بچه که بودیم، مهمانی بود، دورهمی بود، خانه عمه و عمو و دایی و خاله بود و خانه مادربزرگ هم خانه خودمان بود اصلا. عید میشد بساط مهمانی به راه بود. عروسی میشد، پاگشا داشتیم، تولد میشد، همه فامیل دور هم جمع میشدیم و القصه به هر بهانهای سفرهها پهن و پر بود. سفره حضرت ابوالفضل (ع)، حضرت قاسم (ع)، حضرت زهرا (س) و ... هم بود و بعد محرم و صفر که میشد بساط نذری به راه. آن هم فقط برای حاجت گرفتن نه سیر شدن و بعد از ماه ها، غذای گرم خوردن!
ما رنگ دیوار خانههای فامیل، تعداد پشتیها و طرح قالیهای هم را از حفظ بودیم. حالا هم نه اینکه آدمها عوض شده باشند، نه! زالوی فقر افتاده به جان خانهها و خانوادهها و خونشان را میمکد.
مرکز آمار گفته است اگر درآمد یک خانواده ماهی ۲۳ میلیون تومان باشد جزو ۱۰ درصد قشر ثروتمند جامعه به حساب میآید! وای به حال آن ۹۰ درصد! وای به حال ما!
چقدر دلتان تنگ شده برای حاجت گرفتن پای دیگ شله زرد نذری؟ اما همین شله زرد هم تمامی اقلام مورد نیازش شده کالای لوکس! زعفران، بادام، پسته، برنج. کی فکرش را میکرد که گوجه فرنگی کیلویی ۴۵ هزارتومان را هم حتی همه نتوانند بخرند؟
کی خوابمان برد و بیدار شدیم و دیدیم که تا آخر ماه شکم خودمان را سیر نگه داریم شاهکار کرده ایم و مهمانی گرفتن و دورهمی، برایمان ارد ناشتاست. فقر چگونه قطره چکانی به خوردمان رفت که ۹۰ درصد جامعه شد فقیر؟
روزنامه دنیای اقتصاد در بخشی از گزارشی که ماه گذشته با موضوع گرسنگی منتشر کرده، نوشته است: «وضع بد اقتصادی، در یک دهه گذشته دامن گیر قشرهایی که بالای خط فقر بوده اند هم شده است. این مسئله یک نکته مهم دیگر را نیز آشکار میکند؛ اینکه کاهش فاصله غیرفقیرها با خط فقر موجب شده است خانوارهای نزدیک به خط فقر نیز تفاوت چندانی با فقرا از لحاظ معیشت نداشته باشند. براین اساس، مشاهده میشود در دهه۹۰، مصرف کالاهای اساسی کم شده و بیشترین کاهش مصرف در گوشت قرمز و شیر اتفاق افتاده است.» موضوعی که حاکی از ترمزهای بریده تورم در یک دهه گذشته است.