اما چگونگی تحقق این آرزو هم مهم است. اینکه کاری کنیم کسی درد نکشد یا آنکه همین مسیر را طی کنیم تا معلولان آنقدر درد بکشند تا سرانجام ایران بدون معلول شود.
روز جهانی معلولان میگذرد و تبریکها و تشویقها هم پایان مییابد و ما میمانیم و دردهایی که از هر طرف آن را بنویسیم، بازهم درد است. این درد مشترک آیا دوا میشود؟